شناسهٔ خبر: 55669970 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

«جرعه ای از دریای حسینی»؛ بخش 10/ حضور زنان در قیام عاشورا؛ نوشتاری از عبدالرحیم اباذری

صاحب‌خبر -

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری در نوشتاری با عنوان«جرعه ای از دریای حسینی»  و در دهمین (پایانی) بخش که در اختیار شفقنا قرار داده این گونه آورده است:

حضور حماسی زنان و دختران در قیام عاشورا، بس ستودنی و شگفت انگیز است و می تواند برای دختران و زنان و حتی مردان امروز به عنوان الگو و سبک زندگی مطرح باشند. در این باره  پیرامون زنان بنی هاشم سخنان فراوان  گفته شده است و شخصیت های ممتاز و نقش حضرت زینب، ام البنین، رقیه، ام کلثوم، رباب، سکینه ( سلام الله علیهن) در حماسه کربلا  کم و بیش برای مردم آشناست، اما غیر زنان بنی هاشم، بعضی همسران و دختران اصحاب و یاران نیز در این حرکت بزرگ تاریخی حضور داشتند و انصافا هرکدام در نوبه خود به ایفای وظیفه انسانی، دینی و مذهبی خویش بخوبی عمل کردند  و افتخارها آفریدند. در این فرصت به چند مورد مرور اجمالی داریم:

1- دَلهم بنت عمرو. وی همسر زهیر بن قین است که در بخش های پیشین نوشتیم، وقتی زهیراز دعوت امام امتناع ورزید، وی شوهرش  را مورد توبیخ قرار داد و زهیر در نهایت با درخواست و تشویق همسرش دلهم بنت عمرو به لشکر امام حسین پیوست.

2- باز در بخش های پیشین آمد، چون  بعضی از اصحاب با همسران خود به امام  پیوسته بودند حضرت در شب عاشورا خطاب به آنها  فرمود: هرکه همسر با خود آورده ، او را به قبیله بنی اسد بسپارد، چون فردا بعد از شهادت ما، زنان اسیر دشمن می شوند و من از اسارت بانوانِ شما نگرانم. اما زنان هرگز حاضر به ترک امام نشدند، از جمله وقتی علی بن مظاهر اسدی توصیه امام را به همسرش ابلاغ کرد، او خطاب به شوهرش گقت: آیا می پسندی که دختران رسول خدا اسیر شوند و من در امان باشم؟ من می مانم  و  بانوان را یاری می کنم و تو مردان را کمک کن. ( موسوعه کلمات الام الحسین ، ص 411)

3- مادر عَمرو. وی همسر جناده بن کعب و مادرعمرو بن جناده است که در متون تاریخی با عنوان «ام عمرو» مطرح است. او با همسر و پسرش در مکه به کاروان امام حسین ملحق شدند. وقتی جناده در روزعاشورا به شهادت رسید، وی  پسرش عمرو بن جناده را به خیمه امام فرستاد تا به حمایت ازاباعبدالله  به میدان رود. اما حضرت فرمود پدرت به شهادت رسیده و اجازه نداد، عمرو گفت: مادرم مرا فرستاده است و امام پذیرفت و اوعازم میدان شد و بعد از نبردی به شهادت رسید. سر او را از تن جدا کرده و به طرف خیمه امام حسین پرتاپ کردند، ام عمرو سر فرزندش را در آغوش گرفت و خاک و خون صورتش را پاک کرد و آن را به سمت لشکر دشمن انداخت، سپس به خیمه بازگشت و عمود آن را پایین آورد و برگشت به سمت لشکریان کفر و این رجز را خواند: «من پیرزنی ناتوان، نحیف و سالخورده هستم ، شما را با ضربتی سخت مورد حمله قرار می دهم تا از فرزندان فاطمه شریفه دفاع نمایم. مورخان نوشتند او چند نفر از دشمنان را زخمی کرد و در نهایت امام  وی را به خیمه گاه برگرداند.( مقتل، مقرم، ص 169)

4- مادر وهب، وی همسر عبدالله بن عُمیر کلبی از طایفه بنی عُلیم است، چون عبدالله در کوفه به جمع یاران امام پیوست، او نیز به اصرار در کنار شوهرش قرار گرفت، هردو در کربلا حضور داشتند، چون عبدالله به میدان رفت و از دست چپ زخمی شد ، ام وهب ستون خیمه را برداشت و به شوهرش ملحق شد و او را در جنگ با دشمنان اهل بیت تشویق و کمک کرد. عبدالله وقتی متوجه شد خواست همسرش را به خیمه بازگرداند اما موفق نشد و ام وهب گفت که من تو را رها نمی کنم تا همراه تو کشته شوم. در این حال امام حسین او را دعا کرد و از وی خواست به نزد زنان  برگردد و او اطاعت کرد. وقتی همسرش به شهادت رسید، رفت و بالای سرش نشست، خاک صورتش را کنار زد و خطاب به همسرش گفت: بهشت بر تو مبارک باد، از خدا می خواهم که مرا نیز همراه تو سازد. در این هنگام ، شمر به غلامش دستور داد گُرزی به سر ام وهب بکوبد و او با همین ضربه به شهادت رسید. (اعیان الشیعه ، ج 3 ، ص 482)

5- طُوعه، وی همسر اُسید حضرمی ساکن کوفه بود و پسری به نام بلال داشت که دم در ایستاده منتظر وی بود . در این هنگام که مسلم تحت تعقیب ماموران عبید اله بود جلوی درِ منزل طوعه رسید از وی آب خواست و طوعه برایش آب آورد و چون خود را معرفی کرد ، وی در منزل به مسلم پناه داد. اما پسرش بلال این خبر را به ابن زیاد رسانید. مسلم چون از ماجرا آگاه شد به طوعه گفت تو به وظیفه ات خوب عمل کردی و شفاعت پیامبر را نصیب خود ساختی. علاوه از شهادت خود خبر داد و از منزل طوعه خارج شد. (مقتل، مقرم، ص 78 و ترجمه وقعه الطف، 61)

6- مورخان آوردند زنی از قبیله بکربن وائل که نخست با شوهرش در لشکر عمربن سعد حضور داشت، اما روز عاشورا هنگام حمله سپاه کوفه به خیمه های اهل بیت، شمشیری برداشت و جلوی خیمه ها ایستاد و قبیله آل بکر بن وائل را جهت حراست از حریم حرم اهل بیت به یاری خواست. ( فرهنگ زیارت، محدثی، ص 196)

7- در این میان نباید از نقش زنان قبیله بنی اسد در دفن شهدای کربلا غافل شد. برخی مورخان نوشتند: طایفه بنی اسد در نزدیکی کربلا ساکن بودند، فردای عاشورا چون زنان این قبیله اولین بار پیکر شهدا را مشاهده کردند به قبیله خود آمدند و مردان را خبر دادند و جهت دفن پیکر شهدا آنها را تشویق کردند. نخست خود زنان بیل و کلنک برداشتند و روانه گودی قتلگاه شدند و سپس مردان به دنبال آنان راه افتادند، اما چون پیکر ها را نمی شناختند، حیران و سرگردان مانده بودند که امام سجاد علیه السلام آمد و پیکر ها را شناسی کرد و با همیاری این قوم پیکرها به خاک سپرده شدند. ( همان، ص 77)

نظر شما