به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب شعر «متی» به همت کانون ادبی آیه فرهنگسرای رسانه و با مشارکت مؤسسه فرهنگی هنری «آیینهخانه» برگزار شد. این شب شعر که برگرفته از فراز «متی ترانا و نراک» در دعای ندبه است، با حضور جمعی از شاعران جوان و پیشکسوت در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
در این جلسه شاعران و ذاکران اهل بیت از جمله سعید حدادیان، محمدسعید میرزایی، هادی جانفدا، میلاد عرفانپور، محمدرضا طهماسبی، حسین مؤدب، محمدمهدی خانمحمدی، سیدهفاطمه موسوی، فاطمه نانیزاد و فاطمه بیرامی شعرخوانی کرده و به ساحت مقدس امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض ادب میکنند.
هادی جانفدا که اجرای این جلسه را برعهده داشت، در ابتدای مراسم گفت: نام شب شعر «متی» برگرفته از یکی از فرازهای دعای ندبه است و با خواندن آن عمق ارادت خود به حضرت حجت را نشان میدهیم. این شب شعر در ساعات بعد از اذان مغرب روز جمعه که به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تعلق دارد، برگزار میشود و شاید بهترین لحظاتی باشد که میتوان محضر این بزرگوار عرض ادب کرد. گفته میشود که این ساعت از بهترین اوقات برای استجابت دعا است.
سیده فاطمه موسوی نخستین شاعری بود که در این جلسه شعرخوانی کرد.
یلدا غروب بام تو را دید و گریه کرد
تنهایی سلام تو را دید و گریه کرد
یلدا حدیث شام غریبانی علی است
ماهی که نور نام تو را دید و گریه کرد
خون شد دل انار و در آینه تا سحر
دلتنگی مدام تو را دید و گریه کرد
آن سینهای که مخزن الاسرار فاطمه است
داغ علیالدوام تو را دید و گریه کرد...
فاطمه بایرامی دومین بانوی شاعره بود که برای خواندن اشعار خود دعوت شد.
خانه را با رفتنت غمخانهای ویران مکن
جای خنده اشک را در چشم ما مهمان مکن
بیت الاحزان مرا با رفتنت آتش مزن
بیش از این خاکسترم را طعمه طوفان مکن
درد داری، داغ دیدی، زخم هم خوردی ولی
دردها را با دعای مرگ خود درمان مکن
من به قدر فضه محرم نیستم در خانهام
محرم من زخم خود را از علی پنهان مکن
جان به سر کردی مرا چشمان خود را باز کن
نیمه جانم بیش از این جسم مرا بیجان مکن
با توام ای آبشار غصه، ای باران غم
زانوان کوه را با رفتنت لرزان مکن
پیرهن میبافتی، میگفتی از سوز جگر
بیحیا فرزند دلبند مرا عریان مکن
در بخش دیگری از این جلسه محمدمهدی خانمحمدی شاعر طلبه به شعرخوانی پرداخت.
وی قبل از این شعرخوانی گفت: محفل آینهخوان به اهالی ادبیات و شعر تشکیل شده و در تلاش است تا اقدامات خوبی در این زمینه انجام دهد و بتوانیم به نوعی یاد و ذکر اهل بیت را تداوم ببخشیم.
در این بازار آجر شد به نامت نان بسیاری
ولی گرم است بازار دکان داران بسیاری
نبودی سالها در گوش این خلق سخننشناس
به لحن عمر و عاصی خوانده شد قرآن بسیاری
زمان ذوالفقارت میرسد یک روز و میدانم
به دشنام علی خواهد رسید ایمان بسیاری
نه بیتو سورهی نصری نه والصبحی نه والعصری
«لفی خسر» ست عصر جمعهی انسان بسیاری
تو میآیی دعای مستجاب مادرت هستی
و میآید به استقبال تو باران بسیاری
فاطمه نانیزاد نیز در این شب شعر چند رباعی و یک غزل خواند.
