گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
معمای ستیزهجویی علیه حجاب و خانواده
محمد ایمانی در یادداشتی برای «کیهان» نوشت: « در پناه خانواده حجاب و عفاف را باید درست فهمید و دربارهاش داوری کرد. ... در یک کلام، خداوند «خانواده» را محترم شمرده و حریم و حرمت برای آن قرار داده، چون ثبات و آرامش، یا بیثباتی و اضطراب و به هم ریختگیها از آنجا آغاز میشود. ... عفاف و حجاب، مایه صیانت از نهاد خانواده است. خانواده است که هسته اصلی تربیت اجتماعی و فرهنگ شکیبایی و کوشندگی و پیشرفت، یا بیطاقتی و بیحوصلگی و تسلیمپذیری و پسرفت را تشکیل میدهد و کیست که نداند، همسر(زن) و مادر، بنیان بنای خانواده است. طاغوتها و مستکبران، برای اسارت یک ملت و زدن ریشههای مقاومت و صبر و تلاش در او، خانواده و غفاف و حجاب را هدف قرار میدهند. ... دفاع از حجاب، دفاع از کرامت و شخصیت ممتاز زن، و ممانعت از نگاه ابزاری و بهرهکشانه جنسی نسبت به اوست. اما سرمایهسالاری و امپراتوری غرب که متهم ماجراست، صورت مسئله را تحریف کرده و حجاب را محدودیت و نقض حقوق زن جا میزند. درست است که ما از حجاب و عفاف (حریم و حیثیت خود) در برابر تهاجم غرب غارتگر دفاع میکنیم، اما در اصل به نیابت از خود و همه بشریت، در این باره مدعی هستیم و باید طلبکارانه حرف بزنیم. ... به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حقکشی که در زمینه مسئله زن انجام گرفته، همین است. در محیط اجتماعی، فرهنگی شکل بگیرد که زن به عنوان یک طرفِ مورد انتفاع، برای استفاده یک طرفِ ذینفع مطرح شود؛ این متأسفانه جا افتاده. اگر کسی خلاف این را بگوید، علیه او جنجال میکنند... سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانی غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است. این مسئله، تبعات بسیار جانکاه خودش را در جوامع بشری به وجود آورده: مسئله سست شدن بنیان خانواده، مسئله آمار گریهآور و تأسفبار تجارت زنان ... همه اینها مبتنی است بر این نگاه غلط، این نامعادله ظالمانه در مورد جایگاه زن در جامعه. پدیده کودکان نامشروع- که بالاترین آمار کودکان نامشروع هم در آمریکاست- پدیده زندگیهای مشترکی که بدون ازدواج انجام میگیرد؛ یعنی در حقیقت نابود کردن کانون خانواده و محیط گرم و صمیمی خانواده و برکات خانواده، محروم کردن بشر از این برکات؛ باید برای این، یک فکری کرد. باید جایگاه زن را تعریف کرد و در مقابل منطق هوچیگرانه غربی بهجد ایستاد. ...
از هر صد نفر، چند نفر به چشم خود، برخورد گشت ارشاد با یک فرد بد حجاب (متخلف از قانون) را دیدهاند؟ و چند نفر، صرفا بر اساس فضاسازیهای رسانهای قضاوت میکنند؟ مقایسه کنید با حجم اعمال قانون پلیس، مثلا نسبت به رانندگان متخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی، که اغلب ما بارها دیده، یا موضوع آن بوده ایم. اما فضا سازی تبلیغاتی، به گونهای است که انگار گشت ارشاد، تمام شهر و خیابانها را فرا گرفته و دارند اتوبوس اتوبوس، آدم بدحجاب بازداشت میکنند! روشن است که سوژههای انحرافی مانند گشت ارشاد و مخالفت با حجاب اجباری و... بهانه است. این فضاسازی و مجادله، فرع بر سیاست رسانهای مهاجمی است که از اتاق فرمان ناتوی فرهنگی در رسانههای همسو سرریز میشود. واقعیت ماجرا این است کهستیزهجویی گسترده با احکام اسلامی، از سر ترس و اضطراب و انفعال غرب است و نه ابتکار عمل. آنها میبینند که یک سرود ساده مثل «سلام فرمانده»، چگونه کشور به کشور و قاره به قاره میرود و به زبانهای مختلف بازخوانی میشود. دیدند در نیجریه و فلسطین و لبنان و یمن و بحرین و عراق، چه دگرگونیهای معجزهآسایی در اثر نفوذ انقلاب اسلامی پدید آمد.»
