سوال باقی مانده اما اینجاست که منتقدان این دولت چه کسانی هستند؟ آیا اصولگرایان، پشت دولت مورد حمایت خود را خالی کردهاند و نقش منتقد میگیرند یا اصلاحطلبان؟ موضوع وقتی مبهمتر میشود که حواسمان باشد جریان اصلاحات در موقعیتی نیست که کسی حرفش را بخواند و اصولگرایان نیز تا اینجای کار تمامقد پشت رییسی ایستادهاند و اصلا هم به روی خودشان نمیآورند که او از اول خودش را اصولگرا ندانسته است.
این سوالات را در گفتوگویی با علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات مطرح کردیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است:
با توجه به میزان نارضایتی موجود در جامعه و دلزدگی مردم از چهرهها و جریانهای سیاسی فکر میکنید که جریان منتقد دولت رییسی حول محور چه فردی شکل گرفته یا از دل کدام جریان برمیآید؟ آیا کارگزاران سابق یعنی امثال روحانی و لاریجانی و… این ظرفیت را دارند که به قطب منتقد دولت تبدیل شوند؟
آقای روحانی این موقعیت را ندارد اما آقای لاریجانی به عنوان یک اصولگرا و رییس چند دوره از مجلس میتواند این نقش را ایفا کند.
یعنی معتقد هستید که جریان منتقد دولت سیزدهم از درون جریان اصولگرایی است؟
بله، همین طور است. به این خاطر که الان اگر نگوییم فرصت پیش آمده یعنی دولت رییسی، فرصت نظام است حتما فرصت اصولگرایان است. حتی آخرین فرصت اصولگرایان است و طبعا اصولگرایان مرگ و زندگی خود را در نحوه عملکرد این دولت دیده و به شدت نسبت به آن حساس هستند. ضمن اینکه برای پیروزی این دولت هزینه سنگینی کردند. یعنی چهرههای مطرح این جریان نامزد و همه آنها ردصلاحیت شدند. به خصوص آقای لاریجانی. در واقع آنها زخمخورده هستند و حساسیتشان نسبت به عملکرد و نقاط ضعف این دولت بیش از جریان مقابل است که همان اصلاحطلبان هستند. بنابراین از دو جهت؛ یک یاینکه این آخرین فرصت اصولگرایی است و دوم اینکه به خاطر پیروزی آقای رییسی در سازوکاری که خودشان ایجاد کرده و سالها از آن استفاده کرده بودند یعنی همان نظارت استصوابی قلع و قمع شدند و اکنون به این سیستم انتقاد دارند و حتی دنبال آن هستند که از اصلاح لایحه قانون انتخابات بتوانند جلوی این نقیصه را بگیرند. یعنی این نظارت استصوابی که سبب میشود انتخابات معنا و مفهوم خود را از دست دهد، اصلاح کنند. البته اصلاحطلبان هم دنبال این هستند منتها الان اصولگرایان بیشتر خواهان آن هستند. از طرف دیگر نسبت به عملکرد دولت رییسی حساسیت ویژهای دارند و حتما آن را نقد میکنند و نقاط ضعف آن را پوشش نمیدهند. یعنی برخلاف آنچه که انتظار میرود وقتی یک جریان سیاسی پیروز شد، همه اعضای آن جریان بخواهند عملکرد دولت یا مجلس خود را پوشش دهند و از آن دفاع کنند. الان برعکس است و به نظر من پتانسیل نقد دولت رییسی در بین اصولگرایان به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان است.
در این شرایط که دولت و سایر نهادهای حاکمیتی دست اصولگرایان است و هم منتقدان از این جریان برخواهند آمد، چه اتفاقی برای جریان اصلاحات خواهد افتاد؟ آیا این وضعیت موجب بیشتر به حاشیه رفتن است یا اینکه مشاهده عملکرد اصولگرایان در جایگاههای مختلف زمینه بازگشت سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را فراهم میکند؟
به نظرم نه، دقت داشته باشید که ما اینجا نارضایتی مردم را داریم که عامل اصلی قهر مردم با صندوق رای و عدم مشارکت آنان در انتخابات و رویگردانی آنها از همه جریانهای سیاسی بوده است. بنابراین اگر آن عامل نارضایتی توسط هرکسی تبدیل به امید و بهبود وضع مملکت و معیشت مردم شود، مورد استقبال مردم قرار میگیرد اما اصلاحطلبان که در حال حاضر در چنین موقعیتی نیستند. هیچ چیزی دستشان نیست.
