شناسهٔ خبر: 50244868 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فردا | لینک خبر

تحلیل از چپ و راست؛

از چین بیاموزیم

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

صاحب‌خبر -

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

توصیه‌هایی به مقامات عالی و رئیس‌جمهور در سیاست خارجی و توسعه ملی

محسن امین‌زاده در بخش دوم از مقاله‌ای که «مشق نو» منتشر کرده، نوشته است: «همچون سایر اصلاح‌طلبان معتقد به توسعه‌ دموکراتیک،‌ عادلانه،‌ متوازن، پایدار و همه‌جانبه‌ در ایرانی‌ مستقل، مقتدر، یکپارچه و امن برای همه‌ ایرانیان در چارچوب نظام هستم. اما توسعه و پیشرفت، پدیده‌های بشری است که در جوامع مختلف تجربه شده و به نتایج آموزنده‌ای منجر شده است. آموختن از تجربیات دیگران اقدامی ضروری و خردمندانه برای انتخاب‌های درست در جهت رفع نابسامانی‌های کشور و اصلاح اشتباهات دولتمردان و قرار گرفتن در مسیر افتخار و اقتدار ملی است. راهبرد توسعه ملی جمهوری خلق چین، به‌رغم دوری ساختار این نظام از ستون اصلی جمهوریت نظام در ایران، آموزه‌های مهمی برای توسعه ملی ایران دارد.

به مسئولان عالی کشور و آقای رئیسی، پیشنهاد می‌کنم که بیایید و به‌جای کشورهای دیگر دنیا، توسعه را از چین بیاموزید. به‌کلی از غرب به‌دور است. در شرق جغرافیایی است. کمونیست است و در هماوردی مداوم با آمریکا و مورد علاقه انقلابیون تندرو در ایران. نظامی اقتدارگرا با اختیارات بالای حزب کمونیست و رهبرش است که روزگاری اشتباهات و سیاست‌های غلط آنان چین را به سمت فقر مطلق برد و تا لبه پرتگاه کشاند و در وضعیتی قرار داد که از ایران امروز بسیار بدتر بود. اما رهبران چین با اصلاح اشتباهات خود، کشورشان را در مسیر سریع‌ترین فرآیند توسعه اقتصادی بشری قرار دادند.

از چین بیاموزید که اشتباهات دوران انقلاب ابدی و غیرقابل تغییر نیست. چین ۴۵ سال پیش در وضعیتی بسیار بدتر از ایران امروز قرار داشت؛ اما با اصلاح اشتباهات رهبران‌اش، کشور در مسیر بزرگترین فرآیند توسعه بشری قرار گرفت.

از چین بیاموزید که نه اشتباهات رهبران انقلاب الزاماً متعلق به ماهیت انقلاب است و نه تداوم اشتباهات‌شان،‌ احترام به انقلاب. اصلاح اشتباهات بزرگ می‌تواند کشور را همچون چین از فقر مطلق یک ملت، به بالاترین جایگاه اقتصاد جهان برساند.

از رهبران چین بیاموزید که اقتصاد کشورشان را طی ۴۰ سال ۵۰ برابر بزرگ کردند و به رتبه دوم جهان رساندند. ۴۰ سالی که اقتصاد ایران از رتبه ۲۰ جهان به رتبه ۵۰ سقوط کرد و از یک‌سوم اقتصاد چین به یک هفتاد‌و‌هفتم اقتصاد این کشور رسید. و درآمد سرانه ایرانیان که ۹ برابر مردم چین بود به یک‌نهم درآمد سرانه مردم چین سقوط کرد.

از رهبران چین بیاموزید که در دوران انقلاب‌شان در خِردستیزی، دانش‌ستیزی، رابطه‌سالاری،‌ بیگانه‌هراسی و سلطه نظامیان و امنیتی‌ها، بسیار تندتر از انقلاب ایران بودند اما همه این‌ها را در جهت توسعه ملی، قدرت ملی و امنیت ملی متحول کردند.

از رهبران چین بیاموزید و سیاست‌های توسعه‌ستیز و پیشرفت‌ستیز ایران را تغییر داده و موانع توسعه ملی را به‌طور کامل برطرف کنید و باورهای ضدتوسعه را که به فرودهای هولناک اقتصاد ایران انجامیده کنار بگذارید.

از گام اول توسعه چین بیاموزید و به‌صورت واقعی در همه امور شایسته‌سالاری،‌ دانش و تخصص و شایسته‌گزینی را جانشین ویژه‌گزینی، رابطه‌سالاری، خاص‌گزینی، امنیتی‌گزینی، بسیجی‌گزینی و حراست‌گزینی کنید.

