شناسهٔ خبر: 54566606 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان | لینک خبر

حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

سیاسی‌کاری آژانس راه مذاکرات را بسته است

رافائل گروسی بعد از مرگ مشکوک آمانو و در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به‌عنوان مدیرکل آژانس انتخاب شد. در آن مقطع، اگر حمایت علنی ترامپ و حمایت غیرعلنی نتانیاهو، نخست‌وزیر سابق رژیم‌صهیونیستی از انتصاب او نبود، این انتصاب در بهترین حالت حداقل باید هشت، یا 9 ماه بعد انجام می‌شد.

صاحب‌خبر -
سیاسی‌کاری آژانس راه مذاکرات را بسته است

علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: در آخرین روزهای هفته گذشته و بعد از مطرح شدن زمزمه‌هایی مبنی‌بر احتمال تصویب قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود که مقامات کشورمان تصمیم به اتخاذ سیاستی برای اقدام متقابل گرفتند. اقدامی که هم حاوی پیام اعتراض ایران به رویکرد خصمانه غربی‌ها باشد و هم جانبداری آژانس از دشمنان ایران در پرونده هسته‌ای کشورمان را محکوم کند. به همین منظور، سازمان انرژی اتمی کشورمان، با صدور بیانیه‌ای از قطع فعالیت‌ دوربین‌های فراپادمانی، دستگاه اندازه‌گیری برخط سطح غنا و فلومتر آژانس خبر داد. ساعاتی بعد از اقدام متقابل ایران در قطع دوربین‌های فراپادمانی موجود در تاسیسات هسته‌ای بود که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در گفت‌وگو با شبکه الجزیره، ابراز تمایل کرد تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن به ایران سفر کند و با مقامات کشورمان درباره سرنوشت مذاکرات وین و روند همکاری‌های آژانس و سازمان انرژی اتمی ایران گفت‌وگو کند. با هدف واکاوی انگیزه‌های رافائل گروسی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از چنین مواضع ضدونقیضی در مواجهه با پرونده هسته‌ای ایران و همچنین بررسی اهداف غرب از افزایش فشارهای سیاسی علیه کشورمان، با حنیف‌ غفاری، کارشناس مسائل بین‌‌الملل گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

در آخرین سفر گروسی به ایران در اسفند 1400، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران با گروسی به توافق رسیدند تا طی سه دوره گفت‌وگو پرونده پی‌ام‌دی بسته بشود. گویا این گفت‌وگوها فقط تا مرحله دوم پیش رفته، علت اینکه آژانس چنین اقدامی داشته، چیست؟
همان‌طور که شما نیز اشاره کردید، در ماه مارس یا اسفند سال گذشته شاهد سفر رافائل گروسی به تهران بودیم. در این سفر چهارچوب لازم میان ایران و آژانس برای حل موارد ادعایی آژانس ترسیم شد و قرار بود مطابق آن در پایان اسفندماه، ایران مستندات و اطلاعات لازم درخصوص فعالیت‌های خود در نقاط موردادعا و ابهام آژانس را ارائه کند. این مستندات به‌طور کامل در اختیار آژانس گذاشته شد و حتی ایران برای نشان‌دادن حسن‌نیت خود فراتر از مسائل پادمان در مواردی اجازه داد قدرت مانور آژانس بیشتر باشد. اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی نیز در گزارش آخر خود گفتند ما برای مختومه کردن پرونده فعالیت هسته‌ای ایران در مناطق مورد ابهام آژانس حسن‌نیت نشان دادیم. همکاری ایران با آژانس یک مساله عینی و عملیاتی بود، که در آن ایران حاضر شد برای نشان‌دادن حسن‌نیت خود فراتر از چهارچوب متعارف با آژانس همکاری کند، این یک مساله! پایان اسفند زمانی که ایران مستندات خود را ارائه کرد، همزمان شد با بروز برخی اختلافات میان کشورهای 1+4 در پروسه احیای توافق در وین. با بروز این اختلافات نیز به‌طور ناگهانی مواضع رافائل گروسی تغییر کرد و وی مدعی شد ایران همکاری لازم را با آژانس نداشته و مستندات ارائه‌شده از سوی ایران کافی نیست، بنابراین از این زمان به بعد بهانه‌جویی‌های آژانس وارد فاز عملیاتی و آشکار شد. درنتیجه این بهانه‌جویی‌ها جلساتی که قرار بود تشکیل شود، هیچ‌کدام برگزار نشد؛ به‌دلیل اینکه آژانس مستندات ارائه‌شده از سوی ایران را از اساس نپذیرفت و آنها را موردبررسی قرار نداد. بعد از این اتفاق، آژانس در اقدامی زیاده‌خواهانه خواستار ارائه مستنداتی فراپادمانی از سوی ایران شد، مستنداتی که در چهارچوب مورد توافق در اسفندماه اصلا آنها را مطرح نکرده بود. خب از اینجا به بعد، به‌دلیل زیاده‌خواهی‌‌های آژانس مذاکرات میان این نهاد بین‌المللی و ایران تبدیل شد به متغیری وابسته به مذاکرات وین، و شخص رافائل گروسی نیز نخستین کسی بود که کلید چنین اتفاقی را زد. سفر وی به رژیم‌صهیونیستی نیز آخرین پرده از این سناریوی نوشته‌شده بود که پس از آن قطعنامه‌ای را که پیش‌نویسش توسط تروئیکای اروپایی و آمریکا تهیه شده بود گروسی با نقش‌آفرینی خود در شورای حکام به تصویب رساند. در جمع‌بندی پاسخ سوال‌تان می‌خواهم بگویم اساسا آژانس اجازه نداد چهارچوبی که خودش پیشنهاد داده بود و بر سر آن تفاهم کرده بود، اجرایی شود و از همان ابتدا با سیاسی‌کاری آژانس، راه مذاکرات نیز بسته شد.

