رویارویی اخیر میان روسیه و غرب ریشه در دلخوریها و شکوه و شکایات فراوانی دارد اما مهمترین دلخوری این باور روسیه است که غرب، اتحاد جماهیر شوروی را با قولی که در خصوص عدم گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه داد، فریب داده است.
به گزارش روزنامه اعتماد، در سالهای 1989 و 1990 و پس از پایان جنگ سرد، در مذاکراتی که میان روسیه و غرب صورت گرفت، غرب به روسیه تعهد داد که ناتو به سمت مرزهای روسیه گسترش نخواهد یافت. حتی ویلیام برنز، رییس فعال سازمان سیا و سفیر وقت امریکا در روسیه در سالهای پس از جنگ سرد، در کتاب خاطرات دیپلماتیک خود تایید کرده که برخی مقامات دولت جورج بوش پدر در مذاکراتشان با رهبران روسیه به صورت شفاهی بر عدم گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه، صحه گذاشتهاند. ولادیمیر پوتین، در سخنرانی مشهور سال 2007 خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، غرب را متهم کرد که این تضمین و تعهد امنیتی مهم را فراموش کرده و قوانین بینالمللی را به نابودی کشانده است.
آیا ادعای روسیه درباره خیانت غرب اهمیت دارد؟
این مساله شدیدا برای روسیه اهمیت دارد چراکه این باعث بیاعتمادی شدید روسیه به غرب شده است. روسیه به همین دلیل دیگر به قوانین بیناالمللی اعتمادی ندارد و همین امر باعث شده که روسیه پیشنویس پیشنهادی را به غرب ارایه کند که در آن عقبنشینی ناتو از مرزهای غربی روسیه به عنوان خواسته اصلی مسکو مطرح شده و قرار است این مساله در نشست آینده روسیه و ناتو مورد مذاکره قرار بگیرد. مطرح کردن تئوری خیانت، تنها به پوتین محدود نمیشود. بلکه بوریس یلتسین هم این تئوری را بارها مطرح کرد و از سال 1995 به بعد نیز چهرههای سیاسی روسیه از این تئوری دفاع کردهاند. در کتاب جدیدالانتشار «حتی نه یک سانتیمتر: امریکا، روسیه و ایجاد بنبست جنگ سرد»، به قلم مورخ برجسته، ماری الیس ساروته، از گفتوگوهای خصوصی میان ائتلاف غرب با روسیه بر سر گسترش ناتو پرده برداشته شده و فاش شده که روسیه در آن زمان به عنوان کشوری ضعیف سعی میکرده از آثار منفی حضور ناتو پشت دروازههایش بکاهد. نویسنده این کتاب در نهایت نتیجه میگیرد که اتهام خیانت غرب به لحظ فنی نادرست اما به لحاظ روانی و اخلاقی صحیح است.
بنیان شکایت روسها چیست؟
بخشی از شکایت به تعهدات شفاهی جیمز بیکر، وزیر امور خارجه ایالات متحده در زمان جورج بوش پدر و مفاد معاهدهای که در 12 سپتامبر 1990 بین روسیه و غرب، درباره چگونگی عملیات نیروهای ناتو در قلمروی آلمان شرقی سابق مربوط میشود. پوتین مدعی است که جیمز بیکر، در گفتوگوی نهم فوریه سال 1990 خود با میخاییل گورباچف، رهبر وقت روسیه، به صورت شفاهی قول داده که اگر روسیه اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی را بپذیرد، ناتو به سمت شرق گسترش نخواهد یافت. روز بعد از این مذاکره، هلموت کهل، صدراعظم وقت آلمان که در خصوص باقی ماندن آلمان- پس از اتحاد- در ناتو دچار ابهام بود، به گورباچف گفت: «بهطور طبیعی ناتو نمیتواند تا سرزمینهای فعلی اتحاد جماهیر شوروی گسترش یابد.» روز هفدهم مه همان سال، این تعهد در سخنرانی دبیرکل ناتو تکرار شد. پوتین نیز در سخنرانی سال 2007 خود در کنفرانس امنیتی مونیخ به این نکته اشاره کرد. میخائل گورباچف در خاطرات خود از این تعهد به عنوان اصل راهگشا برای حرکت به سمت اتحاد دوباره دو آلمان یاد کرده است.
آیا این تعهدات در چارچوب یک معاهده مکتوب شد؟
پاسخ منفی است؛ دلیل اصلیاش نیز این بود که جورج بوش پدر احساس میکرد که جیمز بیکر و هلموت کهل در مذاکراتشان با گورباچف بیش از حد امتیاز دادهاند و آن طور که بیکر بیان کرده، بوش فکر میکرد «این دو پایشان را از حد خود فراتر گذاشتهاند.» توافقنامه نهایی که در سپتامبر سال 1990 بین روسیه و غرب امضا شد، صرفا در مورد آلمان بود. براساس این توافقنامه نیروهای ناتو اجازه مییافتند از خط ترسیم شده توسط آلمان شرقی در دوران جنگ سرد عبور کرده و در کل آلمان مستقر شوند. این توافق یک الحاقیه امضاشده نیز داشت. به این ترتیب تعهد ناتو به دفاع از اعضای خود که در بند 5 اساسنامه این سازمان آمده، برای نخستین این سازمان را به سمت شرق هدایت کرده و درست پشت سرزمینهای روسیه قرار داد.