از گام اساسی چین در جهت تقویت و جذب دانش و تخصص برای توسعه ملی بیاموزید و با تغییر رویه‌های گزینشی و امنیتی و حراستی، روند مهاجرت بهترین‌ها را به خارج متوقف و مسیر بازگشت متخصصان و شایستگان را به کشور هموار کنید.

همچون چین، محیط‌های علمی ایران را از سلطه مجموعه نظامیان و همچنین تسلط حراستی‌ها و نمایندگان رهبری و سایر غیرمتخصصان خارج کنید و امور دانشجویان و دانشگاهیان را به اهل علم بسپارید و برای شایسته‌ترین‌ها فرصت ایجاد کنید.

همچون چین،‌ بوروکراسی کشور را از جملگی ماموران امنیتی‌، حراستی و… تخلیه و رابطه‌سالاری و مرید‌پروری و سیاسی‌گزینی را از انتصابات کنار گذاشته و مبنا را صلاحیت‌ و دانش و تخصص و شایستگی قرار دهید.

همچون چین، به سلطه نظامیان بر همه امور کشور پایان داده و آنان را به پادگان‌ها بازگردانید. سپاه و بسیج را از قامت احزاب مسلح خارج کرده و خطوط حائل میان نظامیان و امور سیاسی و اجرایی کشور را همچون چین، و منطبق با نظر امام خمینی با شفافیت ترسیم کنید. 

همچون چین، نظامیان و شبه‌نظامیان را از دخالت‌های پیدا و پنهان در امور سیاسی،‌ سیاست خارجی، امنیتی و اطلاعاتی،‌ اقتصادی، فرهنگی،‌ رسانه‌ای، ارتباطات الکترونیک و فضای مجازی و… خلع و به پادگان‌ها برگردانید.

همچون چین، محور اقتدار ملی را از اقتدار نظامی به اقتدار اقتصادی منتقل کنید و همچون چین توسعه و قدرت اقتصادی را سرچشمه و پشتوانه سایر منابع قدرت ملی قرار دهید و بپذیرید که ارتش قوی بدون اقتصاد قوی قابل دستیابی و دوام نیست.       

همچون چین، استراتژی‌های نظامی-امنیتی و بین‌المللی ایران را از تهدیدکنندگی به اعتمادسازی بدل کنید و چهره نظامی و مهاجم کشور را به چهره مدافع تنش‌زدایی و تعامل جهانی حتی با آمریکا بدل کنید.

همچون چین، قدرت اقتصادی را محور اقتدار ملی ایران قرار دهید و راهبرد تبدیل ایران به قدرت بزرگ اقتصادی منطقه را دنبال کنید و تفاوت‌ها و تعارضات ملی و منطقه‌ای را ذیل راهبردهای ملی و منطقه‌ای توسعه‌محور مدیریت کنید. 

همچون چین، امنیت ملی و منطقه‌ای را بر منافع متقابل و گسترش پیوندهای متقابل اقتصادی با سایر کشورها استوار کنید و از این طریق توسعه اقتصادی ملی و منطقه‌ای را به عامل کاهش تهدیدات و منازعات نظامی بدل کنید.

همچون چین، محور استراتژی‌های خود را دیپلماسی قرار دهید و کنش نظامی ضروری را نیز ذیل دیپلماسی مدیریت کنید.

همچون چین، پایه توسعه صنعتی را صنایع ملی و نه نظامی قرار دهید و توسعه صنایع نظامی را ذیل صنایع ملی دنبال کنید.

همچون چین، برای بازدارندگی، دیپلماسی را جایگزین نظامی‌گری کنید. اختلافات را با کنش‌های دیپلماتیک و با حذف مداخله‌ نظامیان رفع کنید و از تبدیل اختلاف به بحران و در شرایط بحرانی، از تبدیل بحران به منازعه نظامی، بپرهیزید.

همچون چین، به نظامیان و به‌ویژه سپاه بیاموزید که توسعه اقتصادی را به‌عنوان محور اقتدار ملی بپذیرند و در درون ساختار‌های نظامی نیز سازگار با چنین نگاهی در جهت دفاع ملی، امنیت ملی و قدرت ملی برنامه‌ریزی و تلاش کنند.

همچون چین، اهمیت ویژه‌ای برای نقش و سهم ایرانی‌تباران و ایرانیان مقیم خارج در توسعه ملی قائل شده و سیاست‌ها، رویه‌ها و دافعه‌های سیاسی-امنیتی گسترده کنونی را در جهت جذب ایرانیان مقیم خارج به‌طورکامل اصلاح و تعطیل کنید.

