شناسهٔ خبر: 55555288 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

صاحب‌خبر -

حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی درباره‌ی راه بنی امیه نوشت:

اشاره: “امام خمینی بر این باور است؛ اسلام سلطنتی را رژیم شیطانی است و خطرش را از اسلام خلافتی اُمویان بیشتر است “

حاکمان برای استقرار و استمرار حکومت خود طبعا به اموری توجه ویژه دارند . در این بین “بنی امیه” ؛ برای استمرار حاکمیت خود بشکل سلطنتی و موروثی به اموری تشبث نموده که برخی از انان سابقه در حاکمان و ادیان نداشته و برخی هم از نوآوری های بنی امیه به حساب می آید.

در تاریخ گفته شده ؛ معاویه برخی از زبردست ترین عالمان مسیحی و دانشمندان یهودی را برای کمک های فکری به کاخ سبز آورده بود.

به عنوان مقدمه بدانیم ؛ طبق بیان امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه ؛ اسلام بنی امیه اسلام از روی اکراه بوده است، پس نمیتواند یک اسلام جدی و انتخابی باشد .

مقدمه دیگر اینکه ؛ تغییرات در عصر بنی امیه با سرعت انجام میشد .
طبق نقل تحف العقول ؛ امام حسین (ع) می فرماید : شما می بینید که چگونه دنیا در حال تغییر است ! چگونه بعضی از اموری که نیکو و زیباست، زشت معرفی می‌شود و یا زشت پنداشته می شود ؛ ما قد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها..”
از این بیان امام حسین می فهمیم که تحقیقاتی که بنی امیه در جوامع اسلامی ایجاد میکردند بسیار زیاد بوده است!

بخشی از این تغییرات که کاملاً متضاد با افکار عمومی ویا مفاهیم کلیدی دینی است ، بدین شکل است ؛

دستبرد به معنای “جماعت”

“جماعت” ؛ واژه و حقیقتی است که مورد دستبرد بنی‌امیه قرار گرفت .
جماعت یک حقیقتی است که به وسیله پیامبر معرفی شد به معنای مجموعه امت اسلام است، اما بنی امیه جماعت را به افراد و یا گروهی قرار داد که از همفکران خود و یا از مدافعان اربابان قدرت و ثروت و یا از کسانی باشند که در مقابل ظلم ها خاموش هستند!

یزید در نامه به ابن عباس نوشت؛ پیش حسین‌ بن‌ علی برو و به او بگو و از او بخواه که از کارهایی که موجب تفرقه و به هم زدن جماعت مسلمین میشود خود داری کند !
این نامه نشان دهنده این است یزید، امام حسین را عامل تفرقه در امت اسلام میداند و خود را عامل جماعت و وحدت جامعه اسلامی دانسته است !
با این تغییر در حقیقت “جماعت” ؛ برنامه شوم حذف امام حسین (ع) را ترتیب دادند.

خلافت حقیقت دومی که آن را هم تغییر دادند

خلافت یک واژه ای است که حقیقت شناخته شده در قرآن و سنت رسول الله (ص) دارد.

بنی امیه ؛ خلافت را به معنای مالکیت تعییر دادند و مالکیت راهم به معنای خدا انگاری در اموال و نفوس تک تک افراد جامعه و شهروندان معرفی نمودند!

در نهج البلاغه است که امام علی می فرماید: “جعلوا مال الله دولا ، یعنی اینها آمدند بیت المال مسلمین را مانند گوشت قربانی بین خود دست به دست می کردند و تصاحب مینمودند.”

نمونه هایی از مالکیت بنی امیه بر اموال مسلمین را ملاحظه کنید ؛
صاحب کتاب الاستیعاب در جلد سوم نقل می کند ؛ خلیفه دوم به معاویه ماهیانه هزار دینار پرداخت می کرده است !

