شناسهٔ خبر: 53649292 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

به بهانۀ اول اردیبهشت

سعدی؛ همچنان شیرین، تازه و پرآوازه

لازار کارنو چهره برجسته تاریخ معاصر فرانسه گفته بود میانه روی در سیاست را از سعدی الهام گرفته. او نام گلِ رز خود را سعدی گذاشت و نام فرزند خود را هم و چون در نوزادی درگذشت نام فرزند دوم را نیز...

صاحب‌خبر -

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر - اول اردیبهشت به عنوان روز سعدی نام گذارش شده و اگرچه مناسبت آن نمی تواند زادروز دقیق او در چنین روزی باشد اما نیکو و فرخنده است که اردیبهشت زیبا را با نام سعدی آغاز کنیم و جالب این که اول اردیبهشت سالروز درگذشت محمد اقبال لاهوری (شاعر و سیاست‌مدارپارسی گوی پاکستانی)، ملک الشعرای بهار (شاعر و سیاست‌مدار نام‌دار) و سهراب سپهری (شاعر و نقاش هم‌روزگار) نیز هست و هر سه – اقبال و بهار و سپهری- به زبانی شعر گفته و سروده‌اند که سعدی در برافراشتن بنای آن نقشی هم‌سنگ فردوسی داشته است.


   در سال های گذشته به نکاتی دربارۀ سعدی اشاره کرده ام که اگر دوباره بازگفته شود شاید برای برخی مکرر در نظر آید و بهتر آن باشد که همان مطلب را پیوند کنیم و به آن ارجاع دهیم و اگر گفته نشود و به نکات جدید بسنده کنیم حق مطلب ادا نخواهد شد.


    از این رو هم برخی از آنها می آید و هم بعضی نکات تازه تا بگوییم:


    سعدیا خوش تر از حدیث تو نیست
    تحفۀ روزگارِ اهلِ شناخت


    آفرین بر زبان شیرنت
    کاین همه شور در جهان انداخت


   بزرگداشت سعدی در اول اردیبهشت 1401 خورشیدی اما یک ضرورت تازه هم یافته و آن بازگشت طالبان به قدرت در کشور فارسی زبان همسایه – افغانستان- است چراکه  که می دانیم یکی از ویژگی های این جماعت که از غارهای عصر قبل روشنگری به قرن 21 پرتاب شده اند ضدیت با زبان شیرین پارسی است و خوش خیالی های قبلی با اقدامات اخیر آن رنگ باخته است.

   چندان که در واپسین روزهای سال گذشته واژۀ «دانشگاه» را از سردر دانشگاه بلخ برداشتند و به جای دانشگاه «پوهنتون» گذاشتند! جدای این اقدام نمادین، فرارسی زبانان را آواره کرده و بر آن اند که همان بلایی را که بر سر زبان فارسی در کابل و غزنه آمد در هرات تکرار کنند چرا که می خواهند افغانستان را به پشتونستان فروکاهند و در این پشتونستان در پی چیره کردن زبان دیگری جز فارسی هستند.


این گونه است که می توان گفت سعدی تنها یک شاعر نیست. کما این که فردوسی و حافظ و مولانا و دیگر بزرگان. اینان از هویت ایران در برابر یورش های گوناگون پاس داری کرده اند و گرامی داشت سعدی پاس داشت این هویت به زیبایی شناسانه ترین شکل ممکن است و ذوق ایرانی را بازمی تاباند و دریغ که شاعر زیبایی و عشق به رایج ترین معنی آن را در کتاب های درسی در قالب یک خشکِ ناصح ترسیم کرده اند. هم او سروده است:
 

همه عمر بر ندارم سر از این خُمارِ مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

شعری که به باور بسیاری در صدر ده ها و شاید صدها هزار شعر مشهورپارسی بنشیند و کیست که بتواند ادعا کند زیباتر از آن می تواند بسُراید و سراغ داشته باشد؟


با این حال برخی از آن سوی بام افتاده اند و می پندارند اینها همه مربوط به گذشته اند و ندانند سعدی به کار امروز هم می آید.


چرا که:


- حتی اگر همۀ حکایت‌های او را واقعی ندانیم دنیا‌دیده‌ترین سخن‌دان ایرانی است. در روزگار ما تنها سهراب سپهری فراوان سفر می کرد اما جلوۀ چندانی در شعر او نداشت. حال آن که سعدی، دیده و نادیده را به شعر درآورده است.

خود می گوید:

در اَقصای عالَم بگشتم بسی
به سر بُردم ایام با هر کسی

تمتّع به هر گوشه‌ای یافتم
ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم


- سعدی شاعر عشق است و عاشقی. عاشقانه های او نه عارفانه‌های سخت‌خوان است و نه اروتیک می‌شود. او عشق را در زمین می‌جوید:

هر کسی را نام معشوقی که هست
می برد، معشوق ما را نام نیست

سرو را با جمله زیبایی که هست
پیش اندام تو هیچ اندام نیست

- نثر سعدی در زبان پارسی زبان معیار است. یعنی می‌توان به او استناد کرد. از این روست که وقتی از تعبیر «اولی‌تر» استفاده می‌کند ما نیز می‌توانیم. چون «اولی‌تر» را پارسی می‌داند.

