پشه کو؟
ایرج طهماسب از کاردرستترین و حرفهایترین آدمها در حرفه خودش و سلطان بدون رقیب دنیای عروسکها در ایران است. حتی شاید جلوتر از استادش مرضیه برومند. پس از دوری چندساله از تلویزیون، عید امسال او با برنامه «مهمانی» از پلتفرم نماوا بازگشت و بازهم توانست شخصیتهای بهیادماندنی را به همه ما معرفی کند؛ از بچه تا پشه و از کته تا قیمه. شخصیت پشه اما با عبارت بده بزنیم توانست نهتنها در «مهمانی» بدرخشد، بلکه نبض اینستاگرام و توئیتر را هم بهدست بیاورد و حتی تیشرتهای پشه با عبارت بده بزنیم هم پس از مدتی روانه بازار شد. این شخصیت دوستداشتنی که خیلیها «مهمانی» را به اعتبار او و بچه میدیدند، در سه قسمت گذشته پخششده برنامه «مهمانی» غایب بود. غیبتی که از روزهای پایانی هفته گذشته خبر ممنوعالتصویرشدن او بهدلیل عبارت بده بزنیم را به صدر اخبار کشاند؛ اما این خبر از کجا شروع شد؟ چطور رشد کرد و تا کجاها رسید؟
چرا این خبرها دیده میشود؟
پیش از هر توضیحی بد نیست کمی به این فکر کنیم که چرا سازوکارهای فرهنگی ما طوری بوده است که یک شخصیت نمایشی عروسکی میتواند هدف ممنوعالتصویرشدن باشد؟ از اثر هنرمندانه و خوب گروه «مهمانی» بگذریم؛ چراکه اصلا رویکردهای فرهنگی طوری شده است که بعضی افراد کمهنر و کمتجربه در حوزههای دیگر هنری برای دیدهشدن حاضرند خبر دروغ ممنوعبودن یا سانسورشدن خودشان را در سطحی گسترده پخش کنند؟ حاضرند بدنامی ممنوعیت حضور را به جان بخرند، چون اینطور بهتر دیده میشوند؟ بنابراین نباید نوک پیکان را فقط بهسمت رسانههای غیرحرفهای و صفحات حاشیهای گرفت که یک خبر کاملا جعلی را بهتدریج در صفحاتشان منتشر کردند. آنها میدانستند که چنین خبری دیده میشود. از سویی، گروه رسانهای «مهمانی» هم کمی دیر عمل کرد و با 24ساعت تأخیر خبر را تکذیب کرد.
البته سؤالاتی هم در صفحه ایرج طهماسب و کاظم سیاحی از سوی مردم مطرح شده بود که قطعا همه باید بدانیم مسوولیت توضیح برعهده هنرمند نیست و کار روابط عمومی است. اما صفحه اینستاگرامی بیبیسی فارسی در این واقعه شاهکار کرد و در بین همه صفحات مشابه سینمایی و غیرسینمایی و زرد و غیرزرد درخشید.
واقعا بیبیسی؟
بیبیسی بهعنوان رسانهای شناسنامهدار با ادعای سالها کار رسانهای از رادیو تا تلویزیون و شبکههای اجتماعی که شیوهنامههای سختگیرانهای هم در تأیید خبر و انتشار آن دارد، پرونده مفصلی درباره ممنوعشدن شخصیت پشه رفت و این سؤال را هم مطرح کرد که آیا شخصیت پشه قرار است در کنار فهرست بلندبالای ممنوعالتصویرها قرار بگیرد؟ هرچند آنان با تیزهوشی هیچ جای خبرشان صددرصد این موضوع را تأیید نکرده بودند، اصل پرداختن به خبری که اصلا خبر نیست و دروغ است، آنهم با اینفوگرافی و کار تصویری و پخش وسیع در صفحه اینستاگرام پردنبالکنندهشان باعث میشود مخاطب بدون دقت مجازی خبر را تأییدشده بپندارد و آن را دهانبهدهان منتقل کند. این یکی از گافهای درستوحسابی ماههای گذشته بود؛ درست مثل انتشار ویدئوی جاخوردن خبرنگار تلویزیون پس از اصابت موشک در فاصله نزدیکش که بیبیسی آن را با عنوان اصابت اشتباهی موشک منتشر کرد. خبری که تأثیری درست مثل خبر پشه دارد. مخاطب درحال انجام کاری دیگر و همزمان با چرخیدن در فضایمجازی، یک تیتر را میبیند و تحلیل و تعریفش را در دنیای واقعی انجام میدهد. تیترهای مبهم یا نادرست مجازی که بر زندگی واقعی تأثیر میگذارند.
خبر ممنوعالتصویری پشه، قلههای مرتفع رسانههای پرمخاطب ایرانی را فتح کرد!
دروغ بده بزنیم!
حالا پس از سالها سروکلهزدن مردم و رسانهها با فضایمجازی و شبکههای اجتماعی، میتوان مدعی بود که همه باهم کمی در بهدستگرفتن نبض اخبار و شکل درست انتقال اطلاعات و الککردن خبر درست از نادرست حرفهای شدهایم. هنوز هم میتوان با خرج پول نهچندان زیادی در شبکههای اجتماعی یک خبر یا شخص یا جریان را بزرگنمایی کرد یا در ذهن مردم تخفیف داد؛ اما صفحههای زرد از صفحه رسانههای معتبر و شکل و نوع بروز و پخش اخبار تقلبی از اخبار واقعی تا حد خوبی معلوم شده است. دستکم برای مخاطبان حرفهای معلوم شده است! اما نکته نگرانکننده این روزها آنجاست که رسانههای جریان اصلی و پردنبالکننده که قرار است دروازهبانی اخبار را بهعهده داشته باشند و با روشهای حرفهای اخبار را صحتسنجی کنند، دچار غلطهای فاحش میشوند و بهتبع آنان مردم و رسانههای کوچکتر هم این دادهها را دنبال میکنند. آخرین نمونه از این اخبار عجیب و پربسامد که تا پرمخاطبترین صفحات اینستاگرامی هم رسوخ کرد، خبر ممنوعالتصویری شخصیت پشه در «مهمانی» ایرج طهماسب بود. خبری که پس از یک موج 24ساعته فرونشست، اما یک کلاس جامع و کامل خبررسانی بود.
صاحبخبر -
∎