شفقنا- روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان«پيامدهاي مديريت اتوبوسي» این گونه آورده است:
يک استاد فيزيک دانشگاه شريف ضمن انتقاد از تغييرات بيمنطق در سلسلهمراتب دولتي در هر دولت جديد خاطرنشان ساخت در ايران هر دولتي که سر کار ميآيد، بلافاصله براي تغيير رؤساي دانشگاهها وارد عمل ميشود. کاري که در کشورهاي توسعهيافته حتي در مورد مديران مياني دستگاههاي اجرائي هم انجام نميشود. مثلاً در آمريکا طي 150 سال اخير 29 رئيسجمهور به کاخ سفيد راه يافتهاند ولي دانشگاه هاروارد در همين مدت فقط 9 رئيس داشته است.
اين استاد دانشگاه صرفاً به تغييرات دانشگاهي اشاره کرده ولي واقعيت اينست که تغييرات ناشي از جابجائي دولتها فقط به دانشگاه محدود نميشوند و در برخي دولتهاي گذشته حتي آبدارچي بعضي ادارات هم شامل اين تغييرات شدهاند. دولتها در برخي موارد، جابجائيها را تحت عنوان «چرخش نخبگان» توجيه ميکنند ولي قابل درک نيست که کارکنان عادي مجموعههاي دولتي چگونه در جرگه نخبگان ميگنجند. اگرچه گاهي توانمندي کارمندان و کارشناسان يک مجموعه، به مراتب افزونتر از مديران ارشد بوده و هست.
دولتها عموماً قبل از تصدي حاکميتي به مردم وعده «شايستهسالاري» و گزينش بهترينها و رفتار فراجناحي را ميدهند ولي در ميدان عمل به چيزي بيشتر از انتصاب مهرههاي فرمانبر و چينش هواداران خود، رضايت نميدهند. آنها به تناسب شدت و ضعف در دولتهاي متفاوت، عملاً صحنه اجرائي کشور را به نمادي از «مديريت اتوبوسي» تبديل ميکنند و «شايستهسالاري» در ميدان عمل، شعاري بيش نيست.
ممکن است کساني در دفاع و حمايت از اين رويکرد رايج، بگويند انتخاب همکاران هر دولتي از حقوق مسلم منتخب مردم است ولي اگر در اجراي همين سياست، موضوع شايستهسالاري، قابليت، کارآئي، کارداني و تجربههاي گرانسنگ عناصر مستقل و غيروابسته به جرياني حاکم، تحتالشعاع تبليغات و فضاسازيهاي رايج قرار بگيرد، نتيجه عيني و عملي آن نيز همان ميشود که در سالهاي دور و نزديک شاهد آن بوده و هستيم.
ناگفته پيداست که هدف از طرح اين موضوع حساس و سرنوشتساز، دفاع از يک طيف و اعتراض به طيف ديگر نيست ولي در عين حال نبايد چشم و گوش خود را بر روي حقايق عيني و دردناک عواقب تلخ چنين پديدهاي ببنديم و از کنار آن به سادگي بگذريم. در سالهاي نهچندان دور شاهد خانهنشين شدن طيف وسيعي از چهرههاي کارآمد و کاردان کشور بوديم و پيامد همان يکسونگريها را در مقياس خرد و کلان سياستگذاريهاي سليقهاي و اثرات آن را بر جامعه و چهره داخلي و خارجي نظام شاهد بوديم و هستيم. منافع چنان سياستهائي صرفاً نصيب رانتخواران و بلهقربانگوها ميشود ولي هزينهها و مشکلات آن گريبانگير جامعه و آحاد مردمي خواهد شد. اگر دولتمردان و مراکز تصميمساز و تصميمگير، به صندليهاي حاکميتي به عنوان «غنيمت» بنگرند، قطعاً جامعه شاهد استمرار چنين پديدهاي خواهد بود لکن جامعه انتظار داشته و دارد که دولتمردان به وعدههاي انتخاباتي و مسئوليتهاي تعطيلناپذير مرتبط با جايگاهشان به درستي و کمال و حُسن نيت و صداقت عمل کنند تا جامعه منافع آن را در ميدان عمل و نه فقط در تبليغات رسانهاي احساس کند.
نظر شما