بخشی از مشکل کتاب ناخوانی مردم ما به خاطر پارسی ندانی شماری از کسانی است که مدعی اند کتاب می نویسند یا شماری ازمترجمان که زبان بیگانه می دانند اما از عهدۀ خواندن و نوشتن پارسی به نیکی برنمی آیند. اینان اگر سعدی بخوانند هم به سود خودشان است و هم مخاطبان.

  • سعدی به نسبت سه ستون دیگر کاخ هزار سالۀ شعر پارسی مظلوم است. چون متهم به محافظه‌کاری و کنار آمدن با قدرت می‌شود و سیمایی که از او در مدرسه‌ها و رسانۀ عبوس و ذوق‌کُش رسمی ترسیم می‌کنند شاد و سرخوشانه نیست. 
  • سعدی؛ همچنان شیرین، تازه و پرآوازه

 

-- سعدی، شاعر «مصلحت» است : « با خصم قوی در نپیچد و بر ضعیف جور نکند که پنجه با غالب افکندن نه مصلحت است و دست، بر ضعیفان برپیچیدن نه مروّت.»

یا این سخن: « تا دفعِ مضرّتِ دشمن، به نعمت، توان کرد، خصومت، روا نباشد که خون از مال، شریف‌تر است و عرب گوید: السّیف، آخر الحیَل.

یعنی مصاف، وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت، پشت دادن به که با شمشیر مُشت زدن».

-قرن‌ها قبل از آن که انسان غربی سراغ انسان گرایی و اومانیسم برود سعدی از «آدمیت» گفته است:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

- با این همه سعدی ستایی نباید ما را به تصورات نادرست سوق دهد. بر سردر سازمان ملل، شعر مشهور سعدی ( بنی آدم اعضای یک پیکرند) را نصب نکرده‌اند و خدا پدر جواد ظریف را بیامرزد که در دوران نمایندگی در سازمان ملل، یک تابلو فرش با این نوشته را در یکی از راهروها آویخت تا خیلی هم توی ذوق کسانی نخورد که در سازمان ملل دنبال شعر سعدی می گردند.

اهمیت سعدی اما به این نیست که شعر او بر سردر سازمان ملل هست یا نیست. به این است که روح اندیشه ایرانی را در طول قرون بازمی تاباند.

- شعر سعدی هنوز تازه است و کاربردی :

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار

و در ادامه:

چه لازم است یکی شادمان و من غمگین
یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار؟

- سعدی روی سکه «سازش» در زندگی را به ما می ‌نمایاند. خود سیاست، مگر دو رو ندارد؟ ستیز و ستایش؟

سعدی، روح «خیزران»ی و اهل انعطاف - یا محکوم به انعطاف- جامعۀ ایرانی است. خیزران در برابر توفان، نمی‌شکند. خم می‌شود تا توفان بگذرد. این خم شدن، کرنش و تسلیم نیست. ماندگاری است و کوتاه و دوباره سر برافراشتن.

چو روزگار نسازد، ستیزه نتوان بُرد
ضرورت است که با روزگار درسازی

این « درساختن» تسلیم نیست، قبول واقعیت هاست.

اشارات بالا برای آن بود که گمان نکنیم سعدی به کار امروز نمی آید. به نکات بالا که برخی را در یادداشت های پیشن آورده بودم اما مطلبی را بیفزایم که در مقالۀ سرکار خانم «فریما دستیار» تاریخ پژوه دیدم:


  «لازار کارنو از چهره های برجسته تاریخ معاصر فرانسه گفته میانه روی در سیاست را از گلستان سعدی الهام گرفته و حتی نام گلِ رز خود را سعدی گذاشته بود و نام فرزند بزرگ خود را که در گیر و دار انقلاب زاده شد سعدی گذاشت و چون در نوزادی از دنیا رفت نام فرزند دوم خود را هم سعدی گذاشت.»


  تازه او به ظرافت های زبانی سعدی نمی توانست پی ببرد و تنها شیفتۀ آموزه‌های او در میانه روی بود. در این زمانه ما هم به زبان او که زبان معیار است و هر چه نوشته درست و درست نوشتننیاز داریم یعنی چون سعدی نوشتن و هم به مهم ترین آموزۀ سعدی که میانه روی است و لذت از دنیا و نترسیدن و نترساندن.

   سعدی بخوانید. هم گلستان و هم بوستان و بد نیست بدانیم سخن شناسی در این مرتبت هزلیاتی هم دارد که با مدعاهای کسانی که او را چونان ناصحی زاهد معرفی می کنند سازگار نیست و نشان می دهد آدمی وجوه متعدد دارد و قضاوت یک ضلعی دربارۀ نویسندگان چند وجهی جز کوتاه اندیشی نیست.

---------------------------------------------------

• منبع مربوط به شخصیت فرانسوی: از سعدی تا آراگون/ تأثیر ادبیات فارسی در ادبیات فرانسه: جواد حدیدی / مرکز نشر دانشگاهی

نظر شما