حسین شریعتمداری در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: طرح عادلانه کردن یارانهها با تبلیغات سوء و کمنظیر دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها روبهرو شد ولی در مجموع از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران اسلامی فقط چند هزار نفر در ۱۴ استان کشور به خیابان آمدند و بسیاری از آنها نیز از یک سو بعد از توضیح مسئولان و از سوی دیگر با مشاهده اراذل و اوباشی که جلودار بودند پا پس کشیدند.
متن یادداشت او بدین شرح است:
۱- در دوران دانشجویی به اتفاق ۳ تن دیگر از دوستان دانشجو عازم اصفهان بودیم. افق مشرق نقره فام شده بود ولی راننده اتوبوس برای نماز صبح توقف نمیکرد. دوستانه از راننده پرسیدیم برای ادای نماز توقف نمیکنید؟ پاسخش مثبت بود اما دقایقی گذشت و توقف نکرد. یکی از دوستان به راننده گفت ما را برای نماز پیاده کنید و شکایتی هم نداریم. راننده اتوبوس به غیرتش برخورد و گفت من مخلص همه جوانان نمازخوان هستم و کنار استخر یکی از چاههای عمیق نزدیک جاده توقف کرد. از سی و چند مسافر اتوبوس ۲۳ نفر برای نماز پیاده شدند!
با تعجبی آمیخته به شرم از آقایی که حدود ۵۰ سال داشت پرسیدم؛ شما که اهل نماز هستید چرا ساکت بودید؟ با شرمندگی گفت؛ نمیدانستیم که اکثر مسافران نمازخوان هستند!
۲- اگر افراد جامعه احساس کنند دیدگاه و نظر آنها در «اقلیت» قرار دارد و اکثر افراد جامعه دیدگاه و نظری متفاوت با آنها دارند، به طور معمول و براساس یک قاعده فراگیر -استثناها مورد نظر نیست- علاقه و تمایلی به ابراز نظر و عقیده خود نخواهند داشت و بیم آن دارند که به خاطر ابراز عقیده و نظر متفاوت خویش در انزوا قرار گیرند. بر این اساس یکی از ترفندهای خطرناک عملیات روانی ساخته شده است. ترفندی که سالهاست در حجم انبوهی علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم کشورمان به کار گرفته شده و مخصوصاً این روزها با شدت بیشتری مورد استفاده -بخوانید سوءاستفاده- دشمنان است. این ترفند که از آن با عنوان « مارپیچ سکوت -SILENCE SPIRAL » یاد میشود -و نگارنده در یکی از یادداشتهای کیهان به آن پرداخته است- اولین بار در سال 1974 (1353) از سوی خانم «الیزابت نئول نیومن» آلمانی و در کتاب «افکار عمومی- پوست اجتماعی» مطرح شد. چگونگی بهرهگیری از این نظریه یکی از دهها -و اکنون صدها- ماده درسی است که در سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا به افسران عملیات روانی آموزش داده میشود و بخش قابل توجهی از فعالیت غولهای رسانهای وابسته به کلانسرمایهداران غرب، نظیر «رابرت مرداک» و برادران «وارنر» در این بستر صورت میپذیرد.
۳- مارپیچ سکوت، یک دالان و کریدور فرضی است که دیواره آن را رسانهها میسازند. کاربرد مارپیچ سکوت هنگامی است که اعتقادات و باورهای مردم با اهدافی که دشمن درپی آن است همخوانی نداشته باشد. دشمن در این حالت باور اکثریت را درون مارپیچ سکوت میریزد و با استفاده از رسانههایی که در اختیار دارد و روزنامهنگاران مزدوری که به خدمت گرفته است، تلاش میکند تا باورها و اعتقادات مورد قبول اکثریت مردم را در اقلیت و باورهای مورد نظر خود را به عنوان باور و خواست اکثریت مردم معرفی کند!
اگر دشمن در بهرهگیری از این ترفند موفق شود، کمترین نتیجه آن، این خواهد بود که شمار قابل توجهی از مردم (منهای تودههای عظیم مردم ایران که حساب جداگانهای دارند و به آن اشاره میکنیم) دیدگاه خود را در اقلیت تلقی کرده و ترجیح میدهند نظرشان را ابراز نکنند و در این حالت فضای جامعه به نفع دیدگاه دشمن شکل میگیرد و خطرناکتر آنکه نسل جدید از فضای موجود آدرس غلط دریافت میکند!
