معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: رضا صادقی، پژوهشگر جنگ، در بخش دوم گفتوگوی خود با انصاف نیوز به شخصیت عبدالرحمان قاسملو و همچنین روند مذاکرات جمهوری اسلامی با گروههای جداییطلب کرد پرداخته است. او در مقابل تصویر دور از واقعیتی که در سریال «آتش در گلستان» از قاسملو ارائه شد ه است، با تاکید بر اینکه او فرد تحصیل کرده و با تجربهی سیاسی بود؛ میگوید که «قاسملو یکی از چند شخصیت برجستهی سیاسی کرد است که در جهت خودمختاری کردها جنگیدهاند.»
- بیشتر بخوانید: آتش در گلستان: سریالی که هم دروغ بود و هم تحریف
بخش پایانی گفتوگو با رضا صادقی و همچنین گزارشی مختصر از پیشینهی مذاکرات را در ادامه میخوانید:
انصاف نیوز: در بخشی از سریال آتش در گلستان که آخر سال 1400 از سیما پخش شد؛ یکی از شخصیتهایی که به آن پرداخته شده، قاسملو است؛ انتقاداتی شده که شخصیتی که در سریال از او ارائه شده است انطباقی با واقعیت ندارد. شخصیتی سادهلوح از او ارائه شده است؛ کمی راجع به شخصیت قاسملو توضیح دهید.
رضا صادقی: عبدالرحمان قاسملو یک فرد سیاسی باتجربه بود. در تشکیلات حزب تودهی ایران فعالیت می کرد که حزب تودهی ایران بعد از آن ماجرای سال 1325 که جمهوری خودمختار مهاباد سقوط کرد و تشکیلات حزب دمکرات کردستان ایران آسیب دید، افراد قدیمی حزب، بعدا خواستند حزب را بازسازی کنند؛ از این رو متوسل به حزب تودهی ایران شدند که « کمک کنید تا تشکیلات حزب دمکرات را دوباره بازسازی شود». حزب تودهی ایران که قدیمیترین تشکیلات سیاسی و مارکسیست ایران بود قاسملو را به آنها معرفی کرد. قاسملو متولد سال 1309 در منطقهی نیمه کردنشین جنوب ارومیه است. در سال 1350در کادر رهبری حزب دمکرات قرار گرفت. پس از آن که احمد توفیق (عبدالله اسحاقی) توسط عراقیها کشته شد؛ در سال 1352 قاسملو دبیرکل حزب دمکرات گردید و تا زمان کشته شدنش در سال 1368، به مدت 16 سال دبیرکل حزب است.
آدم تحصیلکردهای است و کتاب «کردستان و کرد» همچنان درمورد کردستان مرجع است. اگر بخواهیم چند شخصیت برجستهی سیاسی کرد را – منظورم شخصیتهای معاصر در بخش سیاسی هستند و نه فرهنگی و علمی- که در جهت خودمختاری کردها مبارزه کرده اند و جنگیدهاند نام ببریم؛ اولین آنها آقای قاضی محمد است که جمهوری مهاباد را تاسیس کرد. دومین فرد ملا مصطفی بارزانی است که در کردستان عراق بوده است و البته در جمهوری مهاباد هم مدتی نزد قاضی محمد آمد و فرمانده کل قوای مهاباد شد. سومین فرد عبدالرحمن قاسملو است که دبیرکل حزب دمکرات ایران بوده است و چهارمین فرد هم عبدالله اوجالان است که رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه بود که به پ.ک.ک معروف است.
بنابراین این گونه نیست که ایشان [قاسملو] شخصیتی سادهلوح یا معمولی بوده باشد که برحسب اتفاق رهبر شده باشد! این نقص کار ما است؛ وقتی میخواهیم درمورد خودمان بگوییم حریف را کوچک میکنیم یا ظرفیتها و استعدادهایی که داشته است را درست نشان نمیدهیم. درحالیکه اگر اتفاقا ما طرف مقابلمان را به درستی نشان دهیم و به درستی جایگاهش را معلوم کنیم، زحمت و تلاشی که کشیده شده است برای رویارویی با این تشکیلات و بعد غلبهای که بر آن پیدا شده است، بیشتر ارزش پیدا میکند.