مرصاد، آینه افشای انحراف و توهم سازمان منافقین
رسول سناییراد، در سرمقاله «جوان» نوشت: «در ابتدای دهه ۴۰ شمسی، عدهای از جوانان فعال سیاسی که شاهد کمتحرکی و محافظهکاری سران نهضت آزادی در برابر رژیم دیکتاتوری پهلوی بوده و متأثر از فضای چپ حاکم بر محافل روشنفکری و دانشگاهی، مبارزه مسلحانه را راهحل اصلی نجات کشور از دیکتاتوری داخلی و استعمار خارجی میدانستند، اقدام به تشکیل و توسعه تشکیلاتی سازمانیافته با گرایش مبارزه مسلحانه و چریکی کرده و، چون ابتدا براساس مطالعات متون دینی و تلقی جهاد، پا به میدان گذاشته بودند، نام سازمان مجاهدین خلق را بر آن گذاشتند.
برخلاف اینکه پیشگامان و مؤسسان اولیه این سازمان، دارای گرایشات دینی بوده و اعضا را از بین نیروهای مذهبی انتخاب میکردند، این سازمان، به سرعت به لغزش و انحراف فکری و سپس رفتاری دچار شد که از لاابالی اخلاقی تا ترک مذهب و گرایش مارکسیستی اعضا را دربر میگرفت، بهگونهای که در همان نیمه اول دهه ۵۰ نهتنها آیه قرآنی بالای آرم سازمان حذف و داس و چکش آن، شکل برجستهتری گرفت و برخی آداب و حدود شرعی در خانههای سازمانی مراعات نمیشد، بلکه ترکمذهب و پذیرش مارکسیسم از ضرورتها و لوازم ادامه فعالیت در سازمان به حساب میآمد که تمرد از آن با تصفیهحساب و حذف فیزیکی مواجه میشد.
با وجود این، برای حفظ بدنه مذهبی سازمان و همچنین برخوردار ماندن از حمایت و پشتیبانی مردم و نیروهای مذهبی، رعایت ظواهر دینی و حتی انجام فرایض اسلامی به شکل نمایشی از سوی سازمان، یک وظیفه سازمانی به حساب آمده و در خارج از خانههای تیمی به شدت مورد تأکید بود. با این حال، با حضور تعدادی از زنان در سازمان، رعایت حدود و احکام شرعی با توجه به اصالت مبارزه کنار گذاشته شده و برقراری روابط عاطفی برای پیشبرد اهداف سازمانی هم از الزامات مبارزه تلقی میشد. گاه فردی که مارکسیسم را پذیرفته و به الحاد گراییده بود، برای تأمین منافع و مصلحت سازمان، در نمازهای سازمانی به عنوان پیشنماز و امام جماعت در جلوی نمازگزاران ایستاده و عناصر سازمان هم با اطلاع از موضوع به او اقتدا میکردند.
برملا شدن همین انحراف اعتقادی و نفاق بود که موجب فاصله گرفتن تدریجی نیروهای مذهبی از سازمان و میداندار شدن عناصر منحرف، سستایمان و مسئلهدار و قهقرایی سریع آن به سمت الحاد و نفاق گردید، بهگونهای که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده، برخی فعالان سیاسی متدین و دارای بصیرت عمیق راه خود را از سازمان جدا کرده و در برابر آن موضع انتقادی داشتند و تنها برای جلوگیری از سوءاستفاده رژیم طاغوت و تضعیف نشدن جبهه مبارزه علیه پهلوی، مخالفت خود را پنهان میکردند.