تا کی بزند پیرهن خود را چاک
هر گل که شکفت بر دل و دامن خاک
پیچیده میان باغ و صحرا و دمن
این زمزمه «متی ترانا و نراک»
اهل نظریم؛ نه نظر کافی نیست
ما چشم تریم، چشم تر کافی نیست
تا از همه جادهها بیاید یک صبح
ما منتظریم، منتظر کافی نیست
**
با نعمه داود به گوش آید عشق
دل میبرد این گونه و بیش از حد عشق
عالم همه از صداش پر خواهد شد
روزی که به کعبه تکیه خواهد زد عشق
**
بخشیده نگاهت به جهان، شوق حیات
شرمنده اوصاف تو صوت کلمات
ای سوره نجم و قمر و شمس نبی
بر ساحت آسمانی تو صلوات
**
هر چند خانه از همه خانهها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشار عطر تو در پر کشیدنت
آغوش خانه تا به قیامت معطر است
هرقدر خواستم که صبوری کنم، نشد
مادر عجیب ماتمتان گریهآور است
از آن زمان که ابر شدی بین کوچهها
باران گرفته صورت دیوارهاتر است
بعد تو هرچه لاله در این دشت داغدار
بعد از تو هر جه یاس در این باغ پرپر است
محمدرضا طهماسبی غزلسرا و شاعر آیینی نامآشنای کشور سرودهای را به ساحت مقدس امام زمان (عج) تقدیم کرد.
من آن نسیم خسته مایوس از وزش
آن چاه کور و خالی از جوشش و جهش
تو آفتاب جاری جانهای منجمد
آن منقلب کننده جانهای بیتپش
با شوق و ذوق خواند به گوشم از آن بهار
با درد و داغ آنکه داد مرا پرورش
این نبض از انتظار که این گونه گشته تند
این پلک از اضطراب که افتاده بر پرش
عطر تو بیدلیل نپیچیده در هوا
عشقت گلم نیافته بیهوده گسترش
شاید جهان به شوق تو پروانه میشود
شاید که حکمتی است در این چذبه و کشش
یوسف بیا که چشم بپوشیم از آن لباس
دریا بیا که دست بشوییم از این روش
درگیر فتنهایم در این آخرزمان
ما را بگیر از این همه بدخواه دردمنش
آمادهام ز خون خود این جام پر کنم
یاری کند مرا اگر این دست مرتعش
**
درست آن لحظه که چشمش به شمر و خنجرش افتاد
شهی در غربت گودال یاد مادرش افتاد
پدر را یاد کرد و دست سقایی به روی خاک
به یاد مادرش افتاد، دست دیگرش افتاد
خدا را شکر در هست و خدا را شکر محمل نیست
خدا را شکر نشنیدیم جایی معجرش افتاد...
حسین مؤدب نیز یکی از سرودههای خود را به حضرت حجت تقدیم کرد.
ماییم و دردهای عیانی که سالهاست
درمان ما تویی، تو همانی که سالهاست
عمری است ما اسیر شب عفلتیم و تو
آن ماه پشت ابر نهانی که سالهاست
ما با یقین آمدنت زنده ماندهایم
در هجمههای شک و گمانی که سالهاست
این هفتهها بدون تو در رفت و آمدم
نفرین بر چنین نوسانی که سالهاست
میآیی ای بهار به زودی و میرود
از شهر رفته رفته خزانی که سالهاست
دنیا به شوق آمدنت جان گرفته است
تو آخرین امید جهانی که سالهاست
در انتظار وصل تو باید بایستیم
چون ایستادهای تو چنانی که سالهاست
بر سرو قامت تو سلام ای بهار ما
آرامش و قرار دل بیقرار ما
ای روح آفرینش و ای مهربان امام
بر لحظههای ناب سخن گفتنت سلام
بر تو سلام وقت دعا و ثنای تو
بر تو سلام وقت صلاه و صیام تو
قرآن تویی حقیقت مافوق فهم ما
ای آخرین امام به تاکید انما
هر صبح و شام بر گل لبخند تو سلام
بر هر رکوع و سجده تو رحمت مدام
ای اول تو آخر وهم و خیال ما
ای روشنا و برکت ایام سال ما
جان و عصاره همه انبیا تویی
موسی تویی، نوح تویی، مصطفی تویی
از راه میرسی تو، چه زیبا بشارتی
از راه میرسی، تو صراط هدایتی
سختی بدون یاد تو آسان نمیشود
درد جهان بدون تو درمان نمیشود
آشفته است حال زمین، حال آسمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
میلاد عرفانپور در بخش دیگری از این جلسه برای شعرخوانی دعوت شد.