اگر ما بگوییم که نیروهای مسلح ما اعم از سپاه، ارتش، شهربانی، ژاندارمری، کمیتهی انقلاب اسلامی، بسیج، عشایر و تمام اینهایی که در آن دوران بودهاند، با یک آدم سادهلوح یا نادان و بیسواد و جاهلی جنگیده اند، چه ارزشی دارد؟! تا اینکه این شخصیت را درست جلوه دهیم. نه اینکه او را بزرگتر از حدی که بوده معرفی کنیم، بلکه در چارچوب و غالب خودش و در همان حدی که بوده، نشانش دهیم و بگوییم این رهبر تشکیلات چنین ویژگی های بارزی داشته و نیروهای ما با این فرد روبرو شدهاند. او یک اهدافی داشته است و ما هم اهدافی داشته ایم. در رویارویی این دو کار به جنگ رسیده و نیروهای ما توانسته اند تمامیت ارضی کشور را حفظ کنند و اجازه نداده اند؛ تجزیه ناحیۀ کردنشین ایران اتفاق بیافتد و بخشی از سرزمین ایران جدا شود.
کمی از مذاکرات آن دوران با ایشان بگویید.
رضا صادقی: چندین دور مذاکره در سال 1357 و 1358صورت گرفت و اتفاقا ابتکار اولیهاش هم از جانب دولت مرکزی و ایران بود. اولین مرتبه در آخر بهمن 1357 می باشد که داریوش فروهر به مهاباد رفت. بار دیگر در ابتدای فروردین 1358، آیت الله طالقانی، دکتر بهشتی، دکتر بنیصدر، آقای هاشمی رفسنجانی -اینها عضو کمیته انقلاب بودند- اقای صدر حاج سیدجوادی، وزیر کشور دولت موقت، از سوی امام خمینی به سنندج رفته اند تا با آغاز بحران، با جریان های جنگ افروز مذاکره کنند؛ به تفاهم هایی رسیدند و بعد هم خواستند کار را پیش ببرند. در آبان و آذر و دی 1358 هم چندین دور مذاکره در ناحیۀ کردنشین انجام شده است. این مذاکرات هم زیر نظر امام بوده است و هم زیر نظر شورای انقلاب. اما بخشی از آن توسط دولت موقت بازرگان و بخشی هم زیرنظر شورای انقلاب انجام شده است.
تمامی گزارش گفت و گوها به سران کشور –که هم امام باشد و هم شورای انقلاب- داده شده است. نمایندگان دولت که آقایان هاشم صباغیان، داریوش فروهر و عزت الله سحابی بوده اند؛ با قاسملو در مذاکرات به نتایج اولیه رسیدند اما مشکل آنجا این بود که جریانات مارکسیستی در کردستان فعال بودند. دو جریان مارکسیستی تاثیرگذار در آنجا بود، یکی تشکیلات سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران که معروف به کومله است و یکی هم شاخهی کردستان سازمان چریکهای فدایی خلق. اینها چون نه نظام را قبول داشتند، نه دولت موقت را قبول داشتند و نه امام و شورای انقلاب را قبول داشتند، دنبال این بودند که اگر بتوانند قدرت را در کشور از آن خود کنند، به کردستان بعنوان مرحلهای از مبارزه دستیابی به قدرت در کشور نگاه میکردند که «اگر بتوانیم اینجا را آزاد کنیم، سایر نواحی قومی نشین را هم آزاد کنیم؛ همهی کشور را گرفته ایم»؛ این دو تشکیلات جریان مذاکرات را برهم زدند و سنگاندازی کردند و متاسفانه عزالدین حسینی که امام جمعهی مهاباد بود و بعنوان یک فرد روحانی میتوانست بسیار اثرگذار باشد، چون مارکسیستها توانستند ایشان را هم موضع خود کنند و به همین دلیل تاثیرگذاریشان از حزب دمکرات بیشتر شد. قاسملو و حزب دمکرات دیدند که دیگر نمیتواند هم با دولت مذاکره کنمد و هم نمی توانند قدرت آن ها را در کردستان نادیده بگیرند تا یکطرفه به مذاکره ادامه دهند؛ چون این دو جریان مارکسیستی گفته بودند اگر ما راضی به متن توافقات نباشیم، مذاکره را برهم میزنیم و این توان را داشتند. قاسملو هم ناچار شد برای آن که آنها را راضی نگه دارد، روی تحقق برخی خواسته های آن ها پافشاری کند و به همین دلیل مذاکرات به نتیجه نرسید.
در سال 1358 هم عزالدین حسینی و هم قاسملو در قم با امام دیدار کردند و خواستههایشان را مطرح کردند؛ بعدا با دولت موقت، آقای مهندس بازرگان، دیدار داشتند. مسئولین کشور و وزرایی که بعنوان هیئت حسن نیت تعیین شده بودند؛ بارها با اینها دیدار و مذاکره داشتند.