همچون چین، نظامیان، امنیتی‌ها را از پرونده‌سازی برای ایرانیان مقیم خارج خلع و با وسعت‌نظر همه نهادها را نسبت به ارزش والای آنان در انتقال دانش، تکنولوژی، تجربه توسعه و سرمایه به کشور واقف و به جذب آنان مصمم کنید.

همچون چین، که توسعه‌اش به‌شدت مدیون چینی‌تباران مقیم خارج است، نسبت به جذب تمامی تحصیل‌کردگان و محققان و دانشمندان و صاحبان سرمایه ایرانی مهاجر اقدام کنید و مشوق‌های مهم و اطمینان‌بخشی برای بازگشت آنان فراهم کنید.

همچون چین با اعتمادسازی واقعی و اصلاح قوانین، رویه‌ها و مقررات، امنیت سرمایه‌گذاری در کشور را افزایش دهید. ابتدا با اعتمادسازی واقعی، روند بسیار شتابان خروج سرمایه از کشور را متوقف و در درجه بعد آن را به بازگشت سرمایه ایرانیان به کشور بدل کنید.

همچون چین روابط خارجی و دیپلماسی را به‌صورت واقعی به خدمت اقتدار ملی و توسعه ملی درآورید و بپذیرید که تدبیر دائمی در مواجه با دشمن و رقیبی چون آمریکا، منافاتی با مذاکرات دائمی و روابط بسیار فعال و گسترده دو کشور ندارد. از چین بیاموزید که حضور هزاران دیپلمات فعال چینی و آمریکایی در سفارت چین در آمریکا و بالعکس، با مواجهه مقتدرانه دائمی با آمریکا نه‌تنها هیچ منافاتی ندارد، بلکه جزو مقتضیات مواجهه مقتدرانه است.»

 

بازی با منافع ملی

امیر فرشباف امروز در یادداشتی برای «وطن امروز» نوشته است: « با تغییر دولت و از دست رفتن نهادهای انتخابی مثل قوای مقننه و مجریه برای اصلاح‌طلبان، منطقی بود تاکتیک‌ها و روش‌های ایشان نیز دستخوش تغییر شود؛ همان‌گونه که جریان ضدانقلاب نیز اولویت‌ها و برنامه‌هایش نسبت به دولت و سایر نهادهای کشور تغییر کرده است. ... یکی از راه‌های کشف و تشخیص راهبرد جریان اصلاحات، دقت و تمرکز روی تولید محتوای رسانه‌ای ایشان و استنباط روش‌ها، جهت‌گیری‌ها، ابزار، اهداف و نسبت این اجزا با یکدیگر، از خروجی تولیدات رسانه‌ای آنهاست. مثلاً در موضوع افغانستان ملاحظه شد در فضای رسانه‌ای اصلاح‌طلبان بویژه در بسترهای غیررسمی‌تر مانند فضای توئیتر، عملیات روانی سنگینی در ظاهر علیه طالبان و به نفع مبارزان منطقه پنجشیر شکل گرفت اما در حقیقت، مضمون اصلی آن هجمه به جمهوری اسلامی به دلیل عدم دخالت و ورود سخت‌افزاری در افغانستان بود که به واسطه نوعی «داعش‌نمایی» از طالبان و بازنمایی مبارزان پنجشیر به عنوان «رزمندگان محور مقاومت» شکل گرفت. در این برساخت رسانه‌ای، افکار عمومی به سویی هدایت می‌شد که جمهوری اسلامی متهم به نوعی تزویر، فرصت‌طلبی و سیاست متناقض ایدئولوژیک درباره سوریه و افغانستان می‌شد؛ در حالی که موضوع سوریه ـ‌ و عراق‌ـ ماهیتا از موضوع افغانستان، به کلی متفاوت است و صرفا شباهت‌هایی صوری میان‌شان برقرار است. 

به هر تقدیر، راهبرد اصلی جریان اصلاحات درباره وقایع افغانستان را می‌توان «راهبرد تحمیل» نامید که هدف آن، تحریک افکار و عواطف عمومی به سوی تحمیل نظام برای ورود به یک درگیری غیرقابل پیش‌بینی، بی‌سرانجام، بی‌وجه و خطرناک در یک کشور همسایه و همزبان بود که به لطف امام زمان(عج) و با بینش، تدبیر و درایت نهادهای انقلابی خنثی شد. 

