گزیده ای از سخنرانی سیدضیاء مرتضوی را به نقل از کانال تلگرامی این استاد حوزه میخوانید:
منطق امام علی(ع) آن است که: پیروز کسی نیست که با گناه، پیروز و با شر، غالب شود. علی(ع) در نامه به یکی از فرماندهان خود، مینویسد: اگر حاکم اصول ثابت نداشته باشد و نان به نرخ روز بخورد و تابع نتیجه باشد و ببیند از کدام راه زودتر به نتیجه میرسد، از عدالت دور است. راه جور و ستم به عدالت ختم نمیشود.
برخی یاران به حضرت پیشنهاد کردند که مردم کوفه جز با “خشونت عریان”، سر به راه نمیشوند، اما حضرت پاسخ دادند اگر بناست با تباه شدن من و پا گذاشتن روی موازین شرع و اصول اخلاقی، وضع دنیای مردم اصلاح و حکومت برای من هموار شود، چنین اصلاحاتی را نمیخواهم.
مرحوم کلینی آورده که عبدالله بن عمر و پسران ابیبکر و سعد ابیوقاص نزد حضرت آمدند و خواهان سهم بیشتر شدند. حضرت بر منبر رفته و با اشاره به روش نادرست قبلی فرمودند که هر کسی در جامعه اسلامی باشد، سهم برابر از بیتالمال دارد و هیچ کس بر دیگری فضیلت ندارد جز به تقوا. بعد فرمودند که پاداش تقوا هم در آخرت است یعنی ما تقواسنج نداریم.
علی(ع) فرمود: من با این شلاقی که اهل خود را تادیب میکنم شما را هم تادیب کردم باکتان نیست، با تازیانه حدود الهی هم تادیبتان کردم باز باکتان نیست، می خواهید با شمشیر با شما برخورد کنم و میدانم با این اصلاح میشوید، اما این کار را نخواهم کرد. ولی خداوند قومی را بر شما مسلط خواهد کرد که از شما انتقام خواهد گرفت.
در ماجرای خروج یکی از یاران که دیگران از حضرت علی(ع) خواستند او را زندانی کند و مانع خروج او شود، حضرت پاسخ داد: اگر بخواهیم با سوءظن، افراد را دستگیر کنیم همه زندانها را باید پر کنیم. من اینگونه نمیخواهم حکومت کنم. به خودم اجازه نمیدهم به جان مردم بیفتم. اگر عملا در برابر ما ایستادند مقابله میکنم.
کار علی(ع) وقتی به جنگ با معاویه کشید، همه یاران پاسخ مثبت دادند جز اصحاب عبدالله بن مسعود. آنها گفتند ما با تو میآییم اما با سپاه تو مخلوط نمیشویم، در معرکه جنگ وقتی استدلال تو و معاویه را شنیدیم، تصمیم میگیریم که با چه کسی باشیم. حضرت به آنها فرمودند: مرحبا و اهلا، هذا هو الفقه فی الدین و العلم بالسنه؛ علی حتی در میدان جنگ نیز فرصت اندیشیدن را سلب نمیکند و هرگز نمیخواهد خود را تحمیل کند. میفرماید: این فهم دین و دینداری است.
در منطق ماکیاولی- اموی، این روش منجر به شکست است؛ اما حضرت این شکست را می پذیرفت. علی (ع)، روباه صفتی و نیرنگ را دور از عقل میداند. مرحوم کلینی در تعریف عقل، روایتی از امام صادق دارد که از حضرت پرسیدند عقل چیست؟ فرمود عقل آن است که با آن عبادت پروردگار کنید. بعد پرسیدند، آنچه معاویه داشت، چه بود؟ حضرت فرمودند: این “نکراء” و شیطنت است که شبیه به عقل است ولی عقل نیست.
نمونه شبهعقل شیطانی معاویه، در وصیت به یزید است که میگوید: هوای مردم شام را داشته باش و اگر خطری از ناحیه دشمن بود، شامیان را تکیهگاه خود بدان ولی وقتی پیروز شدی، بلافاصله پس از پایان جنگ، مردم شام را به شهرهایشان برگردان. چراکه آنها تا وقتی در شام هستند سرباز تو هستند. در واقع مردم شام نباید از حصار فرهنگ اموی خارج شوند تا با دیگر منطقها و سیاستورزیها آشنا نشوند.
این است که معاویه در برابر اعتراض و ایستادگی سوده همدانی، میگوید: پسر ابیطالب شما را بد تربیت کرده زبان شما را باز کرده و به شما جرات و جسارت در برابر زمامدار و سلطان داده است.
ابنابیالحدید روایت میکند که امام سجاد(ع) فرمودند یکبار مروان به من گفت: در ماجرای محاصره خانه عثمان، در میان جمعیت هیچ کسی از صاحب شما یعنی علی(ع) از صاحب ما یعنی عثمان بیشتر دفاع نکرد.
امام سجاد میفرماید من از او پرسیدم: اگر این طور است چرا همچنان بر منابر به او ناسزا میگویید؟ مروان در پاسخ اشاره به سیاست اموی کرد و گفت: این کار (دشنام دادن) مایه سامان یافتن کار ما و سیاست ماست.
داوری درباره نتیجه در حکومت و سیاست امیرالمومنین (ع) یک امر نسبی است، اگر با منطق ماکیاولی نگاه کنیم علی (ع) شکست خورده است ولی اگر با منطق علی (ع) نگاه کنیم او پیروز بود چون روی اصول خود ایستاد و برای حکومت یا منافع زودگذر دنیوی، دست به نیرنگ و پیمانشکنی نزد.
انتهای پیام
∎
نظر شما