مجید نداف در گفتوگویی درمورد راه حل نیروهای انقلاب در مواجهه با تقاضای خودمختاری میگوید: در مورد خودمختاری هم همان پیشنهادی که آیتالله طالقانی داشت به نوعی خودگردانی را به آنها اعطا میکرد که بیایید و شما خودتان انتخابات برگزار کنید. شورا تشکیل دهید و خودتان اداره کنید. نه اینکه بیایید و با لطائف الحیل، رأیی را از درون سازمان خود بسازید و شورایی را درست کنید که عمدتا از نیروهای کمونیست چپ باشند؛ اگر داخل شورا یکی دو نفر هم مثل شبلیهای مسلمان ورود کرد را مورد تعرض و اذیت قرار دهید. آخرش هم او را تکه تکه کردند و به طرز فجیعی به شهادت رساندند. حتی برخی از آنهایی که تحت فشار، از طیف مدافعان انقلاب اسلامی هم خارج شدند و مواضع بی طرفانهای اتخاذ کردند. با این وجود به خاطر گذشته شان در دادگاه های خلقی محاکمه و به طرز فجیع و شیوه تحقیرآمیزی اعدام شدند. مثلا آن ها را در جایی قرار میدادند که مردم بیایند و آب دهانشان را به صورت آنها پرتاب کنند.
ما تلاش زیادی برای مذاکره با گروههایی که مسلح بودند و جز منطق اسلحه و خشونت چیزی را متوجه نمیشدند کردیم. بخشی از خودشان هم تندکردن روند تحولات را از اشتباهاتشان در آن مقطع می شمارند. ما این مذاکرات را در شرایطی انجام دادیم که اتفاقا میتوانستیم برخورد قاطع نظامی کنیم. خیلی جاها کشته دادیم که مردم بیطرف کشته نشوند.
گفتگو با پرتال امام خمینی ۱۳۹۴/۱۲/۰۱
انصاف نیوز: اشاره کردید که اصلیترین دلیل برهم خوردن مذاکرات گروههای مارکسیستی بودهاند؛ اما در مذاکراتی که در وین یا در برلین [میکونوس] جریان داشت، اتفاقی دیگر رخ داد و روایتهای متفاوتی هم از این ماجرا وجود دارد. در این دور از مذاکره که گروههای مارکسیستی بودند که سنگاندازی کردند یا مخالف مذاکره باشند؟!
رضا صادقی: مذاکرات یک روندی داشته است. امام خمینی پیامی دارند در 26 آبان 1358؛ بصورت کلان میپذیرند خواستهی کردها را. هیئت حسن نیت که آنموقع مسئول بوده است –البته چون دولت موقت آقای بازرگان 14 آبان 1358 پس از تسخیر سفارت استعفا داد؛ روز 15 آبان امام استعفایشان را پذیرفت و به هیئت حسن نیت هم پیام داد زیر نظر شورای انقلاب مذاکره را دنبال کنند- هیئت حسن نیت طرحی تهیه کرد به عنوان «طرح خودگردانی کردستان»؛ امام هم تایید کرد. چند روز هم در کردستان جشن گرفتند. کردها یک هیئت نمایندگی خلق کرد ایجاد کرده بودند مرکب از عزالدین حسینی، حزب دمکرات، کومله و چریکهای فدایی خلق. آنها یک طرح 26 مادهای ارائه کردند و گفتند ما این را میخواهیم. خود هیئت مذاکره کننده که از طرف دولت آنجا رفته است میگوید «اگر ما چنین خودمختاری به شما دهیم عملا آن بخش کشور تجزیه میشود! ما چنین کاری نمیکنیم؛ دوم اینکه ما خودگردانی را میخواهیم به باقی استانهای کشور هم بدهیم، فقط بحث کردستان نیست، ما میخواهیم این را به عربها و بلوچها و ترکمنها هم بدهیم. وقتی چنین طرحی را انجام میدهیم؛ نمیتوانیم کاری کنیم که منتهی به تجزیهی کشور شود.»
«هیأت حُسن نیت لازم است به کار خود ادامه دهد، و با شوراى انقلاب در تماس باشد. امید است رفاه حال برادران کُرد به طور شایسته فراهم شود».
