عصر ایران؛ مهرداد خدیر- « نه تنها پسر خواهر من - خانم انسیه خزعلی معاون امور زنان ابراهیم رییسی - به کانادا سفر کرده بلکه پسر و دختر خواهر دیگر من - خانم کبری خزعلی- هم سالهاست در آمریکا زندگی میکنند.»
این خبر که از زبان دایی آنها - دکتر مهدی خزعلی - اصولگرای سابق و حالا منتقد منتشر شده و از زوایای گوناگون مورد تحلیل قرار گرفته اما در این یادداشت بنا دارم به نکتۀ دیگری به این بهانه بپردازم.
در برخی موضعگیریها ادعا شده پسر خانم خزعلی معاون آقای رییسی با یک شرکت مرتبط با فیلتر شکن در کانادا ارتباط و همکاری دارد که با توجه به اصرار همفکران خانم خزعلی بر بستن فضای اینترنت و کنترل آن عجیب به نظر میرسد و نویسنده این سطور در این باره نظری ندارد.
در رویکردی مقایسهای با نوع رفتار اصولگرایان با خانم ابتکار قیاس میکنند که با رسانههای برانداز همزبان می شدند و با ادبیات آنها میگفتند او که در اشغال سفارت آمریکا مشارکت داشته چرا و از این نظر جالب بود که از یک طرف اشغال سفارت را انقلاب دوم میدانند و در صدد مصادرۀ آن هستند اما در این فقره از ادبیات سلطنتطلبان استفاده میکردند. در موارد دیگر نیز یک خط تخریبی علیه اصلاحطلبان با ادبیات سلطنتطلبان است چون مهم این است که پایگاه اجتماعی را تخریب کنند. به این موضوع هم در جاهای دیگر پرداخته شده است.
مواجهۀ سوم مقایسه تحصیل دختر علی لاریجانی به سبب سفر همسرش بود که با توجه به نمرات ممتاز او و تبعیت از همسر نباید جای خدشه میداشت ولی همین را بهانه کردند تا مجال رقابت با ابراهیم رییسی را پیدا نکند و رییس 12 سال مجلس قانونگذاری را واجد صلاحیت تشخیص ندادند. البته دو نایب رییس مجلس قانونگذاری - علی مطهری و مسعود پزشکیان- را نیز شاید صالح ندانستند در حالی که خود مجلس دربارۀ انتخابات قانون وضع میکند! شاید چون قانونگذار واقعی شوراهای عالی متعدد و خود شورای نگهباناند و مجلس لابد جایی است که قرار بود رییس آن علیه دولت قبل موضع بگیرد.
به لحاظ تاریخی و جامعهشناختی این که نوههای یک روحانی فوقالعاده سنتی (آیتالله شیخ ابوالقاسم خزعلی) و فرزندان خانمهایی با نامهای کاملا مذهبی در آمریکا و کانادا کار یا اقامت کنند هم طبعا از تغییر طبقه اجتماعی به سبب حاکمیت روحانیت و بستگان آنها حکایت میکند که اگر شامل همۀ روحانیون باشد با برخی مدعاها سازگار نیست و اگر تنها قلیلی را دربرگیرد نشان میدهد در خود این صنف هم شاهد تبعیض و تفاوت بسیار در نوع زیست و برخورداری از امکانات هستیم.
اینها همه به جای خود قابل تحلیل و حتی انکار و مناقشهاند اما نکتۀ مورد نظر این یادداشت این است که وقتی خانوادۀ یک روحانی کاملا محافظهکار سنتی که ارتباط خود با انجمن حجتیه را انکار نمیکرد و قبل از اختراع نظارت استصوابی برای رد صلاحیت مهندس بازرگان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1364 از طریق وزارت کشور ناطق نوری تلاش کرد نیز تا این اندازه دچار تنوع و تکثر باشد چگونه انتظار دارند یا میخواهند جامعه را یکدست کنند؟!
وقتی پدر یک فقیه سنتی بوده و برادر با وجود سابقۀ همکاری با اصولگرایان در حدی که ناشر محتوای برنامۀ تلویزیونی هویت بوده به منتقد تبدیل شده و بارها به زندان رفته و برادر کوچکتر با تغییر نام و انتخاب یک اسم هنری به فعالیت در عرصۀ موسیقی می پردازد و فرزند خود به کانادا رفته و خواهر زادهها در آمریکا هستند با فرض این که از هیچ رانت و امکاناتی استفاده نکرده باشند و از کدِیمین و عرقِ جبین بستر مالی برای سفر و اقامت فراهم آمده باشد باز یعنی در این خانواده هم اعضا مثل هم نمیاندیشند. چگونه خانم خزعلی تنها با یک طیف از زنان ارتباط دارد و دختران و زنان دیگر را عملا به رسمیت نمیشناسد؟
معاونت زنان در دئلت خاتمی برای هویت بخشی و دفاع از حقوق زنان تشکیل شد. قبل تر به عنوان مشاور بود و به معاونت ارتقا یافت. در دولت احمدی نژاد نام زنان را برداشتند و شد خانواده چرا که از نگاه اصول گرایان زن بما هو زن واجد ارزش نیست و باید به همسر و بعد مادر تبدیل شود.از این رو مدام بر ازدواج و فرزندآوری تأکید می شود. در دورۀ روحانی وسط را گرفتند. هم زنان و هم خانواده و حالا در دولت رییسی همان عنوان است.
منتها گرایش اصلی خانم خزعلی تبدیل به همان معاونت خانواده است و از این رو فارغ از بحث خانواده شاهد دفاع جدی او نیستیم حال آن که به گواه خانوادۀ خود او جامعۀ ایران متنوع و متکثر است و همه را نمی توان در یک طیف تعریف کرد.
البته مدعیاند ما نگاه جناحی نداریم و از تعابیری چون "دولت مردمی" و "دولت انقلابی" استفاده میکنند اما مردم مورد نظرشان نیز تنها نیروهای ارزشی حامی و همفکرند و انقلابی هم گاه به جوانانی اطلاق میشود که بعضا نه انقلاب 57 را درک کردهاند و نه در جنگ 8 ساله مشارکت داشتهاند منتها در حال حاضر همراهی می کنند.
هر چند می توان پرسید چرا همین دولت انقلابی و مردمی از بین میلیونها کارگر مردمی و انقلابی یکی را برای وزارت پیدا نمیکند و همین خانم خزعلی چرا یک خانم را برای تصدی وزارتخانهای که با جمعیت انبوهی از شریف ترین و زحمتکش ترین زنان جامعه سر و کار دارد یک زن را پیشنهاد نمیکند؟
به هر یک از این موضوعات میتوان پرداخت و برای اعضای محترم خانواده خانم خزعلی هم در خارج از کشور آرزوی توفیق داریم و معتقد نیستم میتوانند فرزندان خود را به زور در ایران نگاه دارند چون وقتی مدام طبقه خود را تغییر می دهند طبیعی است که طبقه بعدی در کانادا تصویر شود اما این انتظار حداقلی را داریم که دست کم تنوع جامعه و زنان ایرانی را به اندازۀ تنوع سیاسی و فرهنگی در خانوادۀ محدود خودشان به رسمیت بشناسند و برای یک دست کردن و شبیه هم کردن همۀ ایرانیان خاصه زنان رنج بیهوده بر خود و جامعه تحمیل نکنند.