شناسهٔ خبر: 52696359 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

سید محمود دعائی: عهد کرده ام تا در کسوت طلبگی هستم از هیچ دستگاهی حقوق نگیرم/ کوشيدم به روحيه کارگريِ وفادار باشم و «فرودستان» را «فرومايه» نپندارم

صاحب‌خبر -

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعائی می گوید: عهد بسته ام تا در اين زي هستم، از هيچ دولت و دستگاهي حقوق نگيرم و همچنان طلبه بمانم و با شهرية طلبگي سر كنم.

به گزارش شفقنا، متن سخنرانی سید محمود دعائی در مراسم جایزه امین الضرب به شرح زیر است:

بسم‌الله الرحمن الرحيم

اللهم مولاي كَم من قبيح سترته، و كم من عثار وقيته، و كم من ثناءٍ جميلٍ لستُ أهلاً له نشرته: خدايا! اي سرور من، چه بسيار زشتي‌هاي مرا پوشاندي، و چه بسيار لغزشي كه مرا از آن نگه داشتي، و چه بسيار ستايشي كه شايسته‌اش نبودم و تو آن را گستردي.

نيكي پير مغان بين كه چو ما بدمستان          آنچه كرديم به چشم كرمش زيبا بود

واقعاً چگونه شكر اين نعمت گزارم؟ نعمت خداي داناي پرده‌پوش و نعمت دوستان خطابخشِ جرم‌پوش؛ دوستان عزيزي كه با وجود انبوه دانشوران و كارآفرينان و دانايان، به سراغ اين خدمتكار كوچك آمده‌‌اند و به‌رغم كناره جُستن من، بر بزرگواري خود اصرار ورزيده‌اند. انكار من از اين روي بود كه: «نخلبندي دانم، ولي نه در بُستان؛ و شاهدي فروشم، ولي نه در كنعان!»

خرسندم كه جايزه امين‌الضرب، به ياد و نام آن مردِ بزرگِ صنعتگرِ خلاقِ ميهن‌دوست اينك پنج سال است كه به صنعتگران نوانديش و خدوم اهدا مي‌شود تا نمادِ كوچكي از قدرشناسي و حق‌شناسي اتاق بازرگاني ـ به نمايندگي از مردم ـ‌ از كارآفرينان باشد.

ايكاش اين ايده از ابتداي انقلاب اجرا مي‌شد تا بسياري از كارآفرينان مؤمن و مردم‌دوست، با دلگرمي و پشتگرمي به فعاليت و كارآفريني و رونق كسب‌وكار ادامه مي‌دادند؛ كساني كه پس از انقلاب، كشور و انقلاب به ايده‌هاي خلاقانه‌شان نياز وافر داشت و غمگنانه براثر چپ‌روي‌ها و كژ انديشي‌هاي پاره‌اي، رخصت ادامه كار نيافتند و مجبور به جلاي وطن شدند و شَمِّ كارآفريني و ذهن خلاقشان نصيب بيگانگان شد.

چنانچه بينش نرم و جنبش گرمي كه امروز پاره‌اي از دلسوزان كشور و انقلاب را بر آن داشته تا كارآفرينان را قدر بدانند و بر صدر نشانند از آغاز مي‌بود، اينك چه بسا در نقطه‌اي رفيع‌تر ايستاده‌ بوديم و اوضاع اقتصاد و كسب‌وكار و معيشت مردمان نجيب اين سرزمين، در تقويم روزگار به از اين بود كه هست.

خوشبختانه جامعه و بيش از آن، مسئولانِ دست‌اندركار كشور به اين حد از آگاهي رسيده‌اند كه اهميت كارفرما و كارآفرين اگر از كارگر بيشتر نباشد، كمتر نيست و ديگر نبايد و از اول هم نمي‌بايست از دريچة تنگي به اين مقوله نگريست.

بزرگان مجلس به اين آيه توجه دارند: «ليسَ للانسانَ الا ما سَعي»؛ يعني «سعي نابُرده در اين راه، به جايي نرسي». آية بسيار مهمي است در ارج نهادن به كار كه بايد سرلوحة خويش قرار دهيم؛ اما از آن مهمتر، رفتار پيامبر اكرم(ص) است در بوسيدن دست كارگر؛ و از آن هم مهمتر، اينكه عرق كارگر را همتراز خون شهيد به شمار آوردند؛ و باز مهمتر، اين است كه اميرالمؤمنين(ع) چه در زمان حيات مبارک پيامبر و چه بعد از آن، بسيار مواقع کارگري مي‌کردند. آنقدر براي باغهاي مردم مدينه آبکشي کردند که فرمود: «جاي طناب بر سينه‌ام خط انداخت» و آنقدر غبار بر وجود نازنينش نشست که پيامبر اكرم او را به «ابوتراب» ملقب فرمودند، يعني خاک‌آلود.

گرچه خاک‌آلودِ فقرم، شرم باد از همتم              گر به آبِ چشمة خورشيد، دامن ‌تر کنم!