صحیفه امام
از اینجا اختلاف بوجود آمد. جریانات مارکسیستی اصرار کردند که «حتما باید همین طرح 26 مادهای پیشنهادی ما بدون هیچگونه کم و کاستی اجرا شود وگرنه آن را نمیپذیریم»؛ هیئت مذاکره کننده میگوید «ما در چارچوب طرح دولت خودگردانی میدهیم». قاسملو قبول کرد که در چارچوب طرح خودگردانی توافق کند ولی گفت حتماً کلمهی خودمختاری باشد، اما دولت که نسبت به واژۀ خودمختاری حساس شده بود؛ میگوید «اگر کلمهی خودمختاری را بپذیرم، ممکن است منتهی به تجزیه شود؛ اگر شما واقعاً اختیارات میخواهید من این اختیارات را تحت لفظ خودگردانی به شما می دهم». گفت و گوها با این چالش مواجه شد که کار به نتیجه نرسید.
پس دولت وقت میخواست به کردها اختیاراتی برای ادارۀ ناحیۀ کردنشین بدهد؛ قاسملو هم میخواست با دولت به نتیجه برسد ولی تاکید داشت کلمهی خودمختاری بر روی طرح دولت باشد؛ اما جریان های مارکسیستی اصلا طرحی را به جز پیشنهاد خودشان نمیپذیرفتند، چون نه نظام جمهوری اسلامی را قبول داشتند و نه به جمهوری اسلامی رأی داده بودند و نه قانون اساسی را قبول داشتند؛ آنها کردستان را مرحلهای از استراتژی بزرگ خود میدیدند که بتوانند بر سرزمین ایران غلبه پیدا کنند و قدرت را در آن به دست گیرند و نظامی کمونیستی یا سوسیالیستی روی کار آورند.
تیرماه 98 بیبیسی فارسی با انتشار صوتی از جلسهی آخر مذاکرهی قاسملو با نمایندگان دولت ایران در روایتی از روز ترور مدعی شده است که «روز ۱۳ ژوئیه یکی از اعضای حزب دمکرات آقای قاسملو را به هتل هیلتون وین میرساند. او میگوید قرار است دوستی را ملاقات کند. فاضل رسول در ورودی پشت هتل منتظر او بوده. دکتر قاسملو از در پشتی سوار خودرو فاضل رسول میشود و به خانه او که محل برگزاری گفتگوها است میرود. تنها چند نفر محدود در حزب دمکرات در ردههای بالا از گفتگوها خبر داشتهاند.
خانه فاضل رسول که از کردهای چپ عراق است در خیابان لینکه بانگسه بود. یک روز پیشتر نمایندگان کردها و جمهوری اسلامی در خانه او دیدار کرده بودند.
عبدالرحمان قاسملو، عبدالله قادری آذر و فاضل رسول -میزبان جلسات- حضور دارند و از طرف حکومت ایران محمد جعفری صحرارودی، مصطفی آجودی و غفور درجزی.» [تاکنون هیچ منبع داخلی این روایت را تایید یا تکذیب نکرده است]
عبدالرحمن قاسملو در همین روز -۲۲تیر ۱۳۶۸- در ساختمان محل مذاکرات، به همراه دیگر نمایندگان کرد ترور شد؛ منابع رسمی در ایران گروهی ناشناس و مخالف مذاکرات را مسئول ترورها دانست؛ اما به گفته برخی مخالفان جمهوری اسلامی، قاسملو و عبدالله قادری آذر به دست نمایندگان دولت ایران کشته شدند. این درحالی است که برخی اطرافیان قاسملو میگویند او در ماههای آخر معتقد بود که مسئله کردستان راه حل نظامی ندارد.
به گفته مخالفان جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی، از برخی چهرههای بینالمللی از جمله رئیسجمهور وقت الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای ملاقات استفاده کرده بود. به گفتهی این افراد، تروریستها با پوشش دیپلماتیک وارد اتریش شده و با همکاری سفارت ایران پس از ترور خاک اتریش را ترک کردند. به گفته همسر عبدالرحمن قاسملو، -نسرین قاسملو یا Helen Krulich- «تروریستها دولت وقت اتریش را تهدید کرده بودند در صورت افشای ترور، از آنها به این دلیل که در جریان جنگ ایران و عراق اعلام بیطرفی کرده بودند ولی به هر دو طرف جنگ سلاح میفروختند (این امر بر خلاف منشور سازمان ملل متحد است) شکایت میکند. دولت وقت اتریش نیز به این دلیل درآن مورد ساکت مانده است».
انتهای پیام
∎
نظر شما