اینکه بگویند ای مردم دوباره به ما اعتماد کنید هم مفت و مجانی حاصل نمیشود چون مردم قبلا این را تجربه کرده، به اصلاحطلبان اعتماد کرده و به روحانی یا لیست امید رای دادند اما از مجلس و دولت خیری ندیدند. نارضایتی مردم هم از عملکرد همین دولت و مجلس بوده است لذا شکست آقای رییسی فرصتی برای اصلاحطلبان ایجاد نخواهد کرد.
اینکه فرصتی برای اصلاحطلبان ایجاد نمیکند، به معنی آن است که کاملا به حاشیه میروند؟ چون همان طور که شما هم اشاره کردید این جریان در شرایط موجود حتی ظرفیت تبدیل شدن به جریان منتقد دولت را هم ندارد.
دقیقا همین طور است. ما مردم را تمام سرمایه اصلاحطلبان میدانیم و این یک واقعیت محض است که تا زمانی میتوانستیم در مقابل اصولگرایان عرضاندام کنیم که این متغیر بسیار تعیینکننده و قوی را در اختیار داشتیم. به طوری که نامزد غیراصلاحطلب معرفی میکردیم مردم رای میدادند. لیست تلفیقی میدادیم، رای میدادند. البته این به معنی آن نیست که جریان اصلاحطلبی باید کنار بنشیند. این جریان باید خودش را بازسازی کند. باید اعتماد مردم را به هر میزانی که ممکن است، جلب کند. این هم در شرایطی محقق میشود که در کنار مردم قرار بگیرد و واقعا صدای مردم باشد و مطالبات آنان را پیگیری کند و بتواند گفتمانی را طراحی کند که در بطن آن مطالبات مردم دیده شده باشد.
اگر مردم احساس کنند که واقعا نقش اصلی و تعیینکنندهای دارند امیدوار خواهند شد. این هم اصلا چیز جدیدی نیست و ریشه تاریخی دارد. انقلاب مشروطه هم حتی برای این صورت گرفت که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند یا مردم برای همین طی ۵۰ سال با حکومت پهلوی مبارزه کردند. انقلاب اسلامی صورت گرفت تا این جنبه در حکومت تقویت شود. تمام تاکید امام هم بر همین بود و بر هر انتخابات با حساسیت نظارت میکرد تا نکند که انتخابات تشریفاتی شود.
اجازه دهید از موضوع دور نشویم. ما الان یک جریان اصولگرا داریم که تقریبا همه ارکان حاکمیت را در دست دارد و به نظر میرسد در ادامه فعالیت دولت و مجلس به دو بخش تقسیم شود و آن بیرون ماندگان از عرصه قدرت تبدیل به منتقد شوند. یک جریان اصلاحطلب هم داریم که در حاشیه مانده مگر آنکه بتواند یک بازنگری درونی انجام دهد و به مردم توجه بیشتری کند و… . در این بین جریان اعتدالگرا و طیف نزدیک به آقای روحانی کجا ایستاده است؟ آقای علی مطهری در مصاحبهای گفته اگر روحانی شهامت بیشتری به خرج دهد، میتواند نقش هاشمی را ایفا کند. به نظر شما این تحلیل درست است؟ اساسا در روحانی این شهامت بیشتر است و یا حتی تمایل به آن را میبینید؟
خیر، آقای روحانی دیگر نمیتواند احیا شود. اگر مردم را در نظر گرفته و فقط همین آقای مطهری، لاریجانی و چهرههای سیاسی سرشناس را در نظر بگیریم؛ بله، اینها قدرت را مدام به هم منتقل خواهند کرد اما واقعیت این است که مردم اهمیت دارند. باید دید که مردم الان از کی حرفشنویی دارند و حرف چه کسی را میقاپند. آقای روحانی با آن عملکرد منفی و سیاهی که در دور دوم از خود به جای گذاشت و عامل بدبختی مردم شد به هیچ وجه از طرف مردم پذیرفته نخواهد شد، چه برسد به اینکه جای آقای هاشمی را بگیرد. آقای هاشمی سعی میکرد با اتکا به مردم در مقابل برخی جریانات سیاسی و حاکمیتی بایستد اما روحانی هیچ وقت چنین موقعیتی نداشته و الان هم نمیتواند آن را کسب کند. به نظر من این یک توهم یا خیال واهی است.
به نکتهای اشاره کردید که مایلم برای جمعبندی پاسخ آن را از خودتان بشنویم. مردم الان حرف چه کسی یا چه جریانی را میقاپند. اصلا چنین جریان یا فردی در این موقعیت قرار دارد؟
متاسفانه خیر، هیچ جریانی نیست. مردم آنقدر مایوس، دلزده، گرفتار و ناراضی هستند که کاملا از جریانات سیاسی بریدهاند. با این حال اگر قرار است حرفی زده شود باید از درون همین جریانات سیاسی شناختهشده زده شود.
نظر شما