شناسهٔ خبر: 54189973 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: افکارنیوز | لینک خبر

چالش های «محمد بن زاید» رئیس جدید امارات

آنچه در عمل در صحنه امارات متحده عربی قابل مشاهده است، مرکزیت ابوظبی در حوزه سیاسی و محوریت دبی در حوزه اقتصادی است.

صاحب‌خبر -

 ۲۳ اردیبهشت، خلیفه بن زاید، رئیس امارات متحده عربی درگذشت. او که در سال ۲۰۰۴ به این سمت منصوب شده بود، سال ۲۰۱۴ دچار سکته مغزی شد و عملاً زمام امور در دست ولیعهد و برادر ناتنی‌اش محمد بن زاید قرار گرفت. با فوت خلیفه، یک روز بعد، محمد با اجماع‌نظر شورای عالی فدرال امارات، به‌عنوان رئیس این کشور انتخاب شد تا پس‌ از سال‌ها ریاست پرقدرت اما اسمی بر امارات، اکنون ریاست رسمی را نیز تجربه کند.

طی هشت سالی که خلیفه در بستر بیماری بود و محمد در مسند قدرت، امارات به حوزه‌های جدیدی از قدرت ورود کرد و توانست خود را به‌عنوان یکی از قدرت‌های منطقه‌ای مطرح کند. اکنون اما محمد بن زاید، در فضایی کاملاً رسمی قرار گرفته؛ اگرچه بعید است او پیش‌ازاین برای ورود به حوزه‌ای، دچار ممنوعیت بوده باشد، اما اکنون و باتوجه‌به جایگاه رسمی ریاست بر امارات، دستش بازتر از هر زمان دیگری است.

علاوه‌بر حوزه‌ خارجی که امارات در آن، با چالش‌های جدی‌ای روبرو است، به‌نظر می‌رسد در فضای داخلی نیز محمد بن زاید، با حوزه‌ای بی‌مسئله و بی‌چالش روبرو نیست. دراینجا تلاش می‌شود تا برخی از مهم‌ترین چالش‌های داخلی رئیس جدید امارات متحده عربی تشریح شود. طبیعی است که برخی رخدادهای نوظهور می‌توانند این چالش‌ها را تشدید یا کاهش دهند.

چالش‌های سیاست خارجی در سیاست داخلی

آنچه در عمل در صحنه امارات متحده عربی قابل مشاهده است، مرکزیت ابوظبی در حوزه سیاسی و محوریت دبی در حوزه اقتصادی است. چنین تفکیکی، عملاً باعث شده است تا ملاحظات این دو امارت، نه اکنون که از مدت‌ها قبل با اختلاف‌هایی همراه باشد. به‌عنوان مثال در ماجرای هشت سال جنگ تحمیلی عراق بعثی به ایران، امارت دبی به‌همراه دو امارت شارجه و ام‌القیوین، مواضعی مخالف با این حمله صدام داشتند، درحالی‌که ابوظبی به‌همراه امارت‌های دیگر، همچون بسیاری از کشورهای عربی، جانب صدام را گرفته بودند. این، یعنی امتداد سیاست خارجی امارات در داخل، همیشه با همسویی تمامی امارت‌ها همراه نبوده است.

اکنون نیز براساس آنچه برخی کارشناسان می‌گویند، امارت دبی نسبت‌به جنگ یمن که محمد بن زاید تمام‌قد به آن ورود کرده است، موضع همراهانه تمام‌عیاری ندارد. ابوظبی به‌واسطه دارابودن منابع نفتی، از آسیب‌پذیری لحظه‌ای و گسترده چندانی برخوردار نیست و برهمین‌اساس نوع آسیب‌پذیری آن مانند سایر کشورهای دارای منابع نفتی است. اما دبی به‌واسطه دراختیارداشتن صنایع حساسی چون توریسم و قطبیت آن در حوزه تجاری و حتی تبدیل‌شدن به یک هاب برای ارزهای دیجیتال، بسیار آسیب‌پذیرتر و وابسته‌تر به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی است. بنابراین نوع کنشگری محمد بن زاید در عرصه خارجی، اگر حیات اقتصادی دبی را تحت تأثیر قرار دهد، می‌تواند واکنشی منفی از سوی محمد بن راشد آل‌مکتوم، امیر دبی را در پی داشته باشد.