 پس از شکست راهبرد تحمیل در موضوع افغانستان، تصویر اصلی‌ای که رسانه‌های جریان اصلاحات در مقطع کنونی آن را هدایت و بازنمایی می‌‌کنند، تصویر «ضرورت و فوریت بازگشت ایران به میز مذاکره با قدرت‌های جهانی» است. ... نخست اینکه سیاست خارجی دولت در لنز رسانه‌های اصلاح‌طلب اینطور نمایش داده می‌‌شود که «اقتصاد و معیشت مردم در دست دولت جدید و حاکمیت گروگان گرفته شده است». محور القایی دوم در برساخت رسانه‌‌های اصلاح‌‌طلب این گزاره است که «عدم بازگشت ایران به مذاکرات، یک فرصت‌سوزی تاریخی در راستای اراده و منافع رژیم صهیونیستی است». محور سوم، این تصویر را نمایش می‌‌دهد که «هر گونه گشایشی در عرصه‌های مختلف، منوط به موفقیت در مذاکره با آمریکاست». محور چهارمی که از رصد تولیدات رسانه‌‌های این جریان می‌‌توان تشخیص داد، این گزاره است که «مسیر مذاکرات فعلی ظرفیتی است که در دولت روحانی ایجاد شد و دولت رئیسی در حال چیدن میوه‌‌ای است که اصلاح‌‌طلبان درخت آن را کاشتند». محور پنجم نیز که تداوم خط قبلی است، این تصویر را نمایش می‌‌دهد که «دولت رئیسی در تحقق شعارهای اقتصادی‌‌اش موفق نبوده و در حال بازگشت به سیاست‌های دولت قبل است». ... جریان اصلاح‌طلب با راه انداختن یک بازی رسانه‌‌ای دووجهی در مقطع کنونی درباره مذاکرات هسته‌‌ای اهداف مذکور را دنبال می‌کند، زیرا این بازی روانی ۲ حالت دارد؛ یا روند مذاکرات با موفقیت طی می‌شود یا با شکست و بن‌بست مواجه می‌شود. در حالت اول و در صورت موفقیت در روند مذاکرات، این تصویر نمایش داده می‌‌شود که «راهی جز آنچه ما می‌‌گفتیم وجود ندارد و این توفیق، معلول فتح بابی بود که ما کردیم و دولت سیزدهم صرفا در حال چیدن میوه درختی است که بذر آن را ما کاشتیم و پرورش دادیم». این تصویرسازی، یک روند فعال و در جریان است که جریان اصلاحات، با قدرت آن را بازنمایی می‌‌کند و یک نشانه یا گمانه انتزاعی صرف نیست. در حالت دوم، یعنی در صورت شکست یا به بن‌بست رسیدن مذاکرات، این تصویر القا خواهد شد که «جریان انقلابی زبان دنیا را نمی‌‌فهمد و توان تعامل با قدرت‌‌های جهانی را ندارد و این وضعیت وخیم اقتصادی محصول همین ناشی‌گری آنان است».

 

پاسخ به پرسش رئیس‌جمهور

رحیم عبادی، عضو هیئت‌‌علمی دانشگاه فرهنگیان امروز در یادداشتی برای روزنامه «شرق» نوشت: «پرسش مهر اول: ایران قوی چه ویژگی‌هایی دارد؟

مؤلفه‌های قدرت و اقتدار در نظام‌های سیاسی دنیا در قرون گذشته بیشتر تک‌مؤلفه‌ای و معطوف به قدرت نظامی بوده است؛ اما به مرور زمان مؤلفه‌های دیگری مانند قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی مانند میزان مشروعیت و مقبولیت و قدرت دیپلماسی، قدرت اجتماعی مانند جمعیت، جغرافیا، اندازه سرزمین، موقعیت استراتژیک و قدرت فرهنگی و رسانه‌ای اضافه شده است و حتی امروزه همه اذعان دارند که اقتدار در بعد نظامی کافی نیست. اگر کشوری بخواهد تنها به توان نظامی اتکا کند، نمی‌تواند ثبات داخلی و برتری خارجی خود را حفظ کند. نمونه بارز آن اتحاد جماهیر شوروی سابق است که با وجود داشتن سلاح‌های متعدد نتوانست از فروپاشی خود جلوگیری کند. ... به نظر من ایران قوی ایرانی است که از اقتدار علمی و دانایی و آگاهی برخوردار باشد، ایران قوی ایرانی است که معلمان قوی، دانش‌آموزان دانا، مدارس توانا و آموزش‌و‌پرورش کارآمد و اثربخش داشته باشد ... این پرسش مطرح می‌شود که آیا آموزش‌وپرورش ما از مؤلفه‌های لازم برای تحقق ایران قوی برخوردار است؟ ...  از نظر ما معلمان، آموزش‌و‌پرورش قوی مستلزم برخورداری از چند امر مهم است.

