شناسهٔ خبر: 55868065 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

جامعه، اداره نیست؛ مردم، کارمند نیستند

جامعه زنده است و پویا و تک تک مردم هم قدرتمندند و نمی توان برآنها تحمیل کرد چه بگویند و چه نگویند. چه ببینید و چه نبینند. چه بخوانند و چه نخوانند. چه باشند یا نباشند.

صاحب‌خبر -

عصرایران ؛ رضا غبیشاوی - به نظر می رسد یکی از بزرگترین مشکلات در ایران، نگاه "کارمندی" دولت به همه مردم ایران است.

دولت و مسوولان فکر می کنند کل جامعه ایران، کارمند آنها هستند و ایران، یک اداره بزرگ است. کل ایران را مثل یک اداره می بینند با 80 میلیون کارمند که در انتظار دستورات و باید و نبایدهای مدیرکل هستند تا براساس سلیقه و میل و حال مدیرکل بچرخند.

با این نگاه خطاست که تصمیمات اشتباه و انتظارات اشتباه‌تر از جامعه و مردم شکل می گیرد. اشتباه بزرگی که نه تنها مسوولان را در مسیر خطا قرار می دهد بلکه جامعه را وارد چرخه ای از تصمیمات نادرست از یک سو و لج‌بازی و امتناع مردم از سوی دیگر می کند. مسوولان و دولتمردان خود را در مقام رئیس یک اداره می بینند که تک تک افراد، نه شهروندان آزاد و آزاده جامعه اند بلکه کارمندانی دست به سینه و چاپلوس در محضر رئیس اند که می توان درباره حقوق و جایگاه و رفت و آمد و زندگی آنها تصمیم گرفت و تغییر داد و بالا یا پایین کرد. می توان اتاق کارمندی را بزرگتر یا کوچکتر کرد می توان با چند خط نوشته اداری که آن را حکم می نامند کارمندی را از ریاست اداره با اتاق بزرگ ریاست و منشی و رئیس دفتر و منشی و آبدارچی و راننده و ... در طبقه 10 ساختمان با چشم اندازی به زیبایی درختان و کوه ها به طبقه منفی 10 فرستاد تا در میان انبوهی از پرونده های پوسیده و دیوارهای نمناک و ارباب رجوع سمج گذران زندگی کرد.

می توان کارمندان را افرادی در قالب احکام و بخشنامه ها دید. می توان امکانات و حوزه فعالیت و تصمیم گیری کارمندان را تابعی از پست اداری سازمانی و احکام استخدامی دید اما جامعه اینگونه نیست. جامعه موجود زنده و پویا و متغیر است. هر چقدر کارمندان اداره، در ظاهر و شکل و قد و فکر شبیه هم هستند؛ جامعه طیف رنگی است از تنوع بی نهایت. جامعه، کارمندان در مشت رئیس نیست که با دو خط نوشته و یک برگ کاغذ آ4 بتوان آنها را تغییر داد. جامعه، اداره نیست و شهروندان کارمند اداره نیستند که در انتظار انتهای ماه و ثبت اضافه کاری و حقوق و مزایا و ... باشند.

جامعه حتی مراجعه کنندگانی نیستند که گروگان کار و پرونده ای باشند و در برابر رفتار و گفتار این کارمند یا آن کارمند، دم برنیارند. جامعه، اداره نیست که مدیرکل متکی به حکم چندخطی مدیر بالاتر، بر میز چوبی بزرگ دفتر یا تریبون بزرگتر از خود تکیه بزند و نظرات کوچک و نادرست خود را برای انبوه کارمندان بگوید و کسی دم برنیارد و فریاد نزند که آی تو ... چه می گویی؟ شاید که در انتهای ماه، انتقام گیری در فهرست حقوق و اضافه کار و مزایا و احکام جدید، ظهور کند.

جامعه زنده است و پویا و تک تک مردم هم قدرتمندند و نمی توان چون کارمندان اداره، آنها را جابجا کرد یا سلیقه خود را بر آنها تحمیل کرد. نمی توان برآنها تحمیل کرد چه بگویند و چه نگویند. چه ببینید و چه نبینند. چه بخوانند و چه نخوانند. چگونه باشند یا نباشند؛ چگونه فکر کنند یا نکنند.

البته این تصور از ادارات دولتی و رئیس و کارمند و ارباب رجوع نیز مربوط به گذشته است حال آنکه اکنون، کارمندان هم اکنون خود صاحب اداره اند و آنچنان قدرتمندند که هزار مدیرکل حریف یک کارمند نمی شود.

نظر شما