مروری بر تاریخ سازمان نفاق، عوامل زیر را در انحراف و انحطاط آن در معرض گمانهزنی قرار میدهد:
۱- ضربه امنیتی شدید ساواک به سازمان و از دور خارج کردن سران اولیه و نیروهای مذهبی با بهکارگیری ماشین کشتار و سرکوب خشن.
۲-نفوذ ساواک با فریب یا استخدام عناصر سازمانی سستاراده و دستگیر شده و زندانی و بردن خط انحراف به پیکره سازمان برای هموار ساختن مسیر برخورد خشن و بیاعتبارسازی آن در جامعه مذهبی.
۳- اشراف و سلطه سرویسهای غربی بر سازمان با همکاری ساواک و برخی عناصر نفوذی و تبدیل آن به شبکهای امنیتی برای سرویسهای غربی با تابلوی انحرافی گرایش به مارکسیسم.
سرنوشت گروهک نفاق پس از انقلاب که از تظاهر به همراهی با انقلاب به رویارویی و مبارزه مسلحانه کشیده شد و سپس با ناکامی در مبارزه مسلحانه و جنایتهای تروریستی به دریوزگی و آوارگی در کشورهای غربی و همکاری با صدام انجامید و بعدها به صورت کامل در اختیار سرویسهای کشورهای غربی قرار گرفته و به شبکه مزدور برای جنگ امنیتی، سایبری و اوباشگری تبدیل شد، گویای تأثیرپذیری سازمان از هر سه شکل گمانههای آورده در بالا حکایت دارد.
آن دسته از عناصر گروهک نفاق که از عملیاتهای ایذائی به نفع صدام در زمان جنگ و تهاجم پرخطر پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ در رفتند، پس از سالها رنج انزوا و غربت در پادگان اشرف، با کمک امریکا و متحدان غربی آن به کشور آلبانی منتقل و در چند اردوگاه، برای تداوم جنایت و خیانت علیه نظام و کشور اسلامی آموزش دیده و مجهز شدهاند که عمدتاً عرصه سایبری بوده است. این سازمان که روزگاری تفنگچی و ستون پنجم ارتش متجاوز بعثی بود، امروز به عناصر مزدور در عرصه جنگ سایبری، اطلاعاتی و امنیتی تبدیل شده و ادامه حیات ننگین آن به کمکهای سرویسهای چند کشور اروپایی، امریکا و عربستان سعودی گره خورده است.
اوج ذلت و انحطاط این سازمان مدعی مبارزه با دیکتاتوری داخلی و استعمار خارجی، اینک با حمایت علنی همان کشورهای استعمارگر و ائتلاف عناصر سلطنتطلب با آن به خوبی قابل فهم است. این روزها گردهمایی سازمان منافقین در آلبانی بنا به توصیه مقامات امنیتی امریکا به بهانه تهدید تروریستی لغو شد که نشانهای آشکار از قرار داشتن سازمان زیر چتر امنیتی امریکا و استفاده ابزاری از آن برای فشار علیه جمهوری اسلامی میباشد.
در همین حال، نیروهای حشدالشعبی در روزهای نزدیک به سالگرد تشکیل آن در پادگان اشرف رژه بزرگی را با تجهیزات پیشرفته برگزار کردند و در این مراسم تصاویری از امام راحل و مقام معظم رهبری به چشم میخورد که جملگی چونان خاری در چشم سازمان منافقین بود جایی که روزگاری محل جولان نفاق در نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی بوده است.