الف: معلمان دانا و توانا. ... ب: توجه به معیشت معلمان و به قول شما حل یک بار برای همیشه مشکلات مادی و شغلی فرهنگیان. ... ج- مدارس توانمند ... د- تربیت دانش‌آموزان...

پرسش مهر دوم: معلمان چگونه می‌توانند در شکل‌گیری ایران قوی مشارکت کنند؟

الف- سازمان نظام صنفی معلمان: درحال‌حاضر معلمان در فرایند تصمیم‌سازی آموزش‌و‌پرورش هیچ نقشی ندارند. گرچه گروه‌ها و انجمن‌های صنفی محدود و اغلب با انگیزه‌های متفاوت به نمایندگی از معلمان تلاش‌هایی را انجام می‌دهند که جای تقدیر دارد؛ اما این مشارکت‌ها نظام‌مند نیست و بالطبع اثربخشی آن بسیار محدود است. معلمان بیش از 20 سال خواهان تشکیل نهادی صنفی به نام «سازمان نظام حرفه‌ای معلمان» هستند و تمایل دارند مشابه سایر اصناف و مشاغل حرفه‌ای مثل پزشکان، مهندسان، پرستاران و... در امور صنفی و حرفه‌ای خود به صورت جامع و تخصصی حضور فعال داشته باشند. یکی از راه‌های مشارکت مؤثر برای اعتلای تعلیم و تربیت و ایران قوی، تشکیل فوری سازمان صنفی معلمان با حضور بیش از یک‌میلیون‌و 200 هزار معلم از سراسر کشور است که همه مقدمات قانونی و اجتماعی آن فراهم شده، ولی همچنان در نظام اداری متوقف مانده است. ب- آموزش ضمن خدمت: ما معلمان علاقه‌مند و متعهد هستیم که در ارتقای علمی و اخلاقی دانش‌آموزان و آموزش‌و‌پرورش که زمینه‌ساز اقتدار علمی در کشور است، بیش از گذشته مشارکت کنیم و در تولید علم، دانایی و سربلندی ایرانی توانا و دانا تلاش مؤثر انجام دهیم؛ اما آقای رئیس‌جمهور شما می‌دانید در کنار این‌همه مشکلات معیشتی، سال‌هاست به دلیل فقدان منابع مالی کافی همه آموزش‌های ضمن خدمت معلمان به تعطیلی کشیده شده و متأسفانه هیچ فرصتی برای علم‌آموزی و بالابردن سطح دانش و مهارت معلمان در آموزش‌و‌پرورش وجود ندارد و حتی امکان ادامه تحصیل از معلمان سلب شده است. ... آقای رئیس‌جمهور ایران قوی نیازمند آموزش‌و‌پرورش قوی و آموزش‌و‌پرورش توانا و موفق نیازمند دو اقدام عاجل است:

1- مقتدرترین فرد در میان اعضای کابینه شما، داناترین فرد از لحاظ تخصصی و علمی در جامعه تعلیم و تربیت و تواناترین فرد از میان مدیران باتجربه کشور را برای وزارت آموزش‌و‌پرورش انتخاب کنید.

2- دستور فرمایید بودجه و اعتبار آموزش‌و‌پرورش در سال 1400 دو برابر شود که مشکل معلمان به قول شما یک بار برای همیشه حل‌وفصل شود. آن‌گاه این حدیث معنا پیدا خواهد کرد که العلم سلطان من وجد صال و من لم یجده صیل علیه. والسلام.»

 

بازگشت سخت به برجام

جلال خوش چهره در سرمقاله امروز «ابتکار» نوشت: «اعلام شروع دور تازه گفت‌وگوهای برجامی از سوی تهران در بروکسل و پرهیز «جوزف بورل» رئیس کمیسیون خارجی اتحادیه اروپا در تایید کامل این خبر، نشان از دو نگاه متفاوت میان طرف‌های ایرانی و اعضای اروپایی گفت‌وگوهای متوقف شده وین در این باره دارد. تهران می‌خواهد پیش از ورود کامل به آنچه مربوط به احیای برجام است، درباره چگونگی دستور کار از سرگیری گفت‌وگوها به توافق مشترک دست یابد. این در حالی است که طرف‌های غربی چنین نظری نداشته و می‌خواهند ادامه کار از ایستگاه ششم که از خردادماه گذشته متوقف مانده، انجام گیرد.