آیا روسیه متوجه پیامدهای این توافق برای کشورهای پیمان ورشو بود؟
بله؛ سیاستگذاران روسی در آن زمان هم به واسطه پیامدهایی که ممکن بود برای شرق اروپا متصور شد، با امضای این توافقنامه توسط گورباچف مخالف کرده بودند. چراکه روسیه در خصوص عدم گسترش ناتو به سمت شرق تنها تعهدات شفاهی دریافت کرده بود و این تعهدات در هیچ سندی مکتوب نشده بود. برای مثال، در ماه مارس سال 1991، مارشال دیمیتری یازوف، وزیر دفاع وقت روسیه از جان میجر، نخستوزیر وقت انگلیس درباره منافع کشورهای شرق اروپا در پیوستن به ناتو، سوال کرد. به استناد خاطرات رودریک بریثویت، سفیر وقت انگلیس در روسیه، میجر به یازوف اطمینان داد که «به هیچ وجه قرار نیست چنین اتفاقی در آینده رخ بدهد.»
آیا روسیه شکایتی از این خیانت مطرح کرد؟
روسیه به کرات شکوه کرده است. در سال 1993، بوریس یلتسین، که خواستار پیوستن روسیه به ناتو بود، نامهای به بیل کلینتون، رییسجمهوری وقت امریکا نوشت و در آن استدلال کرد که هرگونه گسترش بیشتر ناتو به سمت شرق، روح معاهده 1990 را نقض میکند. وزارت امور خارجه امریکا که در آن زمان در مورد درخواست لهستان برای پیوستن به ناتو تصمیم بررسی نداشت، به قدری نسبت به اتهام خیانتی که روسیه به دولت امریکا وارد کرده بود، حساسیت داشت که بهطور رسمی از وزارت خارجه آلمان خواست تا در مورد مسائل مطرحشده در این نامه گلایهآمیز، بررسیهایی صورت بدهد. دستیار ارشد وزیر خارجه آلمان در اکتبر 1993 پس از بررسی این نامه پاسخ داد که این شکایت به لحاظ رسمی و حقوقی مردود است، اما او میتواند درک کند که «چرا یلتسین فکر میکند ناتو «متعهد» شده است که از محدوده مشخص خود در توافق سال 1990 خود، فراتر نرود.»
آیا این روایتها درباره خیانت غرب به روسیه، روابط دو طرف را تیره کرد؟
بله، در سال 1997، یعنی زمان تصویب قانون روابط روسیه و ناتو- که معاهدهای برای شکل دادن روابط جدیدی میان ناتو و روسیه بود- ییوگنی پریماکوف، وزیر خارجه روسیه بار دیگر «دو دوزه بازی» جیمز بکر در شش سال قبل را یادآور شد. این سخنان باعث شد که وارن کریستوفر، وزیر خارجه وقت امریکا کمیتهای را مسوول بررسی ادعاهای پریماکوف کند. گزارش این کمیته بین اظهارات حاشیهای سیاستمداران آلمانی نظیر هانس دیتریش گنشر، در رد گسترش ناتو و آنچه در متن معاهده مورد توافق طرفین قرار گرفته بود، تفاوت قائل شد.
آیا روسیه در بازههای زمانی مختلف گسترش ناتو را مجاز شمرد؟
بله؛ در آگوست سال 1993، بوریس یلتسین، رییسجمهوری وقت روسیه در دیدار با لخ والسا، رییسجمهوری وقت لهستان، حق این کشور را برای پیوستن به ناتو به رسمیت شناخت و به این ترتیب روسای جمهوری بعدی روسیه را به مخمصه انداخت. بعدها، در سال 1996 نیز روسیه با ورود به گفتوگو با ناتو بر سرتصویب قانون روابط دو جانبه، این سازمان را به رسمیت شناخت.
آیا راه دیگری پیش پای روسیه بود؟
برخی معتقدند راه دیگری وجود داشت؛ ساروته معتقد است که واشنگتن در جنگ قدرت با روسیه بر سر گسترش ناتو پیروز شد. اما این پیروزی در قالب رویارویی با روسیه به دست آمد نه همکاری با این کشور. روسیه همواره خود را یک عضو بالقوه ناتو میدانست اما امریکا این تصور روسیه را خیالات میدانست. و در نهایت همین نگاه امریکا بود که به فلج شدن ائتلاف ناتو منجر شد. امریکا همواره در این نوع موارد، به جای رد کردن درخواست، سعی میکند درخواست را از سر خود باز کند. دولت ایالات متحده در سال 1993 میتوانست توسعه ناتو را به تعویق بیندازد، اما در نهایت نظر حامیان گسترش ناتو به سمت شرق که معتقد بودند این اقدام حق دموکراتیک کشورهای سابق پیمان ورشو است بر مخالفانی که معتقد بودند گسترش ناتو به شرق، حمایت روسیه از کنترل تسلیحات را تضعیف کرده و توان نیروهای اصلاحطلب در داخل روسیه را کم میکند، فایق آمد.
آیا روسیه در موقعیتی قرار داشت که در این خصوص مذاکره کند؟
در آن زمان، اقتصاد و عرصه سیاسی روسیه دچار آشوب بود. کتاب «نه حتی یک سانتیمتر» به تفصیل تشریح میکند که چطور روی گشاده روسیه در خصوص گسترش ناتو به سمت شرق، اغلب به خاطر دریافت حمایتهای مالی امریکا و آلمان بود. البته این دو کشور هرگز از این حمایتها با عنوان رشوهدادن به روسیه یاد نکردهاند. از سوی دیگر میزان فساد اقتصادی در روسیه آنقدر زیاد بود که به محض اینکه این حمایتها به روسیه میرسید، در دالانهای مالی این کشور مفقود میشد.
منبع: گاردین
نظر شما