۴- در آموزههای اسلامی آمده است که «صلوات بلند» نفاق را از بین میبرد. چرا؟ برای این که وقتی کسی با صدای بلند صلوات میفرستد، هویت خویش را ابراز داشته و تابلوی باورها و اعتقادات خود را روی دست گرفته است. خاطره سفر اصفهان را که در صدر این وجیزه به آن اشاره شد میتوان نمونهای از این دست تلقی کرد. ۲۳ نفر از سی و چند مسافر اتوبوس نمازخوان هستند ولی از آنجا که صدایی به ضرورت ادای نماز بلند نمیشود، نیاز خود به نماز را فرو میخورند ولی هنگامی که پرچم نماز برافراشته میشود میبینند که نه فقط در اقلیت نیستند بلکه اکثریت نزدیک به اتفاق مسافران اهل نمازند.
۵- ترفند مارپیچ سکوت اگر چه مدتهاست که در ایران اسلامی به کار گرفته شده و هنوز هم میشود ولی هر از چند گاه با دیوار بلند و سد مستحکم باورهای اسلامی ملت روبهرو شده و ناکام مانده است و از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛ بخوانید!
درپی شهادت حاج قاسم سلیمانی، دهها میلیون نفر در ایران اسلامی برای بزرگداشت مقام آن شهید بزرگوار به صحنه آمده و در تشییع پیکر پاک وی حماسهای عظیم آفریدند. این حضور حماسی و عظیم تمام تبلیغات دشمن درباره کمرنگ شدن باور و اعتقاد ملت به اسلام و انقلاب و نظام را برباد داد.
طرح عادلانه کردن یارانهها با تبلیغات سوء و کمنظیر دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها روبهرو شد ولی در مجموع از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران اسلامی فقط چند هزار نفر در ۱۴ استان کشور به خیابان آمدند و بسیاری از آنها نیز از یک سو بعد از توضیح مسئولان و از سوی دیگر با مشاهده اراذل و اوباشی که جلودار بودند پا پس کشیدند.
و اما، به عنوان تازهترین نمونه از این دست میتوان به سرود فاخر، جذاب و روحنواز «سلام فرمانده» اشاره کرد. این سرود از نخستین روزهای اجرای آن با انبوه پر حجمی از تبلیغات سوء دشمنان ریز و درشت خارجی و داخلی روبهرو شد ولی علیرغم این حجم گسترده هجوم، همهروزه بر استقبال پر شور مردم به ویژه نسل جوان و دهه نودیها از آن افزوده شده است تا آنجا که کمتر کسی را میتوان یافت که سرود سلام فرمانده را زیر لب زمزمه نکند. سلام فرمانده، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و از جهان اسلام نیز فراتر رفته و همچنان به تسخیر قلبها و حرکت پُرشتاب خود ادامه میدهد. گستره فراگیر و پُرشتاب این سرود سند محکمی است که از باور عمیق و عشق مثالزدنی مردم از همه اقشار و طیفها به حضرت صاحبالزمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء حکایت میکند باوری که تحقق آن را در انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن میدانند. در مثل، همان صلوات بلند است که عاشقان آلالله و دلباختگان بقیهًْالله را در فراخوانی ملکوتی به میدان آورده است و خشم دشمن نیز که به هذیانگویی شبیه است سند دیگری بر عظمت آن است.
۶- و حالا این سؤال در میان است که وقتی همه شواهد از عمق و وسعت باورهای اسلامی و انقلابی در میان مردم حکایت میکند چرا باید صبر کنیم تا حماسههایی نظیر سه نمونه یاد شده به میان کشیده شود و آنگاه گستره دلباختگی تودههای عظیم مردم به اسلام و انقلاب و نظام را به نمایش بگذاریم؟ و چرا نباید پرچم باورها و هویت اسلامی و انقلابی خود را بیوقفه برافراشته نگاه داریم؟! باطلالسحر ترفند مارپیچ سکوت، فریاد در اعلام باورهاست چیزی شبیه همان صلوات با صدای بلند.
نظر شما