اهمیت اختلاف دیدگاه‌ها که گاه به نقطه تعارض و مناقشه نزدیک شده در آن است که طرف‌های غربی بر بازگشت تهران به جایگاه خود در سال ۲۰۱۷ یعنی هنگام خروج دولت «دونالد ترامپ» از برجام، تاکید دارد. ... اکنون آمریکا و اروپا با انتخاب ادبیات تهدیدآمیز و هشدار درباره پایان فرصت‌ها برای بازگشت به برجام، گاه و بیگاه از پلان (نقشه) B سخن می‌گویند. اگرچه در باره ماهیت این نقشه اطلاعات زیادی در دست نیست، اما با نگاه به تحولات منطقه‌ای، احتمال تشدید تحریم‌ها و حتی دادن میدان عمل به اسرائیل برای ماجراجویی‌های نظامی و خرابکارانه، ممکن است بایدن در اقدامی هشدار آمیز به تهران، تیم کنونی گفت‌وگو کننده برجامی در وزارت امور خارجه را تغییر داده و کار را به تیم تندرو «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه دور نخست ریاست جمهوری اوباما بسپارد.

تهران اما تکلیف دیگری برای قبول بازگشت به تعهدات برجامی خود قائل است. ترکیب دولت کنونی ایران رویکرد متفاوتی با دولت «حسن روحانی» در قبال برجام دارد. این رویکرد سابقه مخالفت با برجام را در کارنامه خود ثبت کرده است. مهم‌تر اینکه «محمد باقر کنی» یکی از شاخص‌ترین مخالفان برجام بوده و حالا قرار است، پنج‌شنبه برای گفت‌وگو با اروپائیان به بروکسل برود. شاید هم ریاست تیم گفت‌وگو کننده برجامی را عهده‌دار شود. انعطاف در قبول از سرگیری گفت‌وگوهای برجامی از سوی دولت سیزدهم، یک گام در پذیرش واقعیت برجام به عنوان کلید برون رفت از مشکلاتی است که اکنون کشور با آن روبه‌رو است. در این حال چالش اصلی گفت‌وگو کنندگان دولت کنونی ایران در بازگشت به برجام، دستاوردی است که بتوان آن را نزد افکار عمومی و خاصه هواداران رادیکال دولت به نمایش گذاشت.

تاخیر تهران در اعلام رسمی از سرگیری گفت‌وگوهای متوقف شده در وین، می‌تواند تلاش تهران برای محاسبه هزینه و فایده بازگشت به گفت‌وگوهایی تعبیر شود که با نگاه به مواضع واشنگتن و متحدان اروپایی آن سخت می‌نماید. از این رو حضور تهران دربروکسل و گفت‌وگوی مقدماتی با طرف‌های اروپایی، با هدف سنجش هزینه و فایده و تلاش برای دستیابی به نقشه راهی است که از سرگیری گفت‌وگوهای وین را براساس نگرش جاری در دولت سیزدهم و به تبع آن افکار عمومی، قابل پذیرش کند.

آنچه روشن است اینکه گفت‌‌وگو کنندگان برجامی حالا برای دیدار مقدماتی آمادگی خود را نشان داده‌اند، اما اینکه آیا ماهیت این دیدار از برداشت و فهم یکسانی نزد طرف‌های ایرانی و اروپایی برخوردار خواهد بود، محل تردید است.»

 

