تحلیل
صاحبخبر - ادامه از صفحه یک: مثبت بودن به معنای همکیشی نیست و به معنای رویکرد غیر بیماری داشتن به روانشناسی و محدود نکردن روانشناسی به بیماریهای روانی است. دوره کنونی تاریخ عصر اقبال روانشناسی به دین است و اگر یک نظریه یا درمان روانشناسی در مغرب زمین جواب داده است، معلوم نیست که همان نسخه در شرق هم موفق عمل کند. در کتاب «دین و معنویت در مشاوره» اثر یوهانسن، نشریه بینالمللی دین و بهداشت روانی، کتاب «روان درمانی و مشاوره با مسلمانان» از مروان دویلی، نشریه بهداشت روانی مسلمانان و اصول روانشناسی بودایی، نمونههایی در مسیحیت و یهودیت هم وجود دارند و این کتابها و نشریات، حاصل پژوهشهای گسترده در این زمینهها هستند. روانشناسی در ادیان متفاوت با یکدیگر این موضوع، تحت عنوان روانشناسی فرهنگی مطرح است و روانشناسی در مسیحیت و یهودیت و اسلام را متفاوت با یکدیگر میداند و تحقیقاتی در دنیا انجام میشود که روانشناسی را مبتنی بر مسیحیت، طراحی میکنند که بر اساس روانشناسی فرهنگی، برای دیگر ادیان قابل استفاده نیست. قرآن به مثابه یک منبع و نه یک محصول ***متون دینی قابلیت زیادی در تولید علم و به ویژه روانشناسی را دارند، اما این کار، به یک سری اقتضائات نیاز دارد و باید به قرآن به مثابه یک منبع و نه یک محصول آماده نگاه شود. اینکه قرآن کریم چه میگوید با دانش تفسیر قابل حل است، اما سؤال دیگری هم مطرح است که چرا قرآن چنین میگوید و چه هدفی را از این گفتن دنبال میکند و چه اثری بر مخاطب خود میگذارد و این چراییها یک دانشمند را برای پاسخ به این سؤالات، به جستجو و فعالیت وا میدارد. مثلاً قرآن در جایی میفرماید که خداوند «دوست دارد» و در جای دیگر میفرماید که پروردگار «دوست ندارد»، اما باید ببینیم که اینها چه ربطی به ما دارند و چرا در اینجا مطرح شدهاند. خداوند رسول اکرم (ص) را الگویی برای مسلمانان معرفی میکند تا رفتار خود را بر اساس تعالیم ایشان تنظیم کنند و سپس خطاب به پیامبر (ص) میفرماید که تو خُلق عظیم داری. عظمت خلق غیر از نیکو بودن آن است و من آن را به اخلاق توسعه یافته تعبیر میکنم، اما باید بررسی کنیم که چرا خداوند این موضوع را خطاب به پیامبرش میگوید. در آن زمان، پیامبر اسلام (ص) تحت فشار و تنگنای اجتماعی قرار داشته است و حضرت (ص) شرایط سختی را تجربه میکردند، به همین دلیل هم خداوند میخواسته تا اینگونه به او تسلی بدهد که علامه طباطبایی (ره) در المیزان هم به این نکته اشاره کرده است. حال سؤال ما تغییر میکند به این که خداوند چگونه پیامبر خودش را آرام میکند و تسلی میدهد. توان افزایی پیامبر (ص) در برابر فشارهای اجتماعی از راه تسلی دادن صورت میگیرد و به او میفرماید که تو خلق عظیم داری و ما میتوانیم از این موضوع در زندگی خود استفاده کنیم. پیامبر (ص) در آن زمان مورد تهمت مردم قرار گرفته بود و ایشان را مجنون و مسحور امام علی (ع) میدانستند و خداوند بعد از اتهام زدایی از پیامبر (ص) از روش پاداش دهی در برابر تحمل فشارها استفاده میکند و سیستم روانی انسان به گونهای است که با پاداش، میتواند در برابر فشارها تاب آور شود. خداوند سپس از سجای اخلاقی پیامبر (ص) میگوید که این نوع تعریف کردن از یک فرد سبب ایجاد غرور در او نمیشود، چرا که فشارها را خنثی میکند. خداوند سپس ذهن پیامبر (ص) را به سمت آیندهای میبرد که همه چیز برای مردم مشخص میشود و متوجه میشوند که خودشان مجنون بودهاند. از این چهار زاویه مطرح شده در آیات آغازین سوره قلم میتوان به عنوان مثالی برای ظرفیتهای روانشناختی قرآن کریم یاد کرد. ما نمیخواهیم روانشناسی را بر قرآن تحمیل کنیم، بلکه میخواهیم با پرسشهای روانشناختی قرآن را مطالعه کنیم∎
نظر شما