دیپلماسی ایرانی: پس از تصرف کابل توسط طالبان و سقوط دولت اشرف غنی، جنجال و هیاهوی فراوانی پیرامون این گروه شبه نظامی در بین دولتهای مختلف مانند جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. برخی از جریان ها معتقدند طالبان هیچ تفاوتی با گذشته خود نکرده و همان گروه افراطی بیست سال پیش است و برخی دیگر بر این باورند که طالبان 2021 نسبت به طالبان 2001 تغییر پیدا کرده است. اصل بحث و اختلاف در نحوه تصمیم گیری جمهوری اسلامی در قبال این گروه ناشی از همین دو نگاه ارزیابی میشود. نگاهی که در ادبیات برندینگ به دو مقوله هویت برند و تصویر برند اشاره دارد. بر همین اساس، این یادداشت به دنبال آن است که آیا طالبان تغییر کرده است و اگر تغییر کرده، به صورت ماهوی بوده یا صرفا هنر تصویرسازی، چهره این گروه را برای مخاطبین عرصه بین الملل متفاوت نمایش میدهد. در پایان نیز به چگونگی تعامل ایران با افغانستان جدید می پردازد.
تفکر و هویت طالبان
طالبان یک گروه مسلح سَلَفی است که پس از حمله شوروی به افغانستان و در میانه جنگ داخلی این کشور در سال 1994 با هدف تشکیل امارت اسلامی شکل گرفت. طالبان از نظر فقهی، اهل سنت حنفی و از نظر کلامی، ماتریدی– اشعری اند. از نظر اخلاقی، رویکردهای صوفیانه در رفتار برخی آنان مشاهده میشود؛ زیرا اکثر رهبران طالبان در مدارس دیوبند پاکستان درس خوانده و این تفکر را در افغانستان گسترش می دهند. ولی تحت تاثیر آرای ابن تیمیه موسس مکتب سلفیه نیز قرار دارند.
در کنار پذیرش مکتب فکری دیوبندیه، این گروه به شدت قوم گراست و مبتنی بر مقررات سخت گیرانه قوم پشتون عمل میکند. پشتونها از نظر قومی مخالف اقوام دیگر موجود (مانند هزارهها، تاجیکها، ازبکها و ...) در کشور خود هستند و مخالفت افراطی با مذاهب دیگر در افغانستان از خصائص قومیتی طالبان است. به طوری که در زمان حکومت این گروه بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ شیعیان افغانستان محدودیت، فشار و سرکوب شدیدی را تجربه کردند.
تغییر هویت یا تصویر جدید
حال، بعد از گذشت بیست سال از حکومت طالبان و با افزایش فساد و ناکارآمدی دولت مرکزی و شکست نظامی ایالات متحده آمریکا، دوباره این گروه توانسته بر کل افغانستان حاکم شود. اما متفاوت از گذشته منفی خود، به گونهای که عده ای حرف از کنار گذاشتن ایدئولوژی افراطی طالب میزنند و برخی دیگر، این تغییرات را تاکتیک موقت برای تشکیل حکومت آنان میدانند. اما واقعا کدام درست است؟ آیا طالب تغییر ماهوی داده یا تصویر متفاوت نشان می دهد؟
در بازاریابی سیاسی بین الملل و مدیریت تصویر بین المللی، دو مقوله هویت و تصویر از اهمیت زیادی برخوردار است. طبق گفته آکر (2002) هویت عبارت است از اجزای تداعی کننده و سازنده یک برند؛ در حالی که تصویر برند بیانگر ادراک و پذیرش آن از طرف مخاطبین و ذهنیت بیرونی آنان از یک برند است. بنابراین زمانی که صحبت از تغییر ماهوی میشود یعنی تغییرات ذاتی و بنیادین در یک برند رخ میدهد. اما وقتی برند دچار تغییرات بنیادین و اصولی نشود ولی تصویرسازی متفاوت از هویت خود نشان دهد و مخاطب ادراکی غیرتطبیقی با هویت داشته باشد یعنی تغییرات در تصویر برند بوده است نه هویت و بنیانهای فکری آن.
نشانههایی وجود دارد که تفکر و ایدئولوژی طالبان آنچنان تغییر نکرده (هویت) اما از لحاظ سیاسی و کنش رسانهای نسبت به قبل تغییر کرده است (تصویر). در واقع، آنها خودشان را مسلمان ناب و قوم برتر افغانستان میدانند هرچند مواضع سیاسی طالبان تغییر کرده و گروههای قومی (مانند شیعیان) را پذیرفته است؛ البته ممکن است هیچ سهمی از حکومت را به شیعیان ندهند. برای مثال، طالبان جدید برخلاف دوره قبل به شیعیان تعرضی نداشته و در دهه اول محرم امسال به شیعیان اجازه برگزاری امن و آرام عزاداری امام حسین(ع) را داد. همچنین با عفو عمومی اعلام کرده اند که کارمندان دولت به کار خود بازگردند. در مورد دیگر طالبان گفته با فعالیت و حضور زنان در جامعه و حتی نوع حجاب آنها کاری ندارد، اما به شرطی که این حجاب «مطابق با آموزهها و شریعت اسلامی» باشد. هرچند در واقعیت، حضور زنان در برخی سازمانها و مشاغل را ممنوع کرده است.