تضاد شفافیت با محرمانگی و رویکرد آیت‌الله هاشمی

محسن هاشمی‌رفسنجانی، رئیس شورای پنجم در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «طرح شدن مصوبه محرمانه بودن ثروت و دارایی مسوولان در رسانه‌های گروهی و فضای مجازی، مجددا بهانه‌ای شده است تا افراطیون ودلواپسان دست به تخریب آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بزنند و عامل تصویب این مصوبه را ایشان معرفی کنند. بحث درباره ضرورت یا امکان محرمانه بودن یا نبودن اطلاعات مربوط به ثروت و دارایی مسوولان موضوع این یادداشت نیست و به همین نکته کوتاه بسنده می‌شود که برای تحقق شفافیت و جلب اعتماد افکار عمومی نسبت به سلامت مسوولان یک جامعه، بهترین و سریع‌ترین راه ممکن، استفاده از الگوی‌های موفق در این زمینه در کشورهای توسعه یافته و دارای کارنامه‌ای مثبت در مبارزه با فساد اقتصادی است. حذف رانت‌ها و دسترسی آسان و یکسان به اطلاعات، وجود رسانه‌های مستقل و آزاد، ایجاد رقابت و لغو انحصارها اقداماتی است که فساد را از سیستم اداره یک جامعه از جمله حوزه مسوولان و مدیران آن می‌زداید.  اما اینکه بخواهیم در جامعه خودمان که مولفه‌های فوق در وضعیت مطلوبی قرار ندارد، برخی بخواهند مسوولیت مخالفت با شفافیت و ایجاد محرمانگی در اطلاعات را متوجه آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بدانند، گام دیگری در جهت سناریوی تخریب که حتی 5 سال از درگذشت ایشان نیز ادامه دارد، تلقی می‌شود.  محرمانه بودن ثروت و دارایی مسوولان، ابتدا در مجلس هفتم و در پنجم تیرماه سال 1386 به تصویب رسید،  در ماده 14 این طرح که مجلس هفتم تصریح شده است:   «صورت دارایی اشخاص موضوع این قانون محرمانه بوده و انتشار آن ممنوع است. دادگاه موظف است پس از صدور رای قطعی محکومیت، اسامی محکومان و خلاصه پرونده آنان را منتشر کرده و در اختیار رسانه‌های عمومی قرار دهد.» ...

 رییس مجلس هفتم، آقای دکتر حدادعادل، طی نامه‌ای به شورای نگهبان این مصوبه را جهت بررسی ارسال کرد: 

«در اجرای اصل نود و چهارم (94) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران طرح یک فوریتی رسیدگی به دارایی مقامات و مسوولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران که به مجلس شورای اسلامی تقدیم گردیده بود و در جلسه علنی روز سه‌شنبه مورخ 5/4/1386 مجلس با اصلاحاتی به تصویب رسیده است، به پیوست ارسال می‌گردد.»  شورای نگهبان در بررسی این طرح برخی از مواد آن مغایر با قانون اساسی و شرع تشخیص داد و مصوبه را به مجلس جهت رفع ایرادات عودت نمود اما ماده 14 مصوبه از نظر شورای نگهبان فاقد اشکال دانسته شد. این مصوبه در مجلس هفتم مسکوت ماند و نهایتا مجلس هشتم با وجود برخی اصلاحات نتوانست رضایت شورای نگهبان را جلب کند و رییس مجلس هشتم، دکتر لاریجانی در فروردین ماه 1390 طی نامه‌ای اعلام کرد که مجلس به نظر خود در مورد ماده 3 و 13 اصرار دارد و این مصوبه را جهت حل اختلاف به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال نمود. مجمع تشخیص مصلحت نظام مطابق با وظیفه قانونی خود به اختلاف مجلس و شورای نگهبان رسیدگی و در سال 1394 مصوبه مجلس را با اصلاحاتی تصویب و تبدیل به قانون گردید، طبیعی است که:   اولا رسیدگی مجمع در مورد اختلاف شورای نگهبان و مجلس بوده و محرمانگی (ماده 14) جزو موارد اختلافی نبوده و مجمع به آن ورود نکرده است. ثانیا: آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وظیفه اداره جلسات مجمع را برعهده داشته است و ایشان مانند سایر اعضا تنها یک رای داشته‌اند و طبیعی است نمی‌توان تصویب یا عدم تصویب موضوعی را به ایشان نسبت داد. ثالثا: موضوعی که اخیرا در رسانه‌های گروهی و فضای مجازی طرح شده ارتباطی به مصوبه مذکور ندارد و بر اساس مصاحبه درباره مصوبه کمیسیون قضایی مجلس یازدهم شکل گرفته و نسبت دادن موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام فاقد منطق واستدلال صحیح است. گذشته از موارد مذکور، مخالف شفافیت معرفی کردن آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی توسط جریان تندرو و دلواپس، اوج ناجوانمردی این اقدامات را نشان می‌دهد.  آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، تنها شخصیت سیاسی در تاریخ ایران است که به مدت 36 سال مداوم یعنی از آغاز سال 1360 تا روز رحلت ایشان در 19 دی ماه سال 1395، به ‌صورت مستمر خاطرات و کارنامه روزانه خود را تحریر می‌کردند و در این خاطرات جلسات و تصمیمات، رخدادها و حوادث پیدا و پنهان کشور و حتی مسائل خصوصی و شخصی ایشان مورد اشاره قرار گرفته است که فراتر از استانداردهای شفافیت در زندگی و عملکرد مسوولان است، به نحوی که نه در ایران و نه در سایر کشورهای جهان، مسوولی را سراغ نداریم که خاطرات خود را با این میزان جزییات و استمرار نگارش نموده و در زمان حیات خود منتشر کرده باشد. جا دارد حامیان واقعی شفافیت، بقیه مسوولان و چهره‌های سیاسی را که معتقدند «مردم نامحرم نیستند» را به انتشار کارنامه و رخدادهای حیات کاری و زندگی خویش به سبک آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی دعوت کنند تا اعتماد افکار عمومی نسبت به صداقت مسوولان و دوری آنها از ریا و تظاهر در جلوت و صداقت و یکرنگی در خلوت جلب شود. البته دلواپسان و جریان افراطی می‌دانند که مظلومیت و محبوبیت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و صحت رویکرد و تاکید اصولی ایشان بر توسعه کشور و ضرورت تامین معیشت و ایجاد رفاه برای مردم، پس از رحلت ایشان رو به افزایش است و بر این اساس می‌کوشند تا با تخریب هاشمی، راه و تفکر او را نشانه بگیرند اما آگاهی روزافزون جامعه این تلاش را نافرجام گذاشته و خواهد گذاشت.»

