روزنو :اصلاحطلبان امروز در شرایطی هستند که نه در بازی قدرت و تاثیرگذاری در نهادهای مختلف انتخابی سهمی دارند و نه به واسطه شرایط جامعه و نوع رویکرد مردم چندان ارتباط موثری با مردم دارند و در نتیجه ارتباط آنها با جامعه و حاکمیت قطع شده و کنشگری معطوف به نتیجهای را از سوی آنها شاهد نیستیم. در همین راستا طی چند مدت گذشته سیدمحمدخاتمی طی دیداری که با جبهه اصلاحات داشته نکاتی از جمله حل اختلافات درونجریانی، حضور در بین مردم و تقویت پایگاه اجتماعی و همچنین لزوم تعامل با عقلای جریان رقیب را مطرح کرده است که بهنوعی میتوان آن را توصیهها و راهبردهایی در جهت بهبود شرایط اصلاحطلبان قلمداد کرد. حال اینکه اصلاحطلبان چه زمانی و چگونه خود برای بهبود شرایط، احیای سرمایه اجتماعی آسیبدیده و آسیبشناسی و پالایش درونی مهیا کرده و حرفهای سید اصلاحات را اجرایی خواهند کرد باید منتظر گذشت زمان بود .
تحول در اصلاحطلبی
نگاهی به کنش سیاسی اصلاحطلبان در جامعه طی سالهای اخیر و حضور در برخی نهادهای انتخابی مثل مجلس، شورای شهر و یا حتی بعضاً دولت و نوع تعامل آنها با جامعه و مطالباتشان بیانگر این موضوع است که بهرغم آنکه اصلاحطلبان همواره بر مدار محوریت مطالبات مردم حرکت کردهاند و دستکم شعار این مساله را دادهاند اما جامعه بهواسطه برخی مسائل همچون ناکارآمدیها و مهمتر از آن مشکلات معیشتی و ناامیدی از اصلاحطلبان برای تغییر به سمت وضع مطلوب از این جریان فاصله گرفتهاند که نمود عینی آن را در انتخابات مجلس 98 و ریاست جمهوری و شوراهای 1400 مشاهده کردیم. حال پرسش اینجا است که چه اتفاقی رخداده که اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند آن کنشگری فعال سابق که آنها را به جریان سیاسی غالب در جامعه تبدیل کرده بود داشته باشند و در همه امورات جامعه تاثیرگذار ظاهر شوند. آنچه مسلم است پاشنه آشیل اصلاحطلبان که باعث شده شرایط فعلی برایشان رقم بخورد قطع ارتباط با جامعه و حاکمیت است. یا به عبارت بهتر آنطور که سیدمحمد خاتمی؛ رئیس دولت اصلاحات میگوید: «مشکل اصلاحطلبی ما این است که نه ما میتوانیم با حکومت گفتوگو کنیم، نه حکومت با ما گفتوگو میکند و نه با بخشهای جامعه گفتوگو میکنیم.» نکته نیز همینجاست که اصلاحطلبان مشخص نمیکنند که فعالیت و کنشگری سیاسیشان معطوف به جامعه است یا معطوف به قدرت؟ اگر معطوف به جامعه پس تلاش برای کسب قدرت به هر قیمتی را باید چطور معنا کرد و اگر این کنشگری معطوف به قدرت است پس صحبت از مطالبات مردم و صدای مردم بودن را چطور باید تبیین کرد؟ قدر مسلم امروز به قرائت بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران اصلاحات باید به سمت نوعی پوستاندازی، بهروزرسانی گفتمانی و تغییر رویکردها و راهبردها حرکت کند. یا آنچه محمدرضا تاجیک از آن بهعنوان یک انقلاب و تنش شدید درون جریانی یاد میکند که میتواند اصلاحات را به طبیعت خود برگرداند. قدر مسلم آنچه هست باید ویترین اصلاحطلبی تغییر کند تا دوباره مردم به این جریان گرایش پیدا کنند. البته اینکه گرایش و طبع کلی مردم در مسائل مختلف بیشتر با اصلاحطلبان است شکی نیست. اما اینکه چگونه این طبع و تمایل مردم به اصلاحطلبان حفظ شود و سرمایه اجتماعی بازیابی شود امر مهمتری است که هنوز فکری برای آن نشده است. با اینحال بسیارجای امیدواری است که خود اصلاحطلبان به این درک رسیدهاند که پایگاه اجتماعی آنها بسیار آسیبدیده و متزلزل شده است. چنانکه خاتمی هم بدین موضوع اذعان داشته و میگوید: «من معتقدم ذهن و ذهنیت اکثریت مردم با اصلاحطلبان نزدیکتر است، اما امروز از ما دور شدهاند.» بهنظر میرسد اصلاحطلبان باید برای بازیابی سرمایه اجتماعی و رسیدن به جامعهپذیری و انقلابدرونی طرحی نو دراندازند و با رویکردی جدید و مطابق با امروز خود را به جامعه عرضه کنند.