همچنین گردنه مرصاد در خروجی شهرستان کرمانشاه به سمت غرب کشور، نه تنها یادمان شکست منافقین، بلکه تابلوی عبرتهای ناشی از خیانت و جنایت سازمان منافقین و انحراف آمیخته با توهم سران آن است که موجبات نابودی جان و آبروی هزاران فریبخورده را فراهم کردهاند، البته سران نفاق به پاس این مزدوری، امروزه زیر چتر حمایت سرویسهای غربی به خوشگذرانی مشغولند و همچنان بازار رجزخوانی آنان با استفاده از بوقهای تبلیغی همیشه شارژ توسط دولتهای دیکتاتوری وابسته به دولتهای غربی گرم است که با وقاحت و بیحیایی به تکرار وعدههای تکراری خود مبنی بر سقوطهای یک ماهه تا یک ساله نظام جمهوری اسلامی پرداخته و امیدوارند از دست دادن نیروهای مجرب نسلهای گذشته را با فریب جوانان خام و بیتجربه نسلهای بعد جبران کنند.»
چین و اقتصاد ایران
کیکاوس پور ایوبی در سرمقاله «ابتکار» نوشت: «با گره خوردن مسائل سیاسی، امنیتی، فرهنگی و حقوق بشر از طرف غرب به بهانه عدم حضور در بازسازی و توسعه کشورهای جهان سوم و در حال توسعه، چین عملا در صحنه بین الملل، فعالیتهای عمرانی، بازرگانی، اقتصادی و... خود را گسترش داده است.
به اعتقاد کارشناسان، چینیها میتوانند یکایک تراکنشهای کشورها را پیگیری کنند و بدانند که در چه جایگاهی قرار دارند، آنان ابزارهای فناوری قوی برای تنبیه کشورها که کجروی کردهاند حتی در سطح بسیار کوچک در اختیار دارند. چینیها در حال بنای زیرساخت خود هستند، مانند ابتکار یک کمربند و یک جاده؛ آنان منابع طبیعی ارزشمند موجود را در بسیاری از کشورها خریداری میکنند بدون آنکه نگران وضعیت حقوق بشر در آن کشورها باشند یا خود، مورد بازخواست قرار گیرند.
اکنون شاهد هستیم حتی اتحادیه اروپا از گفتن چیزی منفی درباره چین به طور کلی خودداری میکند چون نمیخواهد چین را آزرده کند زیرا برنامه زیرساختهای آن کشورها بر پایه پشتیبانیهای چین بنا شده است و همین امر کافی است تا اروپا اعتراض نکند و کوتاه بیاید.
اتاق بازرگانی ایران و چین اوج روابط تجاری دو کشور را نزدیک به ۶۰ میلیارد دلار در سال میدانند که ۲۳ میلیارد دلار به صورت مستقیم واردات داریم و ۳۱ درصد کالاهای وارداتی از مبدا امارات نیز در واقع محصولات چینی هستند که بصورت صادرات مجدد به ایران ارسال میشوند.
مقامات ارشد چینی بارها اعلام کردهاند که تحریمهای بین المللی آمریکا را به رسمیت نمیشناسند اما شرکتهای چینی حاضر نیستند به خاطر تجارت با ایران منافع خود را در همکاری با دیگر کشورهای جهان به خطر بیندازند.
در سال ۱۳۹۴ که رئیس جمهور چین به ایران سفر کرده بود هدفگذاری روابط تجاری دو کشور برای یک دهه آینده ۶۰۰ میلیارد دلار تعیین شده بود که به معنی افزایش ۶۰ میلیارد دلاری در سال است در حالیکه بخش کوچکی از این هدف تحقق یافته است.
امضای قرارداد ۲۵ ساله همکاری استراتژیک که چین را متعهد میکند در طی بازه زمانی مذکور ۴۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند البته مفاد این پیمان و چگونگی اجرای آن هنوز به صورت رسمی اعلام نشده است.
