1- برداشت ما از رویدادها به اندازه خود آنها مهم است. جنگ ترکیبی دشمن، با همه زحمت و آزارهایش، بشارتی را در خود نهفته دارد و آن، قدرتمندتر شدن جبهه مقاومت اسلامی در مواجهه با توطئههای قبلی است. البته شرط قابلیت برای این بشارت، مسئولیت شناسی است. در ماجرای جنگ احزاب، دو گروه، دو برداشت متناقض از ماجرا کردند و گذشت زمان نشان داد فهم کدام گروه صادق بود:
« وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا... وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَرَسولُهُ وَما زادَهُم إِلّا إیمانًا وَتَسلیمًا». ظاهر ماجرا، اردوکشی ده هزار نفری مشرکان در برابر سپاه سههزار نفری مسلمین و محاصره مدینه بود. از حذیفه یمانى نقل شده؛ «ما در روز جنگ خندق، گرسنگى و خستگى و وحشت زیادی را دیدیم». اردو کشی مشرکان، در خیانت یهودیان مدینه ریشه داشت که از ترس گسترش اسلام، نمایندگانی را به مکه فرستاده و سران قریش را به تدارک جنگ تحریک کرده بودند.
2- یک تفاوت مومن و منافق، در حسن ظن یا سوءظن به وعدههای الهی است. حسن ظن، به معنای ندیدن واقعیتها و سادهلوحی و بیعملی نیست. در جنگ احزاب که مادر همه جنگهای آن دوره علیه مسلمین بود، منافقان ترسیدند و ترساندند. اما مومنان، اولا صفآرایی سنگین دشمن را طلیعه وعده پیروزی دانستند، و ثانیا برای مقاومت، تدبیر و تدارک کردند؛ تا اینکه با ضربت بهنگام امیر مومنان(ع) و شکستن جوّ رعب، جنگی که تصور میرفت پرتلفاتترین جنگها باشد، بدون درگیری دیگر به نفع سپاه اسلام پایان یافت. «وَ رَدَّ الله الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَکَفَى الله الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَه قَوِیًّا عَزِیزًا. و خداوند آنان را که کفر ورزیدند، با غیظ و خشم و بیآنکه به خیری برسند، برگرداند و مؤمنان را از جنگ بینیاز کرد و خداوند، همواره نیرومند شکستناپذیر است». هزیمت دشمن در این جنگ، همچنان که پیامبر(ص) به هنگام حفر خندق، بشارت داده بود، سرآغاز پیروزیهای بزرگ بعدی شد.
3- شرایط جمهوری اسلامی در مواجهه با مستکبران، بیشباهت به جنگ احزاب نیست. دشمنان پس از شکست در چند مواجهه بزرگ، از هیچ امکانی برای انبوهسازی تهدید و هراسافکنی دریغ نکردهاند. صف مرد و نامرد در تندباد تهدیدهای دشمن آشکار میشود. هراسافکنی و زبان طعنهآمیز منافقین هم در این روند، یک سنت تاریخی است. آنچه مومنان در جنگ احزاب مأمور شدند، مأموریت امروز ما هم هست: حسنظن به وعدههای الهی، نترسیدن و نترساندن، تحمل دشواریهای محاصره و تهدیدهای دشمن، تدبیر، خطرپذیری، شکستن جوّ و زدن به قلب دشمن. دو دهه قبل آمریکا و صهیونیسم مسیحی، اشغال افغانستان و عراق و حمله به لبنان و غزه را آغاز کردند، و سپس، آتش جنگ نیابتی تروریستها در حدفاصل مرزهای ایران تا لبنان را شعلهور ساختند. محاسبات آنها میگفت کار مقاومت تمام است. اما با درایت مقتدای حکیم انقلاب و میدانداری فرماندهان مقاومت، ورق جنگ آنگونه برگشت که آمریکاییها گفتند 7 هزار میلیارد دلار را در جنگهای منطقه بر باد دادهاند؛ و مقامات صهیونیستی (از ایهود باراک تا نفتالی بنت) احتمال میدهند نفرین و نابود شدگی حکومتهای یهودی، شامل اسرائیل هم بشود و این رژیم 80 سالگی تاسیسش را نبیند.
