شناسهٔ خبر: 47127751 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

کلکسیون ماشین‌های اصلانیان سفر جلال به خانه هوگو و احمد نور در مسیر شجاع

صاحب‌خبر - سفر «جلال» به خانه ویکتور هوگو! به بهانه ترجمه «مدیر مدرسه»جلال آل‌احمد به فرانسوی،بررسی کرده‌ایم که کدام آثار این نویسنده نامدار معاصر به سایر زبان‌ها منتشر شده است الهه آرانیان - 46 ساله بود که از دنیا رفت، اما با همین عمر کوتاه، تأثیری بزرگ بر جریان نویسندگیِ معاصر گذاشت. او بی‌تعارف بود و رک و راست، تلگرافی حرفش را می‌زد. نوشتن برایش فرصتی بود تا کاستی‌ها، مشکلات و دغدغه‌های جامعه را موشکافی کند و زیر ذره‌بین ببرد؛ ظرف و قالب هم چندان مهم نبود؛ او در یادداشت، مقاله، داستان یا حتی سفرنامه، حرف دلش را می‌نوشت و موافقان و مخالفان خود را داشت. شخص مدنظر ما جلال آل‌احمد، نویسنده، منتقد و مترجم نامدار دوران معاصر است. بعید است کسی اهل کتاب باشد و حداقل یکی از آثارش را نخوانده باشد. «مدیر مدرسه» یکی از مشهورترین آثار آل‌احمد است که به‌تازگی، به فرانسوی ، زبان هموطنان «ویکتور هوگو» ترجمه و منتشر شده‌است. به همین مناسبت، از ویژگی‌های نثر آل‌احمد و ترجمه آثار او به زبان‌های دیگر نوشته‌ایم. نثر تلگرافی و در عین حال رسا نثر جلال آل‌احمد به نثر تلگرافی، شلاقی، کوتاه، حساس، گاهی عصبی و در عین حال رسا معروف است. یکی از ویژگی‌های خاص نثر جلال، شکستن قواعد دستور زبان فارسی و حذف بسیاری از بخش‌های جمله و گاهی نصفه‌نیمه رهاکردن آن است. انگار برای نوشتنِ آن‌چه در سرش می‌گذرد، همیشه وقت کم دارد. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر، آدمی برون‌گراست و خیلی اهل خیال‌پردازی و در لفافه‌گفتن نیست و یک‌راست می‌رود سرِ اصل مطلب. این نوع نگارش بعدها در بین نویسندگان و دانشجویان، به یک الگوی خاص تبدیل شد و خیلی‌ها تحت تأثیرش قرار گرفتند. جلال آل‌احمد ادامه‌دهنده راهی بود که محمدعلی جمال‌زاده، پدر داستان‌نویسی فارسی در ساده‌نویسی آغاز کرد. «مدیر مدرسه»؛ از کردی تا فرانسوی «مدیر مدرسه» یکی از داستان‌های بلند آل‌احمد است که در سال 1337ش منتشر شد. این داستان روایت معلمی است که از موقعیت خود شاکی است و تصمیم می‌گیرد برای بهبود اوضاع مالی‌اش مدیر یک دبستان شود؛ بدون آن‌که بداند مشکلات بزرگ‌تری سر راهش قرار می‌گیرد. این داستان بلند، حالا با ترجمه راضیه دزیری به زبان فرانسوی، راهی بازار نشر کشور فرانسه شده‌است. «مدیر مدرسه» پیش از این هم، به گویش «هورامی» از زبان کردی و نیز زبان هندی ترجمه شده بود که ترجمه «مدیر مدرسه» به زبان هندی را «گیرداری تیکّو»، در سال 1986م انجام داده‌است. ترجمه انگلیسی «خسی در میقات» روایت سفر حج یکی از ژانرهای محبوب برای مطالعه است و به‌ویژه در سال‌های اخیر سفرنامه‌های مختلفی درباره این سفر معنوی نوشته شده است و از بین آن‌ها می‌توان به «چادر کردیم رفتیم تماشا» و «خال سیاه عربی» اشاره کرد. با این حال «خسی در میقات» جلال آل‌احمد یکی از خواندنی‌ترین و جذاب‌ترین سفرنامه‌های حج به زبان فارسی است. این کتاب، سفر حج او را در سال 1343 روایت می‌کند. «خسی در میقات» برای اولین‌بار در سال 1345 منتشر شد و توجه به