چین بزرگترین تامین کننده تجهیزات الکتریکی، صوتی، تصویری، شیمیایی و صنعتی ایران است و ایران هفتمین صادر کننده نفت به آن کشور است. علیرغم همکاریها و مبادلات تجاری و بازرگانی بین دو کشور، مشکل اساسی تصاحب بازار ایران از اجناس فوقالعاده بیکیفیت، کم دوام و بیارزش چینی است که هر روزه بر تعداد آنان افزوده میشود، بازار ما پر است از اجناس درجه دوم، سوم و یا بنجل چینی که به صورت انبوه یا به اصطلاح عوامانه با گونیهای بزرگ با کشتی وارد بنادر ما میشوند، این اجناس بیکیفیت در این وانفسای اقتصادی سخت مردم را رنجانده، چیزی که در این میان بیش از اندازه آزار دهنده است کد و برچسبهای کالاهایی است که بنام کشورهای صنعتی در بازار موجود است لیکن هیچ مرغوبیتی ندارد. بحث فقط بر روی کالاهای مصرفی و روزانه نیست حتی کالاهای با دوام را نیز نشان گرفته است، در نظر داشته باشیم اگر فقط لنت ترمز ماشینمان که بنام برندهای ایتالیایی، آلمانی و... در کشور به وفور موجود است و در اصل همان کالاهای درجه دو چین هستند به درستی در حین رانندگی عمل نکند چه بلای انسانی رخ خواهد داد؟!
بازار سنتی کشور تبدیل شده به اجناس فانتزی که اصل و نسبش متعلق به چین است، ضربه به صنایع دستی، بافندگی، نساجی، پوشاک و غیره، از دیگر آسیب های واردات بیرویه اجناس خارجی به خصوص چینی در بازار است.
متاسفانه ظلمی که از جانب تحریمها نصیب کشور شده باعث شده مردم در آرزوی پیدا کردن کالای خوب باشند، اگر در یک زمانی گفته میشد برای داشتن کالای بهتر باید پولی بیشتری پرداخت شود اما امروز دیگر بحث خوب و بد نیست، اگر پول زیادی هم پرداخت کنید معلوم نیست کالای خوب را به دست بیاید یا خیر؟»
جایگزین گشت ارشاد چیست؟
عبدا... گنجی؛ مدیر مسئول همشهری نوشت: «حجاب که بهخودیخود یک مسئله فرهنگی- اعتقادی است، نباید به امر سیاسی تبدیل شود و کمکم اصل هنجارشکنی به حاشیه برود و منازعه بین اسلامگرایان و براندازان سکولار جایگزین آن شود. حقیقت این است که گشت ارشاد با بدحجابی بهمعنی عرفی آن کاری ندارد و اصلا مثال کلیشهشده «2تارمو» محل منازعه نیست که اگر بود باید پلیس به 15 تا 20میلیون خانم تذکر میداد و برخورد میکرد. آنچه پنهان میماند اینکه جامعه هدف گشت ارشاد بدحجابی عرفی-تربیتی نیست، بلکه چند دسته هستند که شاخکهای گشت ارشاد را حساس کردهاند که عمل آنان فراتر از ناهنجاریهای عرفی است. «سیالیّت جنسیتی» یکی از این موارد است. دختری که پسرانه بیرون میآید تا جلبتوجه کند، پسرگونه باشد، کلاه و شلوارک و... دوم گروهی هستند که لباس راحتی درون منزل و بیرون آنها خیلی متفاوت نیست و حداقلها را هم رعایت نمیکنند.
سوم کسانی هستند که بدحجابی آنان امری عرفی-تربیتی و فرهنگی نیست که عناد میورزند و همزمان برای تقابل با پلیس سناریو میچینند که دوربین و جیغ 2 عنصر این سناریو است. پلیس هم از عواقب جنگ روانی هر برخورد آگاه است اما حقیقت این است که زمانی پلیس وارد میدان دستگیری یا برخورد میشود که 3دسته ذکرشده درصدد شکستن اقتدار آن برمیآیند و طبیعی است که پلیس درصدد اثبات اقتدار خود برمیآید که البته بعضا اجتهاد در صحنه از جهت روش مواجهه مشکلساز میشود. هیچ نظرسنجی در کشور نداریم که بالای 70درصد مردم طرفدار حجاب نباشند اما درعینحال برخورد قهری با اقلیت ساختارشکن را نمیپسندند. شاید صدها جلسه برای اینکه چه کنیم در سالهای متمادی تشکیل شده است.