4- جنگ هیبریدی، ترکیب جنگ سخت و نرم است. ابعاد آن را باید شناخت، حلقههای «همرسانی»کننده ضربات دشمن، یا ایستگاههای «ضریبدهنده» و «تقویتکننده» آن را باید هدف گرفت، و ضمنا از ضربات متقارن و نامتقارن دریغ نکرد. هر جنگی اقتضائات خود را دارد؛ شناسایی دقیق میدان و اطلاعات- عملیات قوی، و قرارگاه هماهنگکننده و پیشبرنده نیروها در محورهای مختلف، و اینکه چگونه و کجا به هم ملحق شوند. جنگ ترکیبی دشمن، وقتی مغلوبه میشود که دستگاههای مسئول، به جای رفتار جزیرهای منفرد یا منفعل، اقدام هماهنگ و فعال داشته باشند. نباید اجازه داد عناصر تورشده توسط دشمن، با شبکهسازی و استتار در میان صنوف مختلف، به عملیات دشمن ضریب بدهند. رد این ضریبدهی و تقویت فشار را میتوان در فضای سیاسی، رسانهای، فرهنگی، هنر و ورزش و اقتصاد و بازار دید. چاره مهم کار در فضای داخلی، حاکمیت مقتدرانه قانون است تا منطبق با آن، آحاد مردم با خاطر جمعی، از حقوق عمومی بهرهمند شوند، اما عرصه بر یگانهای عملکننده دشمن و نفوذیها تنگ شود. در اینجا، زدن سرشبکهها و شبکهسازی دشمن، مهمتر از برخورد با معلولهاست.
5- نمونههایی از این در هم تنیدگی شبکهای را میتوان در پرونده فساد 14 هزار میلیارد تومانی «صندوق ذخیره فرهنگیان» و «بانک سرمایه» دید، جایی که سرمایهگذار سریالها و فیلمهایی مانند شهرزاد، ابد و یک روز، خوب، بد، جلف، کاناپه، مغزهای کوچک زنگزده، خوک و..) با «معاون وزیر آموزش و پرورش در دولت اصلاحات، موسس بانک سرمایه، و رئیس صندوق ذخیره فرهنگیان»، به هم رسیده و ضمن بالا کشیدن اموال فرهنگیان، مشغول جریانسازی مسموم بودند. آن تهیهکننده به جرم «اخلال کلان در نظام اقتصادی» به 20 سال حبس، رد مال و انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان و همسرش هم، به ۱۲ سال و ۵ سال حبس محکوم شدند. و این در حالی است که یک دولتمرد ارشد، آبانماه ۹۵، ضمن کوچکنمایی غارت 14 هزار میلیاردی گفته بود: «بعضیها مثل اینکه بالا و پایین کردن فساد برایشان لذتبخش است! اگر دستگاهی وامی داده و آن پول شده بدهی معوق، نمیدانم چرا بعضیها خوششان میآید بدهی معوق را بگویند اختلاس»! نمونه دیگر، زد و بند یک ابربدهکار بانکی (با بیش از چهار هزار میلیارد تومان بدهی) با عناصر دانهدرشت در دستگاه قضایی و دولت سابق است و جالب اینکه او، یک ستاد انتخاباتی خاص را هم تامین مالی میکرد. کارکرد این چرخههای فاسد و مفسدی، تحصیل اموال نامشروع از یک طرف و تزریق آن در چرخه فرهنگ و سیاست و انتخابات از طرف دیگر، به شکل پینگپونگی بوده است.