در بحران مربوط به قطر نیز برخی شیخ‌نشین‌های امارات با سیاست خصمانه محمد بن زاید در قبال قطر همراه نبودند. وقتی بن زاید تصمیم گرفت همراه با عربستان، مصر و بحرین، روابط خود را با قطر قطع کند و این کشور را تحت تحریم‌های متنوع قرار دهد، زمزمه‌هایی از ادعای استقلال و جدایی از امارت الفجیره به‌گوش رسید و حتی راشد بن حمد، فرزند حاکم این امارت کوچک، مخفیانه به دوحه سفر و درخواست پناهندگی کرد.

از دیگر مصادیق اختلاف‌نظر میان ابوظبی و دیگر امارت‌ها بر سر سیاست خارجی محمد بن زاید، تطبیع و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی بود. انتظار این بود که در چنین موضوع مهمی، تمام امارت‌ها یکپارچه به‌ حمایت از بن زاید برخیزند. اما جز بزرگان ابوظبی، خبری از سایر امارت‌ها نشد. حاکم دبی که بیشتر از همه زیرنظر بود، البته چند روز بعد از تطبیع، تصویری از بن زاید و بعدتر هم شعری سروده خود، در بزرگداشت او توییت کرد؛ شعری که البته کاربری «بدون ظل» که به افشای پشت‌پرده قدرت در امارات در توییتر شهره است، مدعی تحمیل آن به محمد بن راشد شد. چه این ادعا درست باشد و چه نباشد، عدم‌حمایت گسترده و یکپارچه سایر امارت‌های امارات از تطبیع، نشان می‌دهد سیاست خارجی محمد بن زاید، می‌تواند چالش‌هایی برای او در داخل تولید کند. او ناچار است در مانورهای خارجی خود، به این چالش‌های داخلی بیاندیشد.

چالش های «محمد بن زاید» رئیس جدید امارات

چالش جانشینی

رئیس بعدی امارات کیست؟ این برای محمد بن زاید که اکنون ۶۱ سال دارد، سؤالی جدی است. طبق آنچه در امارات جاری است، امیر ابوظبی با حفظ سمت، رئیس امارات است و امیر دبی، معاون او (و نه ولیعهد او). بنابراین کسی که ولیعهد امیر ابوظبی است، بالقوه می‌تواند امیر و رئیس بعدی ابوظبی و امارات باشد. بنابراین اگرچه ولیعهدی در سطح یک امارت، به‌ظاهر گزینه چندان دندان‌گیری نیست، اما اهمیت بالقوه آن در آینده، می‌تواند نگاه‌ها را به آن خیره کند. آنگونه که کارشناسان می‌گویند، محمد بن زاید برای تعیین ولیعهد خود، سه دسته از افراد را پیش‌ روی خود دارد: برادران تنی، برادران ناتنی و فرزندان خود.

اگر محمد بن زاید بخواهد همچون رئیس پیشین، خلیفه بن زاید، به برادران ناتنی بها دهد، سیف بن زاید، وزیر کشور امارات مهم‌ترین گزینه است. اما آنچه اکنون میان کارشناسان برجسته‌تر است، توجه محمد بن زاید به برادران تنی خود، یعنی بنی‌فاطمه است. فاطمه، همسر مورد علاقه زاید بن سلطان، مؤسس و اولین رئیس امارات بود. او علاوه‌بر محمد که اکنون رئیس امارات است، پنج پسر دیگر به‌نام‌های عبدالله، طحنون، منصور، حمدان و هزاع دارد. در این میان، عبدالله، وزیر خارجه کنونی امارات؛ طحنون، مشاور امنیت ملی امارات و یکی از قدرت‌مندترین افراد اقتصادی و امنیتی و منصور، معاون نایب رئیس امارات یعنی محمد بن راشد (امیر دبی)، برجسته‌تر هستند.

البته منصور ازآنجاکه علاوه بر معاونت محمد بن راشد، داماد او نیز هست، به‌نظر برای آل مکتوم، سطحی از مطلوبیت را دارا باشد. اما اگر محمد بن زاید بخواهد همچون سلمان بن عبدالعزیز در عربستان، انتقال قدرت را به‌جای «برادر به برادر»، به «پدر به فرزند» تبدیل کند، فرزند او یعنی خالد بن محمد بن زاید، مهم‌ترین گزینه است. رئیس ۶۱ ساله امارات، ناگزیر است به‌زودی وارد عرصه تعیین ولیعهد امارت ابوظبی و رئیس بالقوه این کشور شود. به‌نظر می‌رسد محمد بن زاید که توانسته از سال ۲۰۱۴ تا کنون، امارت‌های این کشور را با روش‌های مختلف، همراه یا غیرمعترض به خود سازد، در تعیین ولیعهد ابوظبی، اگرچه چالش‌هایی خواهد داشت اما این چالش‌ها همچون ماجرای عربستان نخواهد بود، مگر اینکه متغیری جدید وارد این معادلات شود.