می توان چنین ادعا داشت که طالبان وعدههایی همچون احترام به حقوق بشر، آزادی رسانهها و حقوق زنان را به عنوان شیوهای برای نشان دادن چهرهای معتدلتر از خود به جهانیان به منظور جلب حمایت بینالمللی و کسب مشروعیت ارائه میدهد و به صورت عملگرایانه نه مبنایی در مواردی به آنها عمل مینماید. برای نمونه، روزنامه نگاران طرفدار طالبان در خیابان های شهرهای تازه تصرف شده با میکروفن هایی با روکش آبی راه میروند و فیلم هایی از آرامش مردم ارائه می دهند. فیلمهایی که نشان از احترام به زنان کارمند بخش بهداشت افغانستان، احترام به قوم سیکها و برخورد با سرقت و دزدی خلافکاران است.
این اقدامات بیش از آنکه ناشی از تغییرات هویتی و ذاتی برند طالبان باشد، نوعی تصویرسازی و تغییر چهره در ادراک مخاطبین افغان و غیر افغان به حساب می آید. طالبان در راستای بهبود تصویر خود از ابزارهای مدرن مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی بهره زیادی برده است. طالبانی که استفاده از اینترنت را در اولین دوران سلطه خود بر افغانستان ممنوع کرده بود اکنون رسانه های اجتماعی را به ابزاری قدرتمند برای رام کردن مخالفان و پخش پیام ها و باورهای خود تبدیل کرده است. امروز طالبان از هزاران حساب توییتر که برخی رسمی و بعضی ناشناس هستند برای تسکین شهروندان وحشت زده استفاده می کنند. به ویژه آنکه کارشناسان تخمین می زنند 70 درصد مردم افغانستان به تلفن همراه دسترسی دارند. در همین راستا، توماس جانسون، استاد دانشگاه عالی نیروی دریایی آمریکا در مونتری کالیفرنیا می گوید: «طالبان تشخیص داده که پیروزی در جنگ باید از طریق ارائه روایت و داستان های مورد نظر خودشان در فضای مجازی انجام شود. رسانه های اجتماعی برای طالبان بسیار مفید است، اغلب مردم در شهرها تلفن همراه دارند و طالبان ها می توانند از این فضا استفاده کنند تا به مردم بگویند که باید چه کار کنند».
علاوه بر این، رهبران طالب برای جلب حمایت خارجی ها در هفته های اخیر به انتشار پیام هایی به زبان انگلیسی و پخش رویدادهای مطبوعاتی مستقیم روی آورده اند. العماره، وب سایت رسمی طالبان به زبان های انگلیسی، پشتو، دری، اردو و عربی مطلب منتشر می کند. در واقع، از اساسی ترین ابزارهایی که در بهبود تصویر طالبان اثر قابل توجهی داشته است، نوع کنشگری فعال این گروه در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی است. طالبان تحت تاثیر شرایط داخلی و منطقه ای، در حال حاضر نسبت به فضای بین الملل واقع بین تر و فرصت طلب تر شده است. در عین حال که میخواهند یک حکومت اسلامی بر مبنای احکام اسلام داشته باشند، به دنبال گسترش دیپلماسی و روابط سازنده با همسایگان و دیگر قدرتهای جهانی هستند. طالبان میخواهد همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان داشته باشد و حساسیت همسایهها را به حداقل برسانند تا بار دیگر ائتلافی علیه آنها ایجاد نشود. این مسائل تصویری معتدلتر از طالبان ارائه داده است هرچند نمیتوان با قطعیت گفت از نظر ایدئولوژی تغییرات جدی کرده اند.
راهبرد تعامل ایران با طالبان و افغانستان جدید
طالبان از لحاظ سیاسی تغییر کرده و میتواند با طوایف مختلف افغان گفت وگو کند. استراتژی طالبان در افغانستان برخلاف دهه نود حکومت با اسلحه نیست؛ آنها میخواهند با تعامل یک دولت وحدت ملی را ایجاد کنند. طالبان شاهد نسل جدیدی از رهبران است که سفر کرده و دنیا دیدهاند و با بسیاری از دولتهای دیگر برخورد کردهاند. بر همین اساس، نیازمند تعامل با جهان هستند تا مشروعیت و رسمیت پیدا کنند.