او پیش از شعرخوانی خود گفت:به دلم افتاده است که شعر حاج قاسم را که حاج آقا سعید حدادیان بهانهاش را برایم ایجاد کردند و از قضا به موضوع ظهور هم ارتباط دارد بخوانم.
زمان! به هوش آ، زمین! خبردار
که صبح برخاست، صبح دیدار
چه صبح نابی! چه آفتابی!
چقدر روشن، چقدر سرشار
قسم به والشمسهای قرآن
قسم به فانوسهای بیدار
قسم به از بندِ خویش رَستن
قسم به مردان خویشتندار
قسم به والعادیات ضبحا
قسم به آیات فتح و ایثار
قسم به بامرگزیستنها
به ایستادن میان رگبار
چه فرق دارد شام و فلسطین
عراق و ایران؟ یکیست پیکار
بلند بادا همیشه نامت
سرت سلامت، سلام سردار
به جز تو اینسان، به جوهر جان
که داده پاسخ به أینَ عمّار
اگرچه بالاتری از آنان
به سرو میمانی و سپیدار
به یار میمانی و سپاهش
به سیصد و سیزده علمدار
خوشا اگر چون تو، هرچه سرمست
خوشا اگرچون تو، هرچه دیندار
نه دینِ در شب گریختنها
نه دینِ دنیا، نه دینِ دینار
تو شیخالاسلام روزگاری
ولی نه از دینِ خود طلبکار
به خویش میپیچی از لطافت
به پای طفلی اگر رَوَد خار
چه جای سجیل، چون ابابیل
گرفته نام تو را به منقار
تو اهل اینجا نه! از بهشتی
تو اهل پروازی و سبکبار
نه اهل این سجدههای سطحی
نه اهل آن روزههای شکدار
قسم که «مَن ینتظر...» تویی تو
قسم به این زخمهای بسیار
بلند بادا همیشه نامت
سرت سلامت سلام سردار
سعید حدادیان مداح و ذاکر اهل بیت در بخش پایانی این مراسم دعوت شد. وی در ابتدای سخنان خود گفت: سبک شعری آقای میرزایی در دوران انقلاب اسلامی به عنوان ژانری ویژه در دانشکده ادبیات معرفی میشود. اگر بخواهید ادبیات دوران انقلاب را بدانید یک ژانر ویژه کارهای ایشان است که در برههای به داد غزل رسید. اگر ایشان در ارائه زبانهای مختلف برای غزل پیشتازی نمیکرد شاید خیلیها غزل را پی نمیگرفتند. سبک ایشان در دهه 1370 بسیار خوش درخشید و در دهه 1380 پرچمی برای سوختگان وصل بود که اوج آن ابیاتی است که برای یک جانباز دفاع مقدس سرودند.
وی ادامه داد: چرا شعر هیئت با دیگر اشعار تفاوت پیدا میکند؟ دلیلش این است که تدوینش فرق دارد. به نظرم در بین قالبهای شعری، قصیده فضایی متفاوت دارد. شاعران کمی هستند که در این قالب شعر بگویند، بزرگانی نظیر آقایان سازگار، مجاهدی و ... در قصیدهگویی فعالیت دارند. البته آقای امیری اسفندقه این پرچم را بالا نگه داشته است و آقای عرفانپور نیز با قصیدهای که امروز با این وزن خواندند، تحسینها را برانگیخت. آقای عرفانپور شاعر انقلابی و دردمند است. خاطرم هست تا خبر دادند که مصطفی احمدیروشن به شهادت رسیده است، غزل میلاد عرفانپور در اختیارم بود. قصیدهگویی سخت است و شاید اینجا بتوان شاعر را شناخت. آقای خانحمدی قصیده بسیار خوبی گفتهاست و از ایشان خواهش کردم که رهایش نکند تا پرچم قصیده بالا بماند.
حدادیان در پایان گفت: شعر طلاب دارای اندیشه دینی است و از این نظر حتماً باید قصیده بگویند. گاهی اوقات یک بیت شعر آنچنان شبهه را کنار میزند که 100 منبر نمیتواند چنین کاری کند. به نظرم لازم است که طلاب قصد کنند تا برای مکتبشان قصیده بگویند.
انتهای پیام/
∎
نظر شما