یعنی آژانس مسیر مذاکرات را با برگزار نکردن دور سوم گفت‌وگوها و اکتفا کردن به گزارش دوم تغییر داد؟
بله، در دور اول ما اسناد را ارائه کردیم و مذاکرات نیز برگزار شد، اما آژانس مستندات ارائه‌شده از سوی ایران را ناکافی دانست. دور دوم هم برگزار شد که در آن کاملا حس می‌شد آژانس وارد رویکرد غیرسازنده شده است. درنتیجه این رویکرد غیرسازنده دیگر نیازی به برگزاری دور سوم مذاکرات نبود، زیرا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ادوار قبلی بایسته‌های لازم برای به نتیجه رسیدن مذاکرات را عملا رد و نفی کرده بود.

در این موضع‌گیری‌های آژانس نقش رژیم‌صهیونیستی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ گویا این رژیم در درز اطلاعات گزارش دوم آژانس و تغییر مسیر مذاکرات نیز نقش پررنگی داشته است.
این ماجرا یک بعد فنی دارد و یک بعد غیرفنی و فرامتنی، که لازم است در اینجا نقش عوامل محیطی و فرامتنی را بیشتر موردتوجه قرار بدهیم. دو مساله است که باید مدنظر قرار بگیرد، نخست رژیم‌صهیونیستی اساسا موافق انعقاد توافق هسته‌ای با ایران نیست، این مساله را نه‌تنها نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی بلکه لابی‌های صهیونیستی فعال در آمریکا ازجمله ای‌پک نیز آن را به‌صراحت مطرح کرده‌اند. خب در اینجا رژیم‌صهیونیستی برای دستیابی به هدف خود مبنی‌بر به بن‌بست رساندن مذاکرات باید از دو ناحیه وارد می‌شد: یکی از سمت مذاکرات وین و یکی دیگر از سمت آژانس. در همین رابطه رژیم‌صهیونیستی بعد از اینکه درمواردی با دولت آمریکا بر سر تاکتیک‌های احیای برجام، دچار اختلاف شد، سراغ آژانس و رافائل گروسی رفت. پس آژانس در اینجا برای رژیم‌صهیونیستی نقش یک ابزار را داشته است. از این جهت که تل‌آویو بتواند از ظاهر و وجهه بین‌المللی آژانس، برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند. اما دومین مساله، به رابطه و تعهدی بازمی‌گردد که شخص رافائل گروسی نسبت به رژیم‌صهیونیستی دارد. رافائل گروسی بعد از مرگ مشکوک آمانو و در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به‌عنوان مدیرکل آژانس انتخاب شد. در آن مقطع، اگر حمایت علنی ترامپ و حمایت غیرعلنی نتانیاهو، نخست‌وزیر سابق رژیم‌صهیونیستی از انتصاب او نبود، این انتصاب در بهترین حالت حداقل باید هشت، یا 9 ماه بعد انجام می‌شد. بنابراین باید این نکته را موردتوجه قرار دهیم که گروسی خود را نسبت به منافع آمریکا و رژیم‌صهیونیستی مدیون و متعهد می‌داند. این رویکرد او در این‌ خصوص که شخصا این ریسک را می‌پذیرد و به‌عنوان مدیرکل آژانس سه‌روز پیش از صدور قطعنامه به تل‌آویو سفر کرده و با نفتالی بنت دیدار می‌کند، جملگی منبعث از همین تعهدی ا‌ست که گروسی به لابی‌های صهیونیستی داده بود. که درصورت حضور در آژانس، سخت‌گیری‌ها نسبت به برنامه‌ هسته‌ای ایران و آن رویکرد غیرسازنده آژانس را تشدید کند. پس باید این دو مساله را درکنار هم درنظر گرفت.