برخی بر این باورند که فرهنگ لذتگرای غرب پیشرونده است و انقلاب اسلامی فقط در آن اختلال ایجاد کرد، اما هستند دیگرانی که حجاب را فقط امری شرعی نمیدانند بلکه آنرا مانند زبان، مذهب و جغرافیا جزو هویت ایرانیان میدانند که عدهای چوب حراج به آن زدهاند. با این حال مواجهه با حجاب سطح کوتاهمدت و بلندمدت دارد و برخورد قهری نباید روش اول باشد. کار فرهنگی همراه با خوندل است و البته میوههای آن هم دیررس است.
اما باید چه کرد؟
1-هنر از اساسیترین روشهای حل مسئله حجاب است. آنچه با هنر آمیخته شود، ماندگار میشود. هنر فاخر الگوبخش و جذاب است. این حجاب تقریبا در سیما و سینمای ما غریب است. هنر الگوبخش، اصل اساسی است.
2-آموزش و پرورش رکن تربیتی کشور ماست. اگر معلمانی همتراز با فرهنگ ایرانی-اسلامی سکاندار تربیت باشند، اثر شخص معلم بینظیر است. محیط مدرسه و دانشگاه، محتوا، ضوابط و تشکل همه 10درصد و معلم و استاد 90درصد تأثیرگذاری تربیتی دارند. جمهوری اسلامی هنوز منزلتی که بهترین و مؤمنترین جوانان این کشور به آموزش و پرورش سرازیر شوند، ایجاد نکرده است. معلم میتواند جامعه را سالم یا فاسد کند.
3- NGOهای مسلمان میتوانند جایگزین روشهای قهری شوند. اینهمه NGO در کشور باید بهکار گرفته شود. مردم خود مسئله حجاب را بهروش عاطفی در محله، محیط کار و... حل کنند.
4-تولیدات البسه بسیار مهم است. واقعیت این است که بازار لباس زنانه ما برای متدینین نیست. ممکن است گفته شود که تقاضا این است، پس تولیدکننده بهسمت این نوع پوشش میرود. واقعیت اما این نیست که جوان مدلی را در ذهن دارد و در بازار بهدنبال آن میگردد و میخرد بلکه «تقاضاسازی» در ویترین مغازه اتفاق میافتد.
خیلیها بهدنبال مد میگردند نه اینکه مد ذهنی خود را به بازار خرید ببرند. آیا اصناف ما صرفا درآمد برایشان مسئله است و هویت و سالمسازی جامعه فرع آن است؟
5-گفتوگو بخش فراموششده مسئله حجاب در جامعه ماست. تقریبا نه در کرسی آزاداندیشی و نه در سیمای ما مشهود نیست.
مبتذلپوشان هیچ دلیل منطقی و قابل ارائه ندارند. حرف اول و آخر آنان درباره چرایی پوشش و رفتار خود این است که «به شما ربطی ندارد. دوست دارم!»
فراتر از این خلع سلاح هستند و گفتوگو دست طرف مقابل میافتد و میتوان دهها دلیل عقلی و نقلی و آسیبشناسانه را به میدان گفتوگو آورد و سخن گفت. بدون تردید اکثریت بدحجابان جامعه ما عفیف هستند.
همینها روز غدیر در خیابان ولیعصر بودند، فردا همینها در جرگه عاشوراییان هستند، اما نقص دارند. این نقص فرهنگی را نباید سیاسی کرد. آن 3دسته که در بدو این نوشتار آورده شد، اقلیت بسیار کوچکی هستند که علاوه بر برخورد باید گفتمان غالب علیه آنان باشد و فضای عمومی را برای خود تنگ احساس کنند. مردم باید به میدان بیایند.
حکومت باید جایش را به مردم بدهد. فرض کنیم اصلا نظام دینی مستقر نباشد. مگر مسلمانان نباید حجاب و امر به معروف را واجب بدانند و تکلیف «مثنی و فرادای» خود را انجام دهند. این هدایت به امر خداست. اسم آنرا تقابل و قطببندی نگذارید. بسمالله.»
