چطور ميخواي شادي کني؟
داربي تهران در روزگار نهچندان دور شاهد شادي گلهاي بازيکناني بود که مثل امضاي شخصي به نامشان ثبت ميشد و بعد از هر بار گلزني اين نفرات همه منتظر هيجان شادي گل کسي بودند که در اين ديدار موفق به گشودن دروازه حريف شده بود. مثلا همه عادت کرده بودند مهدي هاشمينسب پس از گلزني در داربي حالا با لباس هر تيمي دستهايش را به حالت پرواز بلند کند و به سمت تماشاگران تيم خودي پر بکشد تا شادياش پس از گلزني در داربي سنتي را اينگونه با تيفوسيهاي تيمش قسمت کرده باشد.
يا محسن خليلي که بعد از گلزني دستهايش را به حالت کشيدن زه تير و کمان حرکت ميداد و در آخر هم تير فرضياش را به سوي جايگاه هواداران حريف از چله کمان رها ميکرد و به سمت جايگاه تماشاگران خودي ميرفت. اما در کل اتفاقات اين روزهاي فوتبال ما نشان ميدهد ظاهرا فضاي نوستالژي و به جاي گذاشتن خاطرات خوب از گلزنان اين ديدار خاص به فراموشي سپرده شده و نه تنها نسل گلزنان قهار داربي باز در فوتبال ما ته کشيده بلکه معدود افرادي هم که موفق به گلزني ميشوند حاضر نيستند در اين مورد خاص وقت بگذارند و به اين مسئله فکر کنند که اگر احيانا موفق به گشودن دروازه حريف شدند شادي پس از گل خود را چگونه با هواداران تيم خودي و تماشاگران پاي تلويزيون تقسيم کنند.
انگار خيليها ترجيح ميدهند به جاي اينکه يک شادي گل منحصر به فرد براي اين بازي کنار بگذارند فيالبداهه به دنبال همديگر بدوند و در نهايت هم با مشتهاي گرهکرده به سمت دوربين بدوند يا در نقطه اوج پيراهن خودشان را در آورند و کارت زرد بگيرند تا ذوق و استعداد هنريشان در نطفه خفه شود.
مثلا محمد نوري که جزو معدود بازيکنان با شادي گل خاص بود و معمولا بعد از گلزني بازوبند کاپيتانياش را به حالت دوربين درست ميکرد و به سمت تصوير تلويزيوني ميرفت هم در تازهترين اظهارنظرش عنوان کرده در اين انديشه است که فيالبداهه شادي کند (شما بخوانيد دنبال همديگر بدويم و ديگر هيچ...!)
در اين اوضاع ظاهرا رضا عنايتي تنها بازيکني است که براي شادي پس از گلش برنامهريزي کرده و گفته در صورت گلزني در داربي هشتاد با يک شادي گل منحصربهفرد همه حاضران را متعجب ميکند. بايد بود و ديد تا لذت برد.
∎