طبق نقل کتاب العقدالفرید؛ معاویه در سخنرانی خود گفت : “الارض لله و انا خلیفه الله فما اخذ من مال الله فهو لی ! یعنی زمین خداست و من خلیفه او هستم و اختیار دارم هرچه بخواهم برای خود بردارم !”

و نیز معاویه در بخشنامه ای به کارگزان مالی حکومتش اعلام کرد ؛ بر هر کسی شاهدی داشتید که علی بن ابیطالب را دوست دارد ، نام او را از دیوان دریافت حقوق از بیت المال حذف کنید!

در بیانات امام حسین به عنوان یکی از علتهای قیام، همین موضوع مطرح است و فرمود ؛ “شما بنی‌امیه اموال فقرا و مساکین را ضبط کرده‌اید و به آنها نمیدهید .”
این در مورد تصاحب اموال مردم است .

در مورد مالکیت بر جان افراد هم ، بنی امیه این چنین می اندیشید و عمل می کرد که ما هر که تشخیص دهیم وجودش مضر است او را با حبس و یا قتل حذف میکنیم .

در این زمینه شواهد متعددی وجود دارد ؛
امام حسین در پاسخ به نامه معاویه نوشت ؛ شما کسی هستی که به صرف یک گزارش از افراد ، دستور به بازداشت و قتل آنان میدهی!
در مورد خود یزید هم امام حسین (علیه السلام) به ولید حاکم مدینه فرمود : یزید انسان فاسق و قاتل است که انسان های محترمی را کشته است!

امام خمینی در زمینه قتل و غارت و فسق بنی امیه فرموده:
«یزید یک آدمی بود که به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود . . . اما از آن طرف معصیت کار بود، مخالف سنت رسول الله می کرد . رسول الله سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل می کرد . باید حفظ دماء بشود، دماء مسلمین را می ریخت . باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر می داد مال مسلمین را; همان شیوه ای که پدرش معاویه هم داشت . . .حکومت اسلامی، یک حکومت مطلق فردی نیست تا در آن، رئیس حکومت بتواند با خودکامگی، جان و مال مردمان را به بازی بگیرد..»

در تاریخ آمده است ؛ فردی از عراق آمد مکه و از عبدالله بن عمر سوال کرد که خون پشه پاک است یا نه؟ عبدالله بن عمر گفت : اینها را ببینید ! در عراق پسر پیامبر را میکشند و سوالی ندارند! اما درباره خون پشه می پرسند!

چیز خطرناک تری که بنی امیه از مالکیت جان و مال مردم داشتند این بود که آمدند و خلافت را مورثی، و تبدیل به سلطنت کردند !

معاویه هفت سال تمام در پی راضی کردن این و آن بود تا همگان با یزید بیعت کنند ، و این کار از راه هدیه دادن به نزدیکان و رشوه به بیگانگان انجام میداد و حتی برخی به “حذف” کرد!

امام خمینی که بینش قابل توجه ای در فهم عمیق مسائل سیاسی جهان اسلام داشته ، میگوید:
«خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند، این نبود که غصب خلافت کردند; این یک خطر کمتر از آن بود . خطری که این ها داشتند، این بود که اسلام را به صورت سلطنت درمی خواستند بیاورند . . . این مهم بود .»
چون ایشان معتقد بود : «سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهداءعلیه السلام برای جلوگیری از آن قیام فرمود .. اسلام سلطنت ولایتعهدی ندارد .. معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفه رسول الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود .. شرب خمر می کردند، امام جماعت هم بودند، مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چیز در آن ها بود، دنبالش هم جماعت بود . امام جماعت هم می شدند، امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم می رفتند و اهل منبر هم بودند . . . به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول الله قیام کرده بودند . فریادشان، لااله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند . اعمالشان، رفتارشان، رفتار شیطانی بود لکن فریادشان، فریاد خلیفه رسول الله .» 

