وقتی در صدر اسلام بر پیامبر(ص) حجت تمام شد که قریش مستکبر، مدینه و ساکنانش را به حال خود رها نمیکند و اجازه نخواهد داد مسلمانان در مدینه راحت باشند و فارغالبال به ساختن شهر جدید و پایهگذاری تمدن نوین بپردازند علیرغم هجرت مسلمانان و فرسنگها دورشدن از مکه، گستاختر از پیش جز با زبان ارعاب و تهدید و تحقیر با پیامبر و مسلمانان سخن نمیگوید و مسلمانان را در حد مذاکره با خویش نمیدید و سخت به زور و بازو و قدرت نظامی خود مینازید و میبالید، و آنگاه که آیات جهاد نازل شد« اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا...» پیامبر بلافاصله فرمان بسیج مردمی و نظامی صادر کرد و...و در چند رویارویی به ویژه در بدر و خندق شکستهای سنگینی را بر دشمن تحمیل کرد و هیمنه و ابهت آنان را در منطقه در هم شکست، تا آنجا که مستکبران مکه برای مذاکره با پیامبر به التماس افتادند! و این فقط یک نمونه برای اثبات آن مدعا بود. مذاکرات در وین موقتا به پایان رسید. به قول رئیسگروه مذاکرهکننده ایران، حالا «توپ در زمین آمریکاست».
صورت مسئله خیلی روشن است. طرف مقابل مذاکره چه اروپا و چه آمریکا برخلاف همه ادعاها و متمدننماییها و... و علیرغم اینکه ایران به گواه مجامع ناظر بینالمللی به همه تعهدات خود عمل کرده، با وحشیگری جاهلانه و ضعفها و البته نشانههایی که گهگاه از بعضی عناصر و اعضا هیئت قبلی مذاکرهکننده ایرانی سر میزد و حتی اظهارات تعجبآور بعضی مقامات دولتی که بوی ضعف و بدهکاری و گاه «گرا» دادن میداد، گستاختر شده و بدون عمل به تعهدات خود، ابوسفیانوار چند قدم جلوتر آمد و بالاخره با وقاحت تمام زیر قرارداد بینالمللی زده است و... حالا برای مذاکره با ایران به التماس افتاده است. ماجرا خیلی روشن است ایران به تعهدات خود عمل کرده و طرف مقابل بدون هیچ شرط و پیششرط و حرف زیادی و دخالت غیر مسئولانه درباره مسائلی(مثل امنیت و سلاحهای دفاعی و...) که اساسا ربطی به او ندارد و فقط در حوزه اختیارات حکومت و ملت انقلابی ایران است، باید به تعهدات خود عمل کند و تحریمها را بردارد.غیر از این هم حرفی نمیماند و مذاکره معنایی نخواهد داشت.
نظر شما