شناسهٔ خبر: 47301222 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

از دکتر شریعتی، امیری فیروزکوهی، «جلال» و «قیصر» تا مهرداد اوستا، حمید سبزواری و هوشنگ ابتهاج

بزرگان فرهنگ و ادب ایران پای آرمان فلسطین

صاحب‌خبر - گروه ادب و هنر- 73 سال از اشغال فلسطین به دست صهیونیست‌ها می‌گذرد؛ از سال 1327ش به این‌سو و حتی سال‌ها قبل از آن، مردم سرزمین زیتون، پرچم مقاومت را در برابر اشغالگران برافراشته نگه داشته‌اند؛ 73 سال است که انسان‌های آزادی‌خواه سراسر جهان، از فلسطین و مظلومیت آن و آزادی فلسطینیان گفته‌اند و نوشته‌اند و پای کار آمده‌اند. در همه این سال‌ها، شاعران و نویسندگان، سعی کرده‌اند با قدرتِ کلمات به میدان بیایند و از انسانیت و آزادگی دفاع کنند و به یاد بیاورند که مقاومت، تنها راه پیروزی مردم مظلوم فلسطین است. وقتی صفحات تاریخ ادبیات معاصر را ورق می‌زنیم از تنوع چهره‌ها در این عرصه شگفت‌زده می‌شویم؛ شاعران و نویسندگانی که شاید برخی از آن‎ها، از دیگر جهات، شباهت و موافقتی با دیگران نداشته باشند؛ اما وقتی پای ماجرای فلسطین و مظلومیت آن در میان باشد، می‌نویسند و می‌گویند تا دنیا بشنود که فلسطین قهرمان، تنها نیست. این روزها که در سرزمین‌های اشغالی، غوغای جنایت‌های صهیونیست‌ها بیش از دیگر زمان‌ها به گوش می‌رسد، بهتر دیدیم تا با همراهی شما عزیزان، از بزرگان ادب و فرهنگ این سرزمین، با آوردن نمونه‌ای از کار آن‎ها، یاد کنیم؛ بزرگانی که پای آرمان فلسطین ایستادند و جانب حق را گرفتند. حمید سبزواری: «همپای جلودار» تنگ است ما را خانه، تنگ است‌ ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ‌ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن سینا و طور و عزّه را بلعید با هم ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار (مجموعه شعر «تو عاشقانه سفر کن») هوشنگ ابتهاج: «دیباچۀ خون» و هزاران بار با شهیدان تمام تاریخ خون جوشان مرا به زمین ریخته‌اند ... آه ای آزادی دیرگاهی ا‌ست که از اندونزی تا شیلی خاک این دشت جگر سوخته با خون تو می‌آمیزد. دیرگاهی‌ است که از پیکر مجروح فلسطین شب و روز خون فرو می‌ریزد. و هنوز از لبنان دود برمی‌خیزد (مجموعه شعر «راهی و آهی» منتخب هفت دفتر شعر هوشنگ ابتهاج) جلال آل‌احمد: «تاوان جنایت دیگران!» به بهانه این‎که نازیسم - این گل سرسبد تمدن بورژوایى غرب – شش‌میلیون یهودى فلک‌زده را در آن کوره‌هاى آدم‌پزى ریخت - امروز دو سه میلیون عرب‌هاى فلسطین و غزه و غرب اردن باید در حمایت سرمایه‌داران وال‌استریت و بانک روچیلد، کشته و آواره بشوند و چون حضرات روشنفکران اروپایى در جنایت‌هاى هیتلر شریک بوده‌اند و در همان ساعت دم بر نیاورده بوده‌اند، حالا به همان یهودى‌ها در خاورمیانه سر پل داده‌اند تا ملل مصر و سوریه و الجزایر و عراق شلاق بخورند و دیگر خیال مبارزه ضد استعمار غرب را در سر نپرورند و دیگر کانال سوئز را رو به ملل متمدن نبندند! (کتاب سفرنامه «سفر به ولایت عزرائیل») قیصر امین‌پور: «پنجره» در انتهای کوچه شب، زیر پنجره قومی نشسته خیره به تصویر پنجره این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره اصرار پشت پنجره گفت‎وگو بس است دستی برآوریم به تغییر پنجره تا آن که طرح پنجره‌ای نو در افکنیم دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه‌ای است یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره (مجموعه شعر فلسطین به نام «فانوس‌های سنگی») امیری فیروزکوهی: «غزاله» آن‌جا غزاله‌ای بین، خورشید در حبالش عزمش ز هفت مردان، رزمش به هفت میدان بام زمین مجالش، شیر برین غزالش زان آهنین سمندش، وان آتشین نصالش آوارگان اسلام، بی‌یار و بی‌سرانجام صهیون و صیحۀ ظلم، فاران و فرّه عدل ما همچنان در آرام، فارغ ز احتیالش آن عدل و این دلالش، وین ظلم و آن ظلالش اسلام لایزال است، حق است بی زوال است برهان این مقال است، قرآن لایزالش (دیوان «امیری فیروزکوهی» در رثای شهیده‌ای از فلسطین) علی معلم: «صبور باش!» گریان به آب زخم بشو خنجر مرا زین کن برادر اسب گران پیکر مرا دستار من به شیوه مرد سفر ببند چون غنچه‌ام به صبح شهادت کمر ببند از بام عشق بانگ خدا را سماع کن تا فرصت است دست در آور شتاب کن ای غیبت غرور صبوران! حضور باش ای قدس! ای بلاد بلاکش! صبور باش ما غازیان سهم شهاب محمد(ص) ایم لختی دگر بپای، قوی باش، آمدیم (زیتون و سنگ (مجموعه شعر فلسطین) انتشارات حوزه هنری) مهرداد اوستا: «آه ای فلسطین!» ای سرزمین چشم هر سو برگشاده افسوس، افسوس در پنجه مهمان ناخوانده فتاده کابوس، کابوس هر سو بیابان، هر گوشه هامون همچون سپیده، دامن کشیده، در لجّۀ خون ای اشک هر سو ریخته از چشم افسوس ای پنجه کرده هر دمی با هر چه کابوس ای خانۀ متروک غمگین آه ای فلسطین، ای فلسطین، ای فلسطین بدرود، بدرود ای ارض موعود والتین و الزیتون و اللیل و طور سینین بشکوه، بشکوه، ای مرز فلسطین نومید؟ هرگز فرزند نستوه صلاح الدین و نومید؟ اینت شگفتی! (کتاب «جریان شناسی نیم قرن شعر پایداری») دکتر شریعتی: «چه کسی فاشیست است؟» [اسرائیل،] رژیمی که با اسلحه انگلیس و آمریکا و فرانسه، سرزمینی را اشغال می‌کند و از سراسر اروپا، سرمایه‌داران را به یک کشور فقیر عربی می‌کشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر آفریقا و خاورمیانه پراکنده می‌کند و دهقان مسلمان را در دهات خود محبوس می‌سازد و هرگاه یک کشور، قصد نجات از یوغ استعمار غربی را دارد، با یک اشاره امپریالیسم بر آن می‌تازد، اسرای رسمی جنگ را وحشیانه شکنجه می‌کند، مردم را از خانه‌هاشان بیرون می‌راند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن مذهب استوار می‌کند، فاشیست است ... جانسون و اینتلیجنت سرویس و سیا و موشه دایان هستند که در خاورمیانه با عقده‌های نژادی و کینه‌های مذهبی، به گسترش جنایت و آدم‌کشی و فاشیسم و میلیتاریسم و راسیسم و کاپیتالیسم دولتی می‌پردازند. (مجموعه آثار شماره 35، بخش دوم)

نظر شما