حجاب و شریعت ایدئولوژیک
ابراهیمبای سلامی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «حجاب و پوشش انسان در ذات خود یک پدیده اجتماعی است و پیش از آنکه به هر دین و مذهبی نسبت داده شود در رویکردی جامعهشناسانه به همان تعبیری که ژرژ گورویج، جامعهشناس فرانسوی مطرح میکند دربرگیرنده «جبر اجتماعی» است. انسان در هر جامعهای که حداقلی از تمدن را داشته باشد ناچار است حداقلی از حجاب را در زندگی جمعی رعایت کند.چگونگی پوشش وحجاب بر حسب اقلیم، فرهنگ و تجارب زندگی جمعی متفاوت است بنابراین جامعه متمدن بیحجاب نداریم مگر اینکه فرد یا گروهی در هر اجتماع گرفتار بیهنجاری و «کنش آنومیک» شده باشند. از رویکرد روانشناسی و پدیدارشناسی پدیده حجاب با رویکردهای روانکاوی و جامعهشناسی «شرم» نیز قابل تحلیل و بررسی است. اکنون که در جامعه ایران «مساله حجاب» به عنوان یک مساله مهم اجتماعی و سیاسی مطرح است رویکردی تخصصی به این موضوع ضرورت دارد. در جامعه ایرانی پیش از اسلام نیز حجاب رایج و در بسیاری از طبقات و اقشار مردم از جوامع دیگر و به ویژه بیشتر از جوامع و قبایل عرب مردم ایران پوشیده بودهاند چنانکه برخی صاحبنظران لباس روحانیت کنونی و حتی عبا و چادر را برگرفته از نوع پوشش موبدان زرتشتی ایران زمین قلمداد کردهاند. هر چند در اصول و به ویژه فروع دین اسلام همچون نماز، روزه، حج، زکات و ... موضوع حجاب نیامده است ولی حفظ «حجاب شرعی» در مقابل نامحرمان برای زنان مسلمان مکلف واجب شمرده شده است و پیامبر(ص) و خاندان او الگوی زندگی مسلمانان معرفی شدهاند ولی هرگز از پیامبر، اصحاب و ائمه سخن و رفتار خاص و معتبری به صراحت مبنی بر اجبار دیگران به حجاب به عنوان یک امر دینی نقل نشده همچنانکه درباره نماز، روزه، حج، زکات و... نیز چنین نبوده است. در روزگار کنونی حجاب به عنوان نماد فرهنگ اسلامی برای زنان تعریف شده است و در کشورهای مسلمان و غیرمسلمان به روشهای خاصی توسط عمده زنان مومن رعایت میشود.
از رویکرد جامعهشناسی فرهنگ «ارزش بنیادین» و اصلی در موضوع حجاب، حرمت، نجابت و عفت (پاکدامنی) است که مهمترین کارکرد آن در نظام اجتماعی حفظ حریم فرد و خانواده است. «باطن» این ارزش اخلاقی عفت و «ظاهر» آن حجاب است. در «فرهنگ آرمانی» حجاب در ذات خود نشانه و نماد حرمت و نجابت است البته در «فرهنگ واقعی» چنین نیست. پرواضح است که در زندگی اجتماعی هر باحجابی عفیف نیست و هر کمحجابی هم هرزه و فاسق محسوب نمیشود.