گروسی اخیرا معترف شده بیشترین بازرسی‌های آژانس تاکنون از ایران صورت گرفته است. درعین‌حال او برای سفر به ایران و گفت‌وگو با مقامات ایران اظهارتمایل کرده. با درنظر گرفتن این موارد، این سفر احتمالی، درچه صورتی می‌تواند نتیجه‌بخش باشد؟
اولا گروسی طی روزهای اخیر درمقابل مخاطبان بین‌المللی خود چند سیگنال متفاوت را مطرح کرده است. ابتدا اعلام کرد تا زمانی که آژانس نتواند نظارت کافی را بر برنامه‌های هسته‌ای ایران داشته باشد، هیچ خبری از توافق نیست و ما نمی‌‌توانیم آن را تایید کنیم. از طرف دیگر اعلام کرد دیپلماسی بهترین راه است و باید این مسیر را ادامه دهیم و بعد از آن هم اشاره کرد که توافق امکان‌پذیر است. یعنی یک‌بار اظهارنظر سلبی کرد و بار دیگر اظهارنظر ایجابی. این‌که گروسی می‌گوید بیشتر بازرسی‌های آژانس از ایران بوده است، یعنی این‌طور نبوده که آژانس دسترسی‌ای به ایران نداشته باشد. یک مساله مهم‌تری هم اینجا وجود دارد و آن اینکه بعد از دستور سازمان انرژی اتمی کشورمان در چهارچوب استراتژی مقاومت فعال برای خاموشی 27 دوربین آژانس، یک اقدام دیگر هم از سوی ایران انجام شد. آن اقدام مهم، حذف دستگاه سنجش غنای اورانیوم واقع در نطنز بود. تا پیش از این، آژانس می‌توانست حتی در نطنز، درصد و میزان غنی‌سازی اورانیوم را اندازه‌گیری کند اما ما این دسترسی فراپادمانی را از آژانس گرفتیم. الان مقامات آژانس باید به این سوال پاسخ دهند که اگر همکاری ایران با آژانس خوب نبوده و در حدی بوده که باید منجر به صدور قطعنامه شود پس چرا بابت این موارد و اقدامات از ایران شکایت دارند. تقلاهایشان برای بازگشت این موارد به قبل، نشان می‌دهد ادعای آژانس درخصوص عدم همکاری ایران با این نهاد ادعای درستی نبوده و درمقابل هم قطعنامه‌ای برگرفته از این ادعا یک قطعنامه کاملا سیاسی است. درباره اینکه سفر گروسی چگونه است و چطور می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد، ما یک تجربه‌ مشابهی را از سفر ماه مارس گروسی داریم و براساس آن، به این نتیجه رسیده‌ایم که اولا ما نمی‌توانیم گروسی یا حتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به‌عنوان یک متغیر مستقل درنظر بگیریم. بلکه رفتار آژانس، یک متغیر وابسته به واشنگتن یا حتی لابی‌های صهیونیستی است. در اینجا یک مساله‌ وجود دارد. به‌نظرم باید تکلیف را مشخص کرد تا سفر گروسی در ذیل آن انجام بگیرد یا حداقل در ذیل آن قابل تفسیر شود. و آن اینکه اگر رویکرد آمریکا و تروئیکای اروپایی در قبال مساله برجام، یک رویکرد سازنده است و واقعا می‌خواهند اختلافات موجود را حل کنند، واقعا سیگنالی در این خصوص می‌دهند و چنین چیزی در آنها وجود دارد، آن‌موقع است که می‌توانیم بگوییم گروسی با دستور کاری می‌آید که مثلا منطبق بر پیشرفت روند مذاکرات وین است. اما اگر ببینیم آمریکا و تروئیکای اروپایی دارند بر همین رویه فعلی‌شان پافشاری می‌کنند و قصد دارند از گروسی به‌عنوان کاتالیزور یا عامل تسریع‌کننده برای کسب امتیازات بیشتر از ایران استفاده کنند، آن‌موقع است که به این نتیجه می‌رسیم سفر گروسی به ایران، نه‌تنها ضرورتی ندارد، بلکه هزینه‌‌هایش از فوایدش بسیار بیشتر خواهد بود. پس نسبت هزینه و فایده سفر گروسی به ایران، براساس رویکرد نهایی آمریکا و اروپا نسبت به توافق برجام سنجیده خواهد شد. و این تصویرسازی آژانس که آنها باید ابعاد فنی را تایید کنند تا توافقی صورت گیرد، آدرس غلط دادن هدفمند از سوی گروسی و آژانس به نظام بین‌الملل است. 

در این رابطه بیشتر بخوانید:

داستان چرخش ۱۸۰ درجه‌ای آژانس در مذاکرات (لینک)

آژانس مسیر مذاکرات را منحرف کرد (لینک)

نظر شما