چالش همراه‌سازی امارت‌های دیگر

اگرچه بخشی از چالش‌های محمد بن زاید در عرصه داخلی، ناشی از سیاست خارجی ماجراجویانه او است، اما تمام چالش‌ها منحصر به این نیست. حاکمان ابوظبی سال‌ها است که به‌درستی از تفاوت‌های قبیلگی و سوگیری‌های اقتصادی برخی امارت‌ها را درک کرده‌اند و برای مهار واگرایی‌های احتمالی، کوشیده‌اند تا از برخی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بهره‌برداری کنند.

آنها که به‌واسطه منابع نفتی امارت ابوظبی، توان اقتصادی پایدارتری نسبت‌به سایر امارت‌ها دارند، از دلارهای نفتی برای کنترل رفتار امارت دبی استفاده کرده و می‌کنند تا با نوعی مدیون‌سازی آل‌مکتوم، عملاً مانع از استقلال سیاسی و اقتصادی آنها از ابوظبی شوند و پیوستگی آنها در چهارچوب کلی امارات متحده عربی را تحکیم بخشند. برهمین‌اساس در بحران مالی ۲۰۰۸، ابوظبی با میلیاردها دلار سرمایه، نقش مهمی در نجات دبی از آن بحران ایفا کرد و البته درعوض توانست نام «خلیفه» را به حاکمان دبی تحمیل کند تا بلندترین برج جهان که ابتدا «برج دبی» نام داشت، در روز افتتاحیه در سال ۲۰۱۰، به نام بزرگِ ابوظبی و رئیس امارات نام نهاده شود و عملاً نماد دبی در جهان، یک نماد حاکمیتی در امارات باشد.

طبیعی است که دستِ نیاز دبی به ابوظبی، این پذیرش نمادین را امکان‌پذیر ساخته بود. دبی بعدها کوشید تا با تبدیل خود به هاب‌های مختلف و متنوع در سطح منطقه و جهان، ضمن تحکیم حیات و استقلال اقتصادی خود، وزنه خود را در مقابل ابوظبی پرزورتر کند، اما کرونا و پیامدهای اقتصادی ناگزیر آن، عملاً آل‌مکتومِ دبی را بیشتر از قبل تحت سلطه آل نهیان ابوظبی قرار داد. اختلاف‌نظرها صرفاً میان دبی و ابوظبی نیست؛ برخی منابع می‌گویند امارت‌هایی که وضع مالی مناسبی ندارند همچون عجمان، فجیره، رأس الخیمه و ام القیوین به تبعیض‌های ساختاری در ارتش امارات اعتراض دارند، چرا که نیروهای صفی که به یمن اعزام می‌شوند، عمدتاً از آنها و نیروهای ستاد و رده‌بالا از ابوظبی هستند و درنتیجه تعداد کشته‌های این چهار امارت بیشتر است. ازاین‌دست اعتراضات موارد دیگری نیز وجود دارد همچون اعتراض حاکم شارجه به دخالت دولت در امور داخلی خود. محمد بن زاید چاره‌ای ندارد تا در شرایط کنونی، این اختلافات را با ترفندهای مختلف از میان برد.

بن زاید در مواجهه با چالش‌ها

محمد بن زاید، خود را مردی در تراز کنشگری منطقه‌ای و حتی بین‌المللی می‌داند. عملکرد او از سال ۲۰۱۴ تا کنون نشان می‌دهد که وی علاقه زیادی به قطب‌بودن در منطقه و جهان اسلام دارد؛ او حتی در عرصه دین نیز کوشیده تا در رقابت با گفتمان انقلاب اسلامی ایران، اخوانی‌ها و وهابی‌ها، از رویکردهای تصوف‌گرایانه‌ای که به‌شدت ضد اسلام‌گرایی هستند، حمایت کند. با چنین رویکردی، به‌نظر می‌رسد که بن زاید به‌هیچ‌وجه نمی‌خواهد اسیر معادلات قدرت در داخل بشود تا از مانورهای خارجی بازماند. بنابراین او همان‌گونه که تا امروز، چالش‌های داخلی را با استفاده از اهرم‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی به‌نفع خود ساخته است، در جایگاه جدید یعنی ریاست بر امارات نیز می‌کوشد به‌هرشکلی، اجماع امارت‌های هفتگانه را ولو در ظاهر، همراه خود داشته باشد تا عملاً در سیاست خارجی با قدرت بیشتری ظاهر شود.

 

سایر رسانه‌ها

نظر شما