“اطاعت”، سومین تغییر

اطاعت؛ حقیقتی است که بنی امیه برای رسیدن کامل به منافع دنیوی از راه سیطره بر مردم ، آن را مورد دستبرد قرار دادند و آن را تغییر دادند!
آنان امدند و گفتند ؛ همانطوریکه باید بصورت مطلق از خدا اطاعت کنید باید از بی چون و چرا از خلیفه او هم اطاعت کنید !

عجب ! در کتاب های حدیث اهل سنت مانند صحیح مسلم آمده است که پیامبر (ص) فرمود: “در معصیت الهی هیچ وظیفه ای بر اطاعت بر هیچ کسی نیست، اطاعت در مواردی است که یک امری مطلوب و معروف باشد.”

امیرالمومنین در مورد مالک اشتر وقتی میخواست او را به مصر اعزام کند ، در نامه ۳۸ نهج البلاغه به مردم مصر نوشت : “از مالک اشتر در مواردی که امر او مطابق با حق باشد ، اطاعت کنید .”

جالب است طبق نقل شرح نهج البلاغه جناب ابن ابی الحدید ؛ خلیفه اول و خلیفه دوم در اولین خطبه های خود بعد از رسیدن به خلافت بگونه ای اعلام کردند؛ “اگر رفتار نیک از ما دیدید ما را کمک کنید ، و اگر رفتار منفی دیدید ما را به مسیر درست بازگردانید.”

بجاست این خاطره زیبا را مطرح کنم که وقتی برخی نمایندگان مجلس از تریبون مجلس ؛ آیه “اولی الامر” را بر امام خمینی تطبیق نمودند و امام آن را شنید ، به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نامه ای نوشت که خواندنی است ، در آن نامه چنین نوشتند ؛ “چون گفتار آقایان پخش می‌ شود و ممکن است سوء تفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم ؛ آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین ـ علیهم‌ السلام ـ است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب.”

چهارمین معنایی که بنی امیه در آن دستبرد معنای “اجتهاد” است

اجتهاد کارشناسی دقیق بر اساس قران و سنت است که نهایتا به استخراج و استنباط حکم شرعی منتهی میشود
اجتهاد مبتنی بر قران و سنت است ، نه اینکه در مقابل قرآن و سنت باشد.
بنی امیه با اجتهاد کاری کردند که در مقابل “نص” ، یعنی ؛ صریح کتاب و سنت قرار داشت .
در جریان عاشورا ؛ برخی گفتند : کشتن حسین بن علی از روی اجتهاد یزید بوده ! و برخی دیگر دیدند این سخن بسیار بی ربط است ، آمدند و گفتند : هم حسین اجتهاد کرد و هم یزید و بر هیچ کدام حرجی نیست !
اما اکثر علماء اهل سنت زیر بار چنین اراجیفی نرفته و صریحا براین اجتهاد من درآوردی قلم کشیده اند . “ابن خلدون” یکی از آنان است که صریحا حرکت یزید را بر اساس ظلم دانسته و اجتهاد را در این موارد مسدود میداند.

نتیجه این دستبردها و تغییر در معانی

نتیجه این همه دستبردها در معانی؛ این است که هر فسق و فجور و جنایتی به متن دین ترزیق شده و رنگ دینی میگیرد تا حدی که خود معنای “فسق و فجور” هم از معنای خودش خارج میشود .

امام خمینی به زیبایی این تزریق فسق بر دین را تبیین نموده و می‌گوید:
“شرب خمر میکردند و امام جماعت هم بودند ! مجالس لهو و لعب داشتند و امام جمعه هم بودند ! منبرمیرفتند و قمار هم میکردند!”

اینها برخی مواردی است که بنی امیه با دستبرد در حقیقت آن ، آن حقیقت مورد احترام دین و یا افکار عمومی را تغییر دادند تا بتوانند حاکمیت مطلقه داشته باشند و نفس کشی باقی نماند.

انتهای پیام

نظر شما