مردی که پسرخالهاش و همسر و فرزند او را بهخاطر حسادت به قتل رسانده بود، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش شرق، مردی که پسرخالهاش و همسر و فرزند او را بهخاطر حسادت به قتل رسانده بود، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
متهم که مردی جوان است در اعترافاتش حسادت به پسرخالهاش را بهعنوان انگیزه این قتلعام مطرح کرد. به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به این پرونده از خرداد سال 99 بهدنبال وقوع قتلعام خانوادگی در برج مسکونی سپید باغفیض آغاز شد. در این جنایت زن و مردی جوان و دختر چهارسالهشان به طرز فجیعی در خانه کشته شده بودند. اجساد با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس برای افشای راز جنایت مخوف به تکاپو افتاد.
در بررسیهای اولیه مشخص شد ساعتی قبل از کشف اجساد، پسرخاله مرد جوان خانه آنها را ترک کرده بود. یکی از همسایهها گفت: زوج جوان و دختر چهارسالهشان به نام رؤیا را چند بار دیده بودم. آخرین بار صدای فریادهای گوشخراشی از خانه آنها شنیدم و همانموقع پسرخاله کیارش را دیدم که بهسرعت خانه آنها را ترک کرد.
مرد سرایدار نیز گفت: کیارش و زن و بچهاش خانواده آرامی بودند. پسرخاله او به نام سعید به خانه آنها رفتوآمد داشت. آخرینبار او را درحالیکه دستانش خونی بود دیدم که از برج خارج شد. من که به ماجرا مشکوک شده بودم مقابل خانه کیارش رفتم اما کسی در را باز نکرد. با افشای این ماجرا سعید ردیابی و بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. متهم در اعترافاتش علت قتل را حسادتی که به پسرخالهاش داشت عنوان کرد و گفت: کیارش و همسرش همدانشگاهی بودند و هر دو مدرک تحصیلیشان را از دانشگاه شریف گرفته بودند. کیارش برجساز بود و آنها زندگی خوبی داشتند. با بهدنیاآمدن دخترشان آنها را غرق در خوشی میدیدم.
متهم ادامه داد: پسرخالهام مدتی قبل یک تلویزیون به قیمت 60 میلیون خریده بود و میخواستند یک ماشین لکسوس هم بخرند؛ اما وضع مالی من متوسط بود و همیشه همسرم به من سرکوفت میزد؛ به همین خاطر به کیارش و زندگی او حسادت میکردم.
سعید در تشریح جزئیات قتل گفت: آخرین بار با کیارش قرار ملاقات داشتم و به خانهاش رفتم. قرار بود یک ملک را به نامم سند بزند. او از برنامههای مالی و زندگیاش گفت و با حرفهایش حسادت مرا برانگیخت. در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با چاقو به گردن او زدم. سپس دختر و همسرش را کشتم و فرار کردم. بهدنبال اعترافهای مرد حسود برای او کیفرخواست صادر و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: تنها ولی دم کیارش و دخترش مادر کیارش است که در مرحله دادسرا درخواست قصاص را مطرح کرده است. با توجه به این درخواست برای سعید اشد مجازات میخواهم. با توجه به اینکه از خانواده کیارش کسی در دادگاه حاضر نبود، نوبت به پدر و مادر زن کشتهشده رسید.
آنها روبهروی قضات ایستادند و گفتند: دخترم و نوه ما بیگناه کشته شدند. ما گذشت نمیکنیم و قصاص میخواهیم. وقتی سعید در جایگاه ویژه ایستاد، سرش را پایین انداخت و سه قتل را گردن گرفت. او از این جنایت ابراز پشیمانی کرد و گفت: میدانم اشتباه بزرگی مرتکب شدهام.
این متهم در تشریح نحوه ارتکاب قتل به قضات گفت: پسرخالهام در برجی در باغفیض زندگی میکرد؛ اما قصد داشت به برجی در جردن نقل مکان کند. او وضع مالی خوبی داشت و ارثیه زیادی به او رسیده بود. ارثیهای که به پسرخالهام رسیده بود بهخاطر زمینی بود که به خانواده مادری ما تعلق داشت.
پدر و مادر پسرخالهام همه سهمشان از ارثیه را به پسرخالهام داده بودند چون وضع مالی خودشان هم خیلی خوب بود. وقتی پسرخالهام از وضع مالیاش تعریف کرد و گفت یک خانه بسیار شیک در یک برج در جردن دیده و قرار است بهزودی آنجا را معامله کند، به یاد حرفهای همسرم و تحقیرهای او افتادم.
میدانستم اگر پسرخالهام به برجی در جردن برود دیگر از دست حرفهای تحقیرآمیز همسرم رهایی ندارم از طرفی آنقدر هم پول نداشتم که بتوانم برای خودم در جردن خانه بخرم. در یک لحظه چاقو کشیدم و شاهرگ کیارش را زدم؛ با صدای کیارش دختر چهارسالهاش از اتاق بیرون آمد و با فریاد به سمت پدرش رفت. من میخواستم او را دور کنم اما چاقو ابتدا به دستش برخورد و انگشتهای او را قطع کرد. دیگر نمیشد کاری کرد چون بچه داشت جیغ میکشید، من یک چاقوی دیگر زدم که چاقو به شاهرگش خورد. وقتی زن پسرخالهام به سمت دخترش دوید، او را هم به قتل رساندم و یک ضربه چاقو هم به شاهرگ او زدم.
متهم ادامه داد: با همان وضعیت از خانه خارج شدم و رفتم. به هیچچیز فکر نمیکردم، انگار دیوانه شده بودم و اصلا وضع روحی خوبی نداشتم. من با پسرخالهام هیچ مشکلی نداشتم، ما خیلی با هم دوست بودیم. من و پسرخاله و داییام برجسازی میکردیم و وضع مالی خوبی داشتیم اما پسرخالهام خیلی خوشبختتر از من بود و همین موضوع باعث حسادت من شده بود.
این در حالی است که پرونده شخصیت متهم نشان میدهد او دچار افسردگی و اختلال روانی پس از این حادثه شده است و کارشناسی که او را مورد بررسی قرار داده نشانههای عذاب وجدان را در او تأیید کرده است.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را در این خصوص مطرح کرد.
در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
نظر شما