اگر کار کردن مهم است و اگر کارگر جايگاه والايي دارد، کارآفريني بايد باشد که چرخة کار را راه بيندازد. پس درود مي‌فرستم به بانيان اين مجلس که قدر کارآفرينان را مي‌دانند و گرامي مي‌‌دارند ياد مرحوم حاج امين‌الضرب را كه برپايي اين محفل هم از بركات وجود اوست كه «اتاق تجارت تهران» را بنيان ‌گذاشت و با اينكه تاجر و تاجر‌زاده بود، به همين اكتفا نكرد كه «امين‌التّجار» و «معين‌التجار» و «وكيل‌التجار» باشد، بلكه چون زمانه را مي‌شناخت، دريافت كار ايران با تجارت و داد و ستدِ تنها پيش نمي‌رود و در كنار رونق تجاري، بايد به قول امروزي‌ها، «رونقِ توليد» را هم درنظر گرفت. و لازمة اين كار، يكي داشتن سواد و تخصص است، ديگري تشخيص نياز و استعداد كشور، و سوم برقراري ارتباطات مناسب داخلي و خارجي. اين است كه مي‌بينيم چندين كار نوآورانه كرد؛ از قبيل: تأسيس راه‌آهن، بنيان صنعت برق، صنعتي كردن توليد ابريشم و موارد ديگري كه شما بهتر مي‌دانيد و براي شما از اين حرفها زدن، به اين مي‌ماند که شما مس به کرمان ما بياوريد!

حقيقت اين است که من از جانب پدري، واعظم و از جانب مادري، کارگر. مادرم پس از جدايي، کارگر کارخانة ريسندگي کرمان بود و از همان‌جا بازنشسته شد و من با نان دستاورد کارگري او بزرگ شدم و طعم مشقت و رنج را با گوشت و پوستم درک کردم و البته در کنارش، طعم شيرين استغنا و غرورِ بي‌نيازي و سربلندي را هم چشيدم.

اين است که اگرچه به اقتضاي شش دوره نمايندگي مردم شريف تهران در مجلس و چهار دهه ادارة يک نهاد فرهنگي، مي‌بايست با مديران بسياري در مؤسسة اطلاعات و بيرون از آن سروکار مي‌داشتم، اما در درونْ با فرودستان بودم و کوشيدم به روحية کارگريِ مادرم وفادار باشم و «فرودستان» را «فرومايه» نپندارم و قدرشان را بدانم.

خدا را شکر مي‌کنم در دوره‌اي که رونق اقتصادي بيشتر بود، مؤسسه اطلاعات توانست به يُمن مديران و همراهي و همدلي کارکنانش، براي صدها تن از همکاران، خانه‌هاي آبرومندي بسازد و اميدواريم با رونق‌گرفتن دوبارة اقتصاد، بتوانيم باز چنين کنيم.

اما مسئوليت اصلي ما در عرصة فرهنگ است. «روزنامه اطلاعات»، مجلات «اطلاعات هفتگي»، «اطلاعات سياسي ـ اقتصادي»، «اطلاعات حکمت و معرفت»، «اطلاعات فرانسه» (روو دو تهران) و تا چندي پيش «دنياي ورزش»، «اطلاعات بين‌الملل» و «جوانان»، محصول کار دوستان ما در اين عرصه است. و به اينها بيفزاييد «انتشارات اطلاعات» و «انتشارات سپيده» را که به ياري خدا تا چند وقت ديگر هزارمين عنوان کتاب را هم در دسترس علاقه‌مندان خواهند گذاشت. و براي شادي «اهل كتاب» به عرض مي‌رسانم كه به‌رغم كم‌خوانيِ عمومي، برخي كتابهاي ما با وجود حجم زيادشان، مكرر چاپ شده است؛ براي مثال «شرح مثنوي معنوي» در مجموع بيش از 210 بار، «شرح و تتفسير قانون اساسي» 60 بار، «فضيلت‌هاي فراموش‌شده» 55 بار، «خاطرات فردوست» در دو گونه چاپ،  68 بار و كتاب‌هاي ديگر با چاپهاي بيش از 30 ‌بار و 20 بار و بسياري از آثارشان برنده جايزه كتاب سال شدند.

اگر دوستان هر انتقادي به شيوه کار حرفه‌اي ما داشته باشند، با دل و جان مي‌پذيريم و به ديدة منّت داريم. من به عهدي که با امام و رهبري بستم، وفادارم و هرگز نخواستم و تا جايي که توانستم، نگذاشتم که کسي در مؤسسه، از موازين اخلاقي عبور کند و با جار و جنجال و خداي ناکرده هتک حرمت و يا درج مطلبي نادرست، چارچوب ارزش‌هاي ديني و ملي و منافع عمومي را ناديده بگيرد.

از شما چه پنهان و به قول همشهري عزيزم آقاي مرادي كرماني: «شما كه غريبه نيستيد»، عهدي نيز با صاحب اين لباس بسته‌ام كه تا در اين زي هستم، از هيچ دولت و دستگاهي حقوق نگيرم و همچنان طلبه بمانم و با شهرية طلبگي سر كنم. شرطم با مرحوم امام در قبول سفارت عراق، همين بود كه بحمدالله تا امروز در هر سمتي كه بوده‌ام تداوم يافته است و اكنون مقام معظم رهبري شهريه طلبگي‌ام را ماهيانه مرحمت مي‌كنند.

اگر اطلاعات آبرويي در ميان اهل فرهنگ و ميهن‌دوستان و اخلاق‌مداران دارد، از لطف خداست و همکاري صادقانه و مخلصانة خوانندگان و دوستان عزيزم در مؤسسه، که امروز من به نمايندگي از آنها در محضرتان شرفياب شده‌ام. همانان كه به گفته ابوسعيد ابوالخير:

اندر  ره  فقر،  ديده   ناديده  کنند            هرچْ آن نه حديث توست، نشنيده کنند

خاک درِ آن باش که شاهان جهان            خاک قدمش  چو سُرمه در  ديده  کنند

از توجهتان سپاسگزارم.‏