شفقنا – جلوی چشم همگان درختان بلوط زاگرس ازبین میروند، گویی از کسی کاری برنمی آید و فقط فیلم های این سوختن در آفات را برای همدیگر ارسال میکنند، برخی میگویند جنگل های زاگرس میخواهند تغییر اکوسیستم اجباری دهند اما دیگر به گذشته این تغییرات توجه ای نمیشود به کشاورزی های بی حد واندازه ، به استفاده نادرست از سموم، به سد سازی های غیر علمی و… به هیچ مورد دیگری جز پرونه های بلوط خوار توجه نمیکنند. قطعا طبیعت همیشه در تعادل وجود دارد مگراینکه عاملی این تعادل را برهم زند و قطعا آتش سوزی های پی درپی زاگرس گونه های جانوری که آفات را میخوردند ازبین برده است و یا باعث ازبین رفتن اعتماد جانوری برای زیست دراین ناحیه شده است و البته عوامل متعدد دیگر را میتوان سبب بروز حملات پروانه های بلوط خوار به زاگرس برشمرد.
اما سخن دکترحسابی در این بحث نباید فراموش شود ، این استاد دانشگاه میگوید: در بودجه مقداری را برای تحقیق اختصاص دهند این مقدار مملکت را برشکست نمیکند، این پنج درصد برای این تحقیق و برای استاد این رشته است وبه میل وی خرج شود.
کاش طبق گفته دکتر حسابی برای بروز مشکل آفاتی که مختص ایران است یک بودجه اختصاص داده شود تا بتوان برای ازبین بردن این آفات یک عملکرد علمی ودرست پیدا کرد نه این که با استفاده بیش از حد سموم حشرات مفید طبیعت را نیز ازبین برد تا باردیگر تعادل سیستم برهم خورد.
در همین راستا روزنامه فرهیختگان نیز در مصاحبه با یک کارشناس آورده است:
مدیر بخش پروانهشناسی موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت از اقدام مشابهی میگوید که علیرغم هشدار اساتید دانشگاه و محققان برجسته کشور در نامهای به رئیسجمهور وقت در سال 95، درنهایت اجرای آن منجر به از میان رفتن بخش بزرگی از گونههای جنگلهای هیرکانی شمال کشور شد. وی در این خصوص میگوید: «حداقل 200 سال است که این حشره بهطور دورهای درحال طغیان و آسیب رساندن به درختان است اما بهوسیله عوامل طبیعی کنترل میشود. ما نمیتوانیم بگوییم این مشکل یک شبه به وجود آمده و با یک سمپاشی مختصر میتوانیم آن را حل کنیم، منطقه زاگرس مزرعه کشاورزی یا باغ شخصی نیست. باید برای معضلی که پدید آمدنش سالهای سال زمان برده، برنامهریزی بلندمدت داشت. این عرصه چند هزار هکتاری که از جنوبشرقی ترکیه و شمالغربی عراق شروع میشود و تا کرمان ادامه پیدا میکند و تقریبا تمام منطقه شمالغربی و مرکزی ایران را پوشش میدهد، در جای جای این منطقه درخت بلوط هست. چه تعداد را میتوان سمپاشی کرد؟» بنابراین راهکار کوتاهمدتی برای حل چنین معضلی نیست، راهکارهای کوتاهمدت اینچنینی را آقایان قبلا امتحان کردهاند اما جواب نداده است. 5 سال پیش یک آفتی در جنگلهای هیرکانی شمال ایران ظهور کرد به اسم «شبپره آفت شمشاد»، در آن سالها نامهای از سوی اساتید دانشگاه و محققان برجسته کشور به رئیسجمهور نوشته شد که اجازه ندهند جنگلهای هیرکانی شمال کشور را بهعنوان اکوسیستمی بسیار با ارزش، با سم «بیتی» سمپاشی کرده و در معرض نابودی قرار دهند اما آقایان بالاخره کار خود را کردند، بودجه گرفتند و هماکنون 5 سال است که دارند آن منطقه را سمپاشی میکنند اما حتی یک شمشاد را نتوانستند نجات دهند. علاوهبر آن خدا میداند چند گونه مهم را از بین بردهاند که بهخاطر عدم وجود پایش مستمری در کشور، از حجم آسیبهای آن بیخبریم.»
پرورش زنبورهای شبهانگل برای نابودی آفات، دستکم 2 سال زمان میبرد
رجائی در پایان صحبتهایش درباره راهحل این معضل توضیح میدهد: «در این موارد تنها راهکارهای بلندمدت و میانمدت وجود دارد، باید به محیط رفت و پژوهشهای جدی انجام داد. مگسها و زنبورهایی هستند به نام شبهانگل، این زنبورها و مگسهای شبهانگل انواعی دارند که عمومی عمل کرده و گونههای بسیاری را هدف قرار میدهند، انواعی هم دارند که کاملا تخصصی عمل کرده و فقط به لارو یک حشره خاص آسیب میزنند. این آسیب به این صورت است که زنبور در لارو حشره تخمگذاری میکند، از آن تغذیه کرده و هنگام بلوغ هم آن را میکشد. به این ترتیب میتوان چنین زنبورهایی را پرورش داده و در منطقه رها کرد تا به صورت هدفمند فقط این آفت را کنترل کنند اما چنین اقدامی تنها 6 ماه تا یک سال کار پژوهشی نیاز دارد و تا دو سال نیز ممکن است اجرایی کردن آن زمان ببرد. مدیران هم باید بهطور کلان تلاش کنند تا تعادل اکولوژیکی که در منطقه بههم ریخته را در بلندمدت بازگردانند، یعنی حقابه محیط باید پرداخت شود، چرای بیرویه باید قطع شود، کشاورزی کنترل شود و به حداقل برسد و آرامآرام محیط به حدی زنده شود تا درختان مجددا توانمندیشان را به دست آورند، دشمنان طبیعی و پرندگان مهاجر مجددا به منطقه بازگردند تا اکوسیستم مجددا احیا شده و نظم گذشته بازگردد وگرنه اقدامات نسنجیده و کوتاهمدتی مثل استفاده از سموم، باعث میشود راهکارهای بلندمدت و میانمدت از همین حالا شکستشان حتمی باشد.»