در فرآیند «ایدئولوژیزاسیون» و ترویج مولفههای «جامعه مدرن» و تحریک برای مصرفگرایی غربی «زن» به عنوان وسیلهای برای «بازاریابی» و فروش کالا و گاهی خود کالا مورد سوءاستفاده قرار گرفت و برهنگی بیشتر و «کشف حجاب» در راستای مصرف انواع و اقسام کالاها و خدمات در بازار رواج و رونق داده شد و در کشورهایی چون ایران برخی مردم در مقابل این کشف حجاب مقاومت کردهاند. در جامعه غربی نیز در سه دهه اخیر با گسترش آگاهی و عقلانیت و ظهور رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی گسترده و با تقویت و مطالبه مفاهیم متعالی چون «حقوق بشر»، «عدالت اجتماعی» و «عدالت جنسیتی» حتی بسیار فراتر از آنچه «جنبشهای فمینیستی» مطرح کردهاند، با این سوءاستفاده فاحش از «زنان و برهنگی» مقابله میشود و بنگاههای اقتصادی چون گذشته رها و مطلقالعنان نمیتوانند از زن و برهنگی برای بازاریابی استفاده کنند هر چند این مساله هنوز به صورت کلی حذف نشده است.
در جوامع اسلامی و به ویژه جامعه ایرانی از یک سو در فرآیند مقاومت در مقابل کشف حجاب و جاذبهها و تحریکات جریان رایج مدرنیته غربی که از دوره پهلوی اول نضج گرفت و از سوی دیگر با ایجاد نوعی ایدئولوژی سیاسی برای تحریک زنان و تودهها، موضوع و فرهنگ حجاب تحتالشعاع قرار گرفت، بهگونهای که گاهی رویکرد به حجاب از مفهوم واقعی و سنتی خود خارج شده و فرآیند ایدئولوژیزاسیون آن به شیوهای رقم خورده که مورد بهرهبرداری جناحهای موافق و مخالف «حجاب اجباری» قرار گرفته است، هر چند در ایران این موضوع تبدیل به نوعی قانون هم شده است، اما هماکنون مواضع برای باحجابی یا کم حجابی بیش از یک پدیده اجتماعی یا حقوقی تبدیل به یک امر سیاسی و ایدئولوژیک شده است. این روزها که فقر و فلاکت مستولی بر مردم بسیاری از ارزشهای اخلاقی را تحتالشعاع قرار داده و دزدی و فحشا به صورت گسترده در میان تودهها رواج یافته است، ملاحظه میشود که با تحریکات مشکوک از داخل و خارج کشور به این موضوع دامن زده میشود و مساله حجاب از دیدگاه برخی به عنوان مهمترین مساله سیاسی حاکمیت در ایران مطرح شده است و برخی حتی دوام و قوام حاکمیت و وضعیت سیاسی موجود را به حفظ یا کشف حجاب نسبت دادهاند.
لازم است یادآوری شود که فرآیند ایدئولوژیک شدن سنتها در جهان مدرن از طرف موافقان و مخالفان هر امر سنتی مثل حجاب از نظر صاحبنظران صرفا کارکرد سیاسی برای رقابت با ایدئولوژیهای مدرن را خواهد داشت و ممکن است برای کوتاهمدت نیز موجب کسب شهرت و قدرت سیاسی شود، اما جریان ایدئولوژیک کردن در درازمدت نسبت به هر امر سنتی اصالت و معنویت را کاهش خواهد داد و در واقع منجر به نقض غرض خواهد شد به عبارت دیگر سنتهای ایدئولوژیک شده مبتنی بر نوعی مفهوم و معرفت قناسدار و دستکاری شده مدرن استوارند که کارکرد آنها صرفا برای تحریک تودههایی از مردم و سوءاستفاده از آنها در امر منافع جناحی و سیاسی خلاصه میشود و چنین سنتهایی دیگر برای تولید معنویت و کارکردهای اصیل و مبتنی بر معرفت ناب اخلاقی چون ارزش نجابت و حجاب کارایی نخواهد داشت. این همان امری است که حتی گروههایی از مردم که از سر اعتقاد و ایمان به باورهای دینی و اخلاقی داوطلبانه طرفدار حجاب هستند را هم نگران کرده است که مبادا تلاشهای نامتعارف برای «حجاب اجباری» و گسترش تلقی رایج ایدئولوژیک در راستای کسب و حفظ قدرت و منافع سیاسی موجب تضییع ایمان و عمل آنها به چنین امری معنوی و اخلاقی شود.»
نظر شما