اکثر کشورهای منطقه مانند پاکستان، چین و روسیه با طالبان طی سال های اخیر مذاکراتی داشته اند و حتی کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی علی رغم نداشتن مرز مشترک با افغانستان، اقدام به مذاکره با این گروه نمودند و آمریکایی ها نیز چندین سال است که به دنبال این موضوع هستند. حال، چرا جمهوری اسلامی ایران که بیش از ۹۰۰ کیلومتر با افغانستان مرز مشترک و منافع مهمی در این کشور همسایه دارد و به اقوام محتلف افغان احترام می گذارد، با همه گروههای افغانستان از جمله طالبان مذاکره و گفت وگو نداشته باشد؟! راهبرد جمهوری اسلامی ایران با افغانستان جدید چیست؟
1- حمایت از حضور همه گروههای افغانی در قدرت
یکی از راهبردهای ایران حمایت از مذاکرات بین الافغانی در افغانستان است و از مذاکره با طالبان نیم نگاهی نیز بر تأثیرگذاری بر رویکرد این گروه در قبال شیعیان هزاره و سایر قومیت های غیرپشتون در افغانستان دارد. جمهوری اسلامی از همان اجلاس بُن در سال ۲۰۰۱ تاکنون، همواره تأکید داشته است که سایر قومیت های افغان بایستی نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور ایفا نمایند تا از این طریق، صلح و ثبات پایدار در افغانستان برقرار شود. بر این اساس، مشارکت طالبان به عنوان جزئی از بافت اجتماعی افغانستان در قدرت به نحوی که منجر به برقراری ثبات نسبی و کاهش حملات تروریستی و نظامی در افغانستان شود، می تواند ضریب امنیت در این کشور را به اندازه قابل توجهی افزایش دهد. هرچند ایران مخالف نقش انحصاری طالبان در حاکمیت افغانستان است و به هیچ وجه نمیخواهد و نباید اجازه دهد که این گروه یک تاز صحنه حکمرانی همسایه شرقی شود.
2- اخراج ایالات متحده از افغانستان و منطقه
طالبان شرط مذاکره با آمریکا را خروج نیروهای این کشور از افغانستان به عنوان نیروهای اشغالگر اعلام کرده بود و نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان خارج شدند؛ این مسئله همسو با رویکرد رسمی ایران است و اگر به طور کامل عملیاتی شود، نوعی پیروزی برای محور مقاومت به شمار میرود. طالبانی که در سال ۱۹۸۹ با قتل دیپلماتهای ایرانی به اوج روابط تیره خود با ایران رسید اکنون تلاش دارد به ایران تضمین دهد که در شاکله و سیاستهایش دچار تغییر شده است و همین اشتراک هدف در اخراج آمریکا از منطقه یکی از زمینههای مهم بهرهبرداری از منافع مشترک با طالبان محسوب می شود.
3- اعطای کمکهای بشردوستانه و توسعهای به افغانستان
برخی از کشورها همچون امارات متحده عربی، پاکستان، چین و ترکیه به دنبال نفوذ در افغانستان از طریق اعطای کمکهای توسعهای و زیرساختی هستند و برای نمونه طالبان نقشه راهی برای سرمایهگذاری شرکتهای چینی در افغانستان آماده کردهاند. جمهوری اسلامی ایران نباید نسبت به نیازها و مشکلات مردم افغان به ویژه در حوزههای زیرساختی، غذایی، درمانی، آموزشی و ... بی تفاوت باشد و بایستی با تعیین اهداف مشترک و کمتر حساس (به خصوص اقتصادی) با طالبان، پیوندهای اقتصادی و تجاری را گسترش دهد تا در رقابت های آتی پیرامون بازسازی و ایجاد ثبات در افغانستان، صحنه را به رقبایی چون ترکیه، امارات و پاکستان واگذار نکند.
نتیجه گیری
با توجه به نکات بیان شده، می توان گفت برند طالبان از نظر ایدئولوژی و مبانی (هویت) تفاوت چندانی با بیست سال پیش نکرده و تغییرات فعلی، تاکتیکی و در حد تصویرسازی بوده است. آنچه طالبان در فضای مجازی به اشتراک می گذارد، نمایانگر قدرت رسانه و روایتگری است که این گروه در طول سال های گذشته با نگاهی واقع بینانه تر نسبت به تحولات جهانی به دست آورده است.
جمهوری اسلامی ایران نیز باید با نگاه دقیق به تغییرات عملگرایانه طالبان، برای کاهش هزینههای قدرت یافتن طالب و افزایش فرصتهای حضور احتمالی این گروه در سپهر سیاسی افغانستان، نقش ویژهای ایفا کند. شریک سازی طالبان در قدرت کنار سایر گروههای افغان مطلوب؛ اما تبدیل طالبان به قدرت مسلط، برای ایران و مردم افغانستان، غیر قابل پذیرش است. سیاستی متوازن که حقوق همه اقوام و مذاهب به ویژه شیعیان را در افغانستان لحاظ کند، مطابق با منافع ایران ارزیابی می شود؛ همچنان که خروج نظامی آمریکا و ناتو نیز با سیاستهای کلان جمهوری اسلامی همخوانی دارد. به نظر میرسد توجه به توسعه و ثبات افغانستان با حضور فوری اقتصادی (و کمتر نظامی و امنیتی) ایران موجبات تعمیق نفوذ جمهوری اسلامی را فراهم میکند و از نفوذ سایر رقبا جلوگیری مینماید.
نظر شما