سیدمحمود دعایی بعد از دریافت نشان فرهنگ در این مراسم به نکات مهمی اشاره کرد و گفت: واقعا چگونه شکر این نعمت گزارم؟ نعمت خدای دانای پردهپوش و نعمت دوستان خطابخش جرمپوش؛ دوستان عزیزی که با وجود انبوه دانشوران و کارآفرینان و دانایان، به سراغ این خدمتکار کوچک آمدهاند و بهرغم کناره جُستن من، بر بزرگواری خود اصرار ورزیدهاند. انکار من از این روی بود که: «نخلبندی دانم، ولی نه در بُستان؛ و شاهدی فروشم، ولی نه در کنعان! »
سرپرست موسسه اطلاعات افزود: چنانچه بینش نرم و جنبش گرمی که امروز پارهای از دلسوزان کشور و انقلاب را بر آن داشته تا کارآفرینان را قدر بدانند و بر صدر نشانند از آغاز میبود، اینک چه بسا در نقطهای رفیعتر ایستاده بودیم و اوضاع اقتصاد و کسب و کار و معیشت مردمان نجیب این سرزمین، در تقویم روزگار به از این بود که هست. خوشبختانه جامعه و بیش از آن، مسوولان دستاندرکار کشور به این حد از آگاهی رسیدهاند که اهمیت کارفرما و کارآفرین اگر از کارگر بیشتر نباشد، کمتر نیست و دیگر نباید و از اول هم نباید از دریچة تنگی به این مقوله نگریست.
سرپرست موسسه اطلاعات درباره دوران زندگیاش گفت: حقیقت این است که من از جانب پدری واعظم و از جانب مادری کارگر. مادرم پس از جدایی، کارگر کارخانه ریسندگی کرمان بود و از همانجا بازنشسته شد و من با نان دستاورد کارگری او بزرگ شدم و طعم مشقت و رنج را با گوشت و پوستم درک کردهام و البته در کنارش، طعم شیرین استغنا و غرور بینیازی و سربلندی را هم چشیدم. این است که اگرچه به اقتضای ۶ دوره نمایندگی مردم شریف تهران در مجلس و ۴ دهه اداره یک نهاد فرهنگی، باید با مدیران بسیاری در موسسه اطلاعات و بیرون از آن سروکار میداشتم، اما در درون با فرودستان بودم و کوشیدم به روحیه کارگری مادرم وفادار باشم و «فرودستان» را «فرومایه» نپندارم و قدرشان را بدانم.
دعایی در این مراسم گفت: از شما چه پنهان و به قول همشهری عزیزم آقای مرادی کرمانی: «شما که غریبه نیستید»، عهدی نیز با صاحب این لباس بستهام که تا در این زی هستم، از هیچ دولت و دستگاهی حقوق نگیرم و همچنان طلبه بمانم و با شهریه طلبگی سر کنم. شرطم با مرحوم امام (ره) در قبول سفارت عراق، همین بود که بحمدالله تا امروز در هر سمتی که بودهام تداوم یافته است و اکنون مقام معظم رهبری شهریه طلبگیام را ماهانه مرحمت میکنند.