 

لبنان، در انتظار تحولات عمیق

روزنامه جمهوری اسلامی امروزی در یادداشتی نوشته است: «کشته شدن تعدادی از وابستگان به حزب امل لبنان در تظاهرات مسالمت‌آمیز هفته گذشته، پیامدهای مهمی داشته که به تحولات این کشور عمق بیشتری می‌بخشد. این تحولات اکنون با سرعت غیرمنتظره‌ای در جریان است و به احتمال زیاد، تغییرات مهمی در کشوری که بیش از یکسال است از زخم انفجار مشکوک بندر بیروت رنج می‌برد، به وجود خواهد آورد.

تظاهرات هفته گذشته هواداران حزب‌الله و حزب امل با این هدف صورت گرفت که به سیاسی شدن پرونده انفجار بندر بیروت توسط یک قاضی مسیحی اعتراض کنند و خواستار رسیدگی به این پرونده توسط یک قاضی بی‌طرف و غیرسیاسی شوند. این تجمع، با حمله عوامل سمیر جعجع رئیس حزب "القوات اللبنانیه" مواجه شد و به کشته شدن 7 نفر و زخمی شدن تعدادی دیگر منجر گردید.

قاضی بیتار، یک مسیحی با گرایش ضدمقاومت است و سیاسی کردن پرونده انفجار بیروت توسط وی نشان داد دست‌های پشت پرده این انفجار همچنان در تلاش هستند از این ماجرا برای منزوی کردن حزب‌الله و حزب امل بهره‌برداری کنند و زمینه را برای یکه‌تازی آن دسته از مسیحیان که دیکته‌های آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی را در لبنان به اجرا درمی‌آورند، آماده سازند. سفر شتاب‌زده امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه به لبنان بلافاصله بعد از انفجار بندر بیروت و دخالت‌های سفارت آمریکا در مسائل مرتبط با این انفجار و سایر مسائل داخلی لبنان، همین واقعیت را به اثبات می‌رسانند.

آنچه اکنون در عرصه سیاسی لبنان مشهود است، فعالیت شدید سمیر جعجع برای مطرح نمودن خود و به دست آوردن قدرت از طریق انتخابات مجلس این کشور است که در نیمه اول سال آینده برگزار خواهد شد. احتمال کشیده شدن تنش‌های کنونی به یک جنگ داخلی در لبنان، بعید است. شاید قدرت‌های خارجی چنین نقشه‌ای داشته باشند، اما درایت حزب‌الله لبنان و شخص سیدحسن نصرالله دبیرکل آن، اجازه وقوع یک جنگ داخلی را نمی‌دهد. صبر و حوصله زیادی که این روزها حزب‌الله در برابر اقدامات و مواضع پرخاشگرانه سمیر جعجع از خود نشان می‌دهد بطوری که بعضی از هوادارانش را گلایه‌مند کرده است، احتمالاً به همین دلیل است که می‌خواهد در دام افراطیون مسیحی نیفتد.

علیرغم میدان‌داری‌های ظاهری این روزهای سمیر جعجع، به نظر می‌رسد برخورد مدبرانه حزب‌الله با تحولات اخیر می‌تواند لبنان را به مرحله جدیدی از تغییر در ساختار قدرت برساند که به نفع مردم این کشور و جبهه مقاومت باشد و نقشه‌های مداخله‌گران غربی را نقش بر آب کند.»

 

 


 

برچسب‌ها:

نظر شما