محسن هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: انتشار بخش نخست يادداشت بانيان وضع موجود با استفاده از حربه تقطيع و حذف و تحريف با توهين و هتاكي جريان سايبري در فضاي مجازي مواجه شد. در بخش سانسورشده آمده بود: «طبيعتا در ساختاري كه در راس آن ولي فقيه قرار دارد، بيشترين تاثيرگذاري در راهبردهاي حاكميت و عملكرد مسوولان مربوط به مقام رهبري است و درحالي كه آيتالله خامنهاي دهها بار به صراحت از كليت عملكرد نظام دفاع كردهاند، نميتوان به اسم مخالفت با وضع موجود تيشه بر ريشه 44 ساله انقلاب زد و آن را در دست فتنهگران يا خائنان يا غربزدهها دانست.» اتفاقا يكي از معضلات هزينه كردن ميلياردها تومان از بودجه براي سياهنمايي، تخريب و هتاكي عليه مديران و كارشناسان و دلسوزان در دولتهاي قبلي به عنوان جنگ نرم بوده است، در حالي كه قرارگاه مشابه اين جريان در آلباني، همين كار را براي ضربه زدن به نظام و با بودجه دشمن انجام ميدهد. رهبر انقلاب بارها و بارها در سخنان صريح خود بر لزوم رعايت اخلاق، پرهيز از سياهنمايي و تخريب تذكر داده و اخيرا نيز اختصاص بودجه به جهاد تبيين را كار غلطي دانستند، اما باز هم قلب واقعيت، تقطيع و تحريف ادامه دارد. يكي از مواردي كه اين جريان در ماه گذشته و با وجود گذشت 6 سال از رحلت آيتالله هاشميرفسنجاني، بهصورت گسترده عليه ايشان و خانواده به بهانه صحبتهاي فائزه انجام داد، تخريب و اهانت نسبت به آيتالله با كليد واژه «لقمه حرام» بود. در حالي كه پس از تخريبهاي جريان دولت نهم عليه آيتالله هاشميرفسنجاني، آيتالله خامنهاي در نماز جمعه 29 خرداد سال 1388، با تصريح بر اينكه اين سخنانشان بخشي از نماز محسوب ميشود و عادت به نام بردن از شخصي را در خطبههاي نماز ندارند تاكيد كردند: «آقاي هاشمي را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسووليتهاي بعد از انقلاب نيست؛ من از سال ۱۳۳۶ – يعني ۵۲ سال قبل- ايشان را از نزديك ميشناسم.
آقاي هاشمي از اصليترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدي و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزي انقلاب از موثرترين شخصيتهاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است، بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسووليتهاي زيادي داشت: هشت سال رييسجمهور بود؛ قبلش رييس مجلس بود؛ بعد مسووليتهاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوختهاي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده». يا بعد از اتمام دولت سازندگي رهبري فرمودند هيچكس براي من هاشمي نميشود. اما متاسفانه براي تخريبگران، شهادت رهبر انقلاب در خطبه نماز، نيز بازدارنده اقدامات تخريبي و هتاكيهايشان نيست. شايد بتوان اين نوع نگاه ماكياولي به سياست و عبور از مرزهاي اخلاقي، قانوني و شرعي را يكي از مهمترين ريشههاي مشكلات امروز دانست. اما بعضي از رسانهها در نقدي مشترك مدعي شدند كه محتواي ياداشت بنده نادرست بوده چون در ايران، بيش از 90 درصد بودجه قانوني و اختيارات در كنترل رييسجمهور و دولت است و رييسجمهور و دولت آن مسوول همه اتفاقات و مشكلات است. اگر اين سخن سال گذشته و قبل از به قدرت رسيدن آقاي رييسي گفته ميشد، شايد ميتوان آن را حمل به عدم آشنايي و اطلاع كرد اما امروز كه در آستانه يك سالگي تنفيذ رياست جمهوري آقاي رييسي هستيم، آيا دوستان ميتوانند چنين ادعايي كنند؟! و اگر اين ادعا درست است چرا دولت نتوانسته در اين يك سال، دستاورد مهمي را براي رضايت مردم به دست بياورد؟ در حالي كه صحبت از تعديل اقتصادي در دولتهاي گذشته با حملههاي تخريبي مواجه ميشد گرانيهاي بيرويه در 400 قلم كالا به اسم جراحي اقتصادي كه فشار كمرشكني را بر مردم به ويژه طبقات متوسط به پايين وارد ميكند، ناشي از اختيارات دولت است يا به دليل چندين مورد از جمله تحريمهاي بينالمللي و مشكلاتي كه دولت فقط بخشي از آن است؟ وزير اقتصاد تاييد كرد دولت آقاي رييسي با ذخاير مناسب ارز به صورت اسكناس كار خود را شروع كرده، آيا چند برابر كردن ذخاير ارزي نقد در سال 1400 نسبت به سال 1392 را نبايد جزو وضع موجود به حساب آورد؟ مناسب است دوستان رسانهايها و سايبريها كه دست باز دارند از اصل انصاف و عدالت حتي در مورد دشمنان كه بارها مورد تاكيد مقام معظم رهبري نيز قرار گرفته پيروي كنند. در قسمت نخست اين سلسلهمقالات، گفته شد كه براي ريشهيابي صحيح وضعيت امروز جامعه بايد به گذشته بازگرديم و تلاش نكنيم كه همه موفقيتها را به يك فرد و گروه خاص نسبت داده و ديگران را فقط در شكستها و مشكلات شريك كنيم. بعضي جريانها كه امروز، بيشترين سهم را از قدرت و مسووليت در جمهوري اسلامي دارند در گذشته كمترين نقش را در مبارزه و تحقق اين دستاورد داشتهاند و متاسفانه در حالي كه انقلاب را به صورت انحصاري در خود ميبينند، مبارزين نهضت و پيشكسوتان جهاد و شهادت را متهم به انواع و اقسام صفات منفي ميكند. حال پرسش اين است كه اگر به دنبال بانيان وضع موجود ميگرديم، خود انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، مهمترين دستاورد است كه با حدود چند دهه مبارزه به دست آمده، اگر اين دستاورد مثبت است پس چرا از بانيان آن تقدير نميكنيد. اگر به پيامها و سخنان امام خميني (ره) معمار كبير انقلاب اسلامي بازگرديم، با كليدواژهاي راهگشا مواجه ميشويم.
«متحجرين» از نگاه امام جرياني هستند كه در روزهاي سخت مبارزه، كنج عافيت برگزيده و به عنوان اينكه فعاليت اجتماعي و مبارزه براي اعتقادات اسلامي، جزو اولويتها و بلكه كل برنامه آنان نيست، نه تنها كمكي به مبارزين و انقلابيون نميكردند بلكه به شيوههاي مختلف آنان را تضعيف و تكذيب مينمودند. اگر انتخاب اين روش يك تشخيص طبيعي و احساس تكليف بود، باز هم سخني نبود اما شاهد هستيم امروز همانها كه مخالف حضور اجتماعي و سياسي دينداران براي تحول در شرايط كشور بودند، امروز نيز به نوعي ديگر همان ترجي بند را تكرار و با مقدس كردن حكومت، بازهم هرگونه اصلاح و تحولخواهي را نفي ميكنند. نگاهي گذرا به تاريخ انقلاب اسلامي، از حدود 20 سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و در دهه 40 نشان ميدهد. در زماني كه در دوران خفقان مجلات مكتب تشييع، انتقام، بعثت و كتابهايي چون سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار، اميركبير يا قهرمان مبارز با استعمار نوشته و توزيع ميشود، افرادي با مبارزه مبنايي به زندانهاي طويلالمدت محكوم ميشدند. آنها به دنبال عدم دخالت دين در تحولات اجتماعي و سياست و به قول خود تربيت نيروهاي مذهبي و …. بودند و حتي به قيمت قطع رابطه با پيشكسوتان مبارزه از جمله آيتالله خامنهاي تمام شد. اما با ظاهر شدن علايم پيروزي و تثبيت انقلاب اسلامي، به تكاپو افتاده به دنبال كسب انتفاع و امكانات بودند.
انتهای پیام
نظر شما