تعامل دو جریان بر موضوعات مشترک
یک عضو شاخص مجمع روحانیون مبارز در خصوص سخنان اخیر سید محمدخاتمی و تاکید وی بر کنشگری اجتماعی و متفاوت اصلاحطلبان در روزگار کنونی، اظهار داشت: سخنان اخیر آقای خاتمی در خصوص حضور موثر اصلاحطلبان در جامعه کاملا درست است و باید از آن استقبال کرد. مجیدانصاری گفت: اصلاحطلبی یک جریان فراگیر، مستمر و پویا برای اصلاح امور است و نباید آن را صرفا در امر اصلاح قدرت و یا ساختار حاکمیتی خلاصه و محدود کرد. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر این نکته که نباید اصلاحطلبی را یک امر متکی به قدرت دانست، بیان داشت: اصلاحطلبی الزما با حضور قدرت شکل نمیگیرد، هرچند اگر با ابزار قدرت دست به اصلاحات زد، این موضوع بسیار پسندیده خواهد بود. وی ادامهداد: فعالیت سیاسی، انتخاباتی و حزبی زمانی ارزش پیدا میکند که سیاستمدار هدف خود را بر یک امر متعالی متمرکز کند. قطعاً زمانی در عالم سیاست میتوان موفق بود که تلاش فرد متمرکز بر اصلاح اموری باشد که منجر به بهبود کیفیت زندگی مردم شود. نماینده سابق مجلس بیان کرد: نباید مسیر اصلاح امور و خدمت به مردم را معطوف به حضور قدرت کرد. حتی اگر فردی در جایگاه قدرت نیز قرار بگیرد، باید بدون چشمداشت و به دور از منافع شخصی، حزبی و سیاسی؛ تنها هدف خود را معطوف به خدمترسانی به مردم کند. انصاری اذعان کرد: نباید یک اصلاحطلب به صرف دور بودن از قدرت خود را از انجام امور اصلاحی بینیاز بداند. بلکه طبق سفارش آقای خاتمی باید تلاش شود تا همگام با مردم، در مسیر تحقق خواستههای ایشان گام برداشته شود. عضو مجمع روحانیون مبارز در خصوص نوع مواجهه اصلاحطلبان و مردم نیز، اظهارکرد: اصلاحطلب باید در جهت اقناع افکار عمومی برای شرکت فعال در مشارکتهای اجتماعی و اصلاح امور، گام بردارد. وی اضافه کرد: طبق اندیشههای آقای خاتمی و در شرایط فعلی، نگاه صرف برای حضور در قدرت آسیبزا است. زیرا یک جریان قدرت طلب ثابت کرده که هر روز تلاش میکند عرصه را بر اصلاحطلبان تنگ کند و به بهانههای غیرواقعی ایشان را از حضور در جایگاههای مختلف حاکمیتی حذف کند. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص لزوم تعامل اصلاحطلبان با افراد متعدل جناح سیاسی اصولگرا در شرایط فعلی اذعان کرد: تعامل با افراد معتدل جریان سیاسی روبرو یک امر عقلانی و به مصلحت اصلاحطلبان است. وی تأکید کرد: البته اصلاحطلبان واقعی و متعدل همواره در دهههای اخیر این مشی سیاسی را دنبال کردهاند. انصاری مطرح کرد: لازم است عقلای دو جریان بر روی موضوعات مشترکی زیادی که وجود دارد با یکدیگر همکاری و همافزایی کنند تا این همفکری پیش آمده منجر به باز شدن گره از زندگی مردم شود. این چهره سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: در جریان اصولگرا بزرگانی همچون آقای لاریجانی وجود دارند که از اعتدال و خرد سیاسی برخوردار هستند و لازم است اصلاحطلبان در مسائل مشترک با ایشان و افرادی چون او تعامل کنند، و اگر قرار است نقدی بر حاکمیت وارد شود و یا پیشنهادات برای اصلاح وضع موجود و پشتیبانی از مردم وجود دارد، بهتر است از طریق هر دو جناح سیاسی و با یک هدف مشترک بیان شود..