6- باید سراغ متهمان ایراد خسارت به معیشت مردم رفت و مرتکبان جرم را مواخذه کرد. چه آنها که در جایگاه مدیریتی خسارت زده و حالا آدرس غلط میدهند، چه آنان که با اخلال در اقتصاد کشور، موجبات آسیب به معیشت مردم را فراهم میکنند، و چه کسانی که در فضای سیاسی و رسانهای، به دو گروه اول - و اتاق جنگ اقتصادی دشمن- سرویس میدهند. آدرس و مشخصات این متهمان، پیچیده و گنگ نیست. شبکه عنکبوتی که هفت، هشت ماه قبل از انتخابات خرداد 1388 در شایعه تقلب دمیدند و آن آشوب دشمن شادکن را به راه انداختند، و سپس، آدرس تحریمهای فلجکننده را به مقامات آمریکایی دادند تا ملت را به مدت بیش از یک دهه، گرفتار تحریم کنند؛ و در متن این گروگانگیری، بتوانند مطامع خود را پیش ببرند. بعد از آن هم که کامجوییشان از قدرت و ثروت، به قیمت تحمیل گرفتاریهای کمسابقه به مردم تمام شد و از مجلس و دولت بیرون شدند، فاز تازهای از نقشآفرینی در جنگ ترکیبی دشمن را در همین یک ساله پس از انتخابات آغاز کردند. فاز طلبکاری بابت مصائب و خساراتی که خود پدید آوردند، اما حالا میگویند دولت جدید باید، با شتاب از این میدان- مینگذاریشده- عبور کند و فوراً به اقتصاد رونق بدهد!
7- شناسایی پلها، ترمینالها و سرشبکههای ارتباطی پیادهنظام دشمن و کور کردن این معابر، یک ضرورت است. به عنوان نمونه، از متغیرهای اقتصادی موثر در قیمتگذاری که بگذریم، میتوان شبکههای فاسدی را ردگیری کرد که با انواع ترفندها، در موقعیت «ضد تنظیم بازار» ایفای نقش میکنند. قیمتگذاری مصنوعی معطوف به شایعهسازی و گران کردن و ایجاد تورم انتظاری، قطعا ضدتنظیم و آرامش و ثبات بازار است و هیچ کشور غربی یا شرقی، این مجال را به سودجویان یا دشمنان خود نمیدهد که بازی با قیمتها یا قاچاق و احتکارِ کمهزینه را ابزار خود کنند. مثلا باید بررسی کرد که قیمت بیضابطه ارز کجا و با چه مکانیسمی دستکاری میشود؛ در فرآیند اقتصادی شفاف بازار، یا توسط مافیای دلالی و رسانهای؟ فقط بهعنوان یک نمونه، به خاطر بیاوریم که نیروهای امنیتی و دادستانی ترکیه مهرماه 1397، طی یک عملیات مشترک در 40 شهر، شبکه 417 نفره قاچاق و انتقال دلار از ایران به ترکیه و سپس آمریکا را به دام انداختند. برخی ایرانیان یهودیتبار مقیم آمریکا، با این شبکه در ارتباط بودند.
8- سوءمدیریت رسوبکرده توسط مدیریت اشرافی غربگرا، صرفا با تغییر در رأس دولت و برخی مدیران متوقف نمیشود. هم باید مدیران ناکارآمد و سازوکارهای معیوب تغییر کنند، و هم سه قوه و دیگر دستگاههای مسئول باید تعریف جدیدی از مأموریتهای مشترک داشته باشند. سه قوه باید خود را به شکل عملیاتی و روزانه، در میدان مواجهه با جنگ ترکیبی دشمن ببینند. از سوی دیگر، در شرایط جنگ اقتصادی دشمن، اخلال به هر نحو در معیشت مردم، مصداق جنایت است و مجازاتهایی که برای سرشبکهها و مجرمان دانهدرشت در نظر گرفته میشود، باید سنگین و عبرتآموز باشد.
9- یک مأموریت مهم در جنگ احزاب، تعیین تکلیف قاطع با خیانتکاران داخلی در پشت جبهه است که با دشمن بستهاند. جنگ احزاب، به تعیین تکلیف پیامبر با این خیانتکاران انجامید، چنان که خداوند با لحنی قاطع و تهدیدآمیز فرموده بود: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِی المَدینَهًًْ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها إِلّا قَلیلًا. مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا. اگر منافقان و بیماردلان و آنها که با تبلیغات سوء و شایعهپراکنی در مدینه دلها را خالی میکنند، دست از کار خود برندارند، تو را بر ضدّ آنها برمیانگیزیم، پس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در جوار تو در این شهر بمانند. آنها لعنت شدگانند. باید هرجا یافت شدند، گرفته و به سختی کشته شوند».
محمد ایمانی
نظر شما