جزئیات و نثر ساده و روان نویسنده از ویژگی‌های آن است. آل‌احمد درباره نام این کتاب می‌نویسد: «من فهمیدم که خسی هستم که به میقات آمده، نه کسی که به میعاد». این سفرنامه توسط «جان گرین» به زبان انگلیسی ترجمه شده و «مایکل هیلمن» مقدمه‌ای درباره کتاب و نویسنده آن نوشته‌است. ترجمه «سفر به ولایت عزرائیل» «جان گرین»، مترجم انگلیسی کتاب «خسی در میقات»، به همراه احمد علیزاده کتاب مشهور «غربزدگی» را هم به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. «غربزدگی» برای اولین‌بار در سال 1341 منتشر شد. از دیگر سفرنامه‌های جلال که به زبان انگلیسی ترجمه شده، روایت سفر چهارده روزه او به سرزمین‌های اشغالی، با عنوان «سفر به ولایت عزرائیل» است. ترجمه انگلیسی «نون و القلم»، «اورازان» و «سنگی بر گوری» هم در سایت آمازون قابل دسترسی است. آثار جلال در قفسه کتاب بنگلادشی‌ها سال گذشته نیز، انتشارات «پندولم داکا» در بنگلادش، مجموعه‌ای شامل 10 داستان را به نام «بهترین داستان‌های جلال آل‌احمد»، با ترجمه عبدالصبورخان، به زبان بنگالی منتشر کرد. افزون بر آثاری که برشمردیم، داستان‌ها و نوشته‌های گوناگون جلال به زبان عربی هم ترجمه شده است؛ مثلاً «ندا حسّون»، بانوی مترجم اهل سوریه، داستان‌های «پستچی» و «گلدان چینی» جلال را به زبان عربی ترجمه و منتشر کرده‌ است و اخیراً ناشران کویتی نیز به انتشار ترجمه عربی آثار جلال رو آورده‌اند. ترجمه جلال از آثار شاخص ادبیات جهان حالا که صحبت به این‌جا کشید و درباره آثار ترجمه‌شده جلال ‌آل‌احمد به زبان‌های گوناگون صحبت کردیم، بد نیست از کارهای ترجمه او هم سخنی به میان بیاوریم؛ آل‌احمد علاوه بر نویسندگی، ترجمه هم می‌کرد. او بود که با ترجمه کتاب‌های «سوء تفاهم» و «بیگانه» آلبر کامو، این نویسنده فرانسوی را به جامعه ادبی ایران شناساند. جلال همچنین با ترجمه آثاری از آندره ژید، اوژن یونسکو و داستایوسکی سهم بسزایی در معرفی آثار این نویسندگان به فارسی‌زبانان داشت؛ هرچند که اخیراً نقدهایی هم به برخی ترجمه‌های جلال از این آثار، وارد شده‌است. احمد و کنعانی در مسیر شجاع و ترابی چـالــش پرسپــولیـس برای تمـدیـد با 2 ستــاره امید عالیشاه، کمال کامیابی‌نیا، وحید امیری، مهدی شیری، احمد نوراللهی و محمدحسین کنعانی‌زادگان، ۶ بازیکن پرسپولیس هستند که قراردادشان در پایان فصل با این باشگاه به اتمام می‌رسد. از همین رو مسئولان باشگاه پرسپولیس از مدت‌ها پیش باب مذاکره برای تمدید قرارداد را با این بازیکنان باز کردند و پیشنهاد‌ات خودشان را ارائه دادند. حالا از راهرو‌های باشگاه پرسپولیس خبر می‌رسد که عالیشاه، کامیابی‌نیا، امیری و شیری برای تمدید قرارداد با پرسپولیس چراغ سبز نشان داده‌اند و به احتمال بسیار زیاد قرارداد آن‌ها با سرخ‌پوشان تمدید می‌شود. احمد نوراللهی تا این لحظه با توجه به پیشنهاد‌اتی که دریافت کرده تصمیم نهایی خود را نگرفته و مسئولان باشگاه پرسپولیس امیدوار هستند که درنهایت او را هم در جمع شاگردان گل‌محمدی نگه دارند. محمدحسین کنعانی‌زادگان هم که چند پیشنهاد قطری دارد، پیشنهاد خود را برای تمدید ارائه کرده که به نظر نمی‌‌رسد باشگاه پرسپولیس توانایی این را داشته باشد که این مبلغ را به کنعانی‌زادگان پرداخت کند. مدیران باشگاه پرسپولیس معتقدند در شرایط فعلی توانایی پرداخت مبالغ بالای ۱۰، ۱۲ میلیارد را به هیچ بازیکنی ندارند و اگر بخواهند چنین مبلغی را به یک بازیکن پرداخت کنند نظم مالی تیمشان به هم می‌خورد. کنعانی و احمد نور، 2 بازیکن که مهره‌های ثابت تیم ملی و از بهترین‌های پرسپولیس به شمار می‌آیند و از محبوبیت خاصی هم در بین هواداران پرسپولیس برخوردارند، هیچ کدام واکنشی به این خبرها نداشتند و به صورت تلویحی موضوع را تکذیب کردند اما با وجود تکذیب این مسئله از سوی یحیی گل‌محمدی، هیچ‌کس نمی‌‌تواند کتمان کند که مذاکرات و تماس‌ها با این 2 بازیکن ارزشمند پرسپولیس آغاز شده. به هر حال فوتبال قطر از مصرف‌کننده‌های فوتبال ایران است و انتقال سالیانه 4، 5 بازیکن شاخص به بازار فوتبال این کشور چیز عجیبی نیست و بازیکنانی که قصد تغییرات در زندگی خود را دارند، با توجه به نرخ ارز بدشان نمی‌‌آید یک فصل را حداقل در لیگ قطر بگذرانند تا علاوه بر این‌که آب و هوایی از نظر فوتبالی عوض می‌کنند، به شرایط مالی خود هم سر و سامان خوبی می‌دهند. کنعانی‌زادگان که در لیگ قهرمانان موفق به گلزنی شد، پس از جدایی برانکو به پیراهن پرسپولیس رسید و حالا پس از 2 فصل درخشان، جدایی‌اش قریب‌الوقوع به نظر می‌رسد. احمد نور هم شرایط مشابهی دارد و شنیده می‌شود مدیربرنامه‌های این بازیکن خیلی جدی در حال بررسی پیشنهادات رسیده از قطر است. در فصل گذشته مهدی ترابی و شجاع خلیل‌زاده، 2 چهره کلیدی پرسپولیس در پایان رقابت‌ها و در 2 مقطع مختلف به لیگ قطر رفتند که حضور هر یک از آن‌ها می‌توانست کمک‌کننده پرسپولیس در رقابت برای قهرمانی آسیا باشد. امسال اگرچه پرسپولیس تیم پر و پیمان‌تری است اما باز هم کنعانی‌زادگان و نوراللهی 2 بازیکن شاخص این تیم به شمار می‌روند و جدایی آن‌ها در کوران رقابت‌ها؛ به خصوص با توجه به عزم پرسپولیس برای قهرمانی در رقابت‌های لیگ قهرمانان آسیا می‌تواند ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به تیم یحیی بزند. پرونده هالک ایرانی و کلکسیون ماشین‌های ماکتش با «امیرحسین اصلانیان»، ستاره‌سابق پرسپولیس درباره کلکسیون ماشین‌های اسباب‌بازی چندده میلیونی‌اش، تصادف هولناکش، پشتک‌واروهای بعد از گلش و ... گفت‌و‌گو کردیم الهه توانا | روزنامه‌نگار فوتبالی‌ها «امیرحسین اصلانیان» را با پشتک‌‌واروهای بعد از گل زدن‌هایش به‌خاطر می‌آورند. مهاجم قدرتمند پرسپولیس، حالا سال‌هاست از فوتبال فاصله گرفته و فعالیت حرفه‌ای‌اش به مصاحبه‌های رسانه‌‌ای‌ به‌عنوان کارشناس محدود می‌شود اما خاطره دوران بازیکنی‌اش آن‌قدر پررنگ و حرکات نمایشی‌اش آن‌قدر جذاب بوده که طرفدارانش، «هالک قدرتمند» را به ‌این زودی فراموش نمی‌کنند.شایان ذکر است علاوه بر اصلانیان،سجاد غریبی هم به هالک ایرانی معرو ف است و عکس هایش در فضای مجازی وجود دارد. اصلانیان از معدود بازیکن‌هایی است که غیرفوتبالی‌ها هم می‌شناسندش؛ به‌ویژه عشق ماشین‌ها. آقای هالک بعد از تصادفش در دهه هشتاد، حدود دو سال به ‌اجبار فوتبال را کنار گذاشت. بعد از بازگشتش به زمین چمن، برای مدت چهارسال پا به توپ ماند و در سال‌های بعد تا امروز بیشتر زمانش را صرف تکمیل و نگهداری کلکسیونش کرد؛ کلکسیونی از ماکت ماشین که خیلی برایش عزیز است و اصلا خوشش نمی‌آید کسی آن‌ها را «اسباب‌بازی» صدا کند. من این کار را کردم و با لحن جدی و محکم جواب شنیدم «این‌ها اسباب‌بازی نیستند». خب اگر دوست دارید بدانید «این‌ها» دقیقا چه هستند و سلطان پشتک‌وارو چه سروسری با آن‌ها دارد، ادامه مطلب را بخوانید. چندتا ماشین اسباب‌بازی دارید؟ این‌ها اسباب‌بازی نیستند. زیرشان نوشته شده‌است: this is not a toy! پس چی هستند؟ بهشان می‌گویند ماکت‌های کلکسیونی. تعدادی شرکت در دنیا از روی تولیدات شرکت ‌های خودروسازی بزرگ، نمونه‌ ماشین‌های کوچکی می‌سازند. این نمونه‌ها که دقیقا با همان ساختار و متریال ماشین‌های واقعی اما در تعداد خیلی‌محدود ساخته می‌شوند، اول از همه می‌روند روی میز مدیرعامل کمپانی‌هایی مثل مرسدس، بی‌ام‌دبلیو و فولکس‌واگن. بعد از آن برای فروش عمومی، عرضه می‌شوند و مخاطب‌شان هم بچه‌ها نیستند. حتی قید شده که افراد زیر 15سال نباید به این نمونه‌ها دست بزنند چون خیلی ظریف ساخته شده‌اند و کوچک‌ترین تماس غیراصولی، بهشان آسیب می‌زند و ارزش‌شان از بین می‌رود. مجموعه شما تا حالا آسیب دیده؟ گردگیری کردن‌‌ این ماکت‌ها کار سختی است. اگر دستمال به قسمتی از ماشین گیر کند، فوری می‌شکند. من هم اوایل که حرفه‌ای نبودم، به خودم زیاد خسارت زدم. شاید بالای 50 تا از ماشین‌هایم آسیب دید تا یواش‌یواش یاد گرفتم چطور باید بهشان نزدیک شوم. مراقبت کلکسیونی با آزمون و خطا آموخته می‌شود. یک‌سری مقاله در این زمینه می‌خواندم و به نکته جالبی برخوردم که می‌گفت هیچ کلکسیونری در دنیا پیدا نمی‌شود که به خودروی ماکتش آسیب نزده‌ باشد. درست است اما بالاخره تعدادشان را نگفتید. حول‌وحوش صد، صدوپنجاه نمونه در ویترین چیده‌ام و تعدادی هم در جعبه هستند. چون نمی‌شود همه خانه را ویترین کرد. این ماشین‌ها از کجا آمده‌اند؟ از سال 79 در کنار فوتبال، به واردات ماکت‌های کلکسیونی روی آوردم و تا وقتی که دلار از 3هزار تومان بالا نزده‌بود، مشغولش بودم. بعد از آن ادامه دادن کار با توجه به قیمت دلار ممکن نبود. طی آن مدت، هرازگاهی در بارهایی که به دست‌مان می‌رسید، به نمونه‌های خیلی خوبی برمی‌خوردم که برای خودم برشان می‌داشتم. مشتری‌های ماکت‌های کلکسیونی از چه قشری هستند؟ از لحاظ سنی بیشترشان بین 40 تا 60 ساله هستند. چون قیمت‌ این ماشین‌ها آن‌قدر بالاست که مثلا یک جوان نوزده، بیست‌ساله باید برای خریدشان کلی پول جمع کند و در نهایت هم بتواند یکی، دو نمونه تهیه کند. الان با این قیمت دلار که غیرممکن شده‌است. کلکسیونرها دیگر قدرت خرید ندارند و به برندهای ضعیف با کیفیت پایین روی آورده‌اند. در واقع صرفا از روی علاقه خرید می‌کنند وگرنه کار برندهای سطح پایین، ارزش کلکسیونی ندارد. مگر حدود قیمت‌شان چقدر است؟ به کارخانه تولیدکننده بستگی دارد و به‎دلیل نوسان دلار هم قیمت دقیقی نمی‌توانم بگویم. در مجموعه خودم، قیمت پایه هر نمونه بین 300 تا هزار دلار است. سال 79 با دلار 800تومانی یک مدل بی‌ام‌و را 70هزار تومان خریدم. الان همان مدل در سایت‌های معتبر بین 800 تا هزار دلار قیمت می‌خورد. بهترین تولیدکننده‌های ماکت‌ها در کدام کشورها هستند؟ در دنیا حدود 10 تا برند قوی هست، مثل CMC،BBR ،MR و Auot art که بیشترشان تحت لیسانس‌ کشورهایی مثل آلمان، آمریکا و ژاپن‌، در چین تولید می‌شوند؛ البته با متریال خوب. غالب کشورهای مهم در صنعت خودرو به شرکت‌های تولیدکننده ماکت، نمونه سفارش می‌دهند و رویه معمولی در این صنعت به‌شمار می‌رود. نگهداری کردن از ماکت‌ها هم هزینه زیادی دارد؟ نه زیاد. اوایل از ویترین شیشه‌ای استفاده می‌کردم که گرد وخاک از درزهایش نفوذ می‌کرد. بعدا ویترین‌هایی از جنس پِلستی‌گلس (نوعی پلاستیک فشرده) سفارش دادم و حالا دیگر هزینه‌ای برایم ندارد. فقط هر سه، چهارسال یک‌بار ماشین‌ها را بیرون می‌آورم و تمیزشان می‌کنم. بعضی از دوستان کلکسیونرم اصلا ماشین‌ها را از جعبه درنمی‌آورند. جعبه ماکت‌ها، یونولیتی است که از پایین با چهارتا پیچ بسته می‌شود و هیچ منفذی ندارد بنابراین ماشین‌ها گردوخاک نمی‌گیرند ولی چه فایده؟ باید پیش چشمت باشند تا از تماشای‌شان لذت ببری. علاقه‌‌تان به ماشین‌ها از کجا مایه می‌گیرد؟ دهه 50 که ما بچه بودیم، اسباب‌بازی‌ها بیشتر خارجی بودند و قیمت‌ زیادی هم نداشتند. من در خانواده پدری و مادری، اولین نوه بودم و همیشه دوروبرم پر بود از این ماشین‌ها که برایم هدیه می‌آوردند و همه‌شان را هم خراب کردم. بزرگ تر که شدم، کم‌کم فهمیدم نباید بهشان آسیب برسانم. هیچ کدام از ماشین‌های بچگی‌تان را ندارید؟ نه، متأسفانه. پنج، شش ساله که بودم یکی از آشناها یک ماکت بنز 190 بهم هدیه داد. آن موقع پلیس آگاهی تازه بنز 190 وارد کرده‌بود و این آشنای ما هم در گروه واردکنندگانش بود. در عالم بچگی، آن ماشین را مثل بقیه ماشین‌هایم خراب کردم ولی بعدها فهمیدم چقدر ارزنده بوده ‌است. در بزرگ سالی توانستم یکی مثلش را دقیقا با همان رنگ و البته با قیمت خیلی زیاد بخرم. پشت هرکدام از این ماشین‌ها قصه‌ای شبیه به این خوابیده‌است. مثلا پدرم اوایل ازدواجش یک ماشین کامارو خریده ‌بود که در جاده چالوس به‌دلیل نشت بنزین آتش گرفت و همان‌جا ازبین رفت. حالا ماکت کامارو توی ویترینم است که یادآور خاطره آن ماشین و جانِ سالم‌به‌دربردن‌ ما از آن اتفاق است. تا حالا پیش آمده دیگران که ارزش ریالی و معنوی این ماشین‌ها را نمی‌دانند، صدمه‌ای به کلکسیون‌تان وارد کنند؟ یک روز دوستی به خانه ما آمده‌بود. وقتی خوابیده‌بودم، بدون اجازه درِ ویترین را باز کرد. خودروی پرادو از دستش افتاد و از دو ناحیه شکست. آن ماشین همان‌روز در سایت، هزار دلار قیمتش بود. رفیق ما هم هیچ‌چیز راجع به این موضوع نگفت و از ترسش فرار کرد. بعدها فهمیدم چه اتفاقی افتاده و بعد از آن برای ویترینم دزدگیر گذاشتم. ببین! (صدای دزدگیر از آن طرف خط شنیده‌ می‌شود) حالا اگر قرار باشد مهمانی منزل ما بیاید، از قبل برای‌شان راجع به کلکسیونم توضیح می‌دهم و ازشان خواهش می‌کنم یا بچه‌شان را با خودشان نیاورند یا توجیهش کنند که به ویترین نزدیک نشود. خودتان چه ماشینی سوار می‌شوید؟ پژو 206، یک پراید هاچ‌بک هم دارم که یادگار مادر مرحومم است. چه عجیب که ماشین‌تان خارجی و خفن نیست! هزینه نگهداری ماشین‌های خوب، بالاست. نمی‌شود یکی بخری و بگذاری‌اش گوشه پارکینگ. حالا اگر قرار باشد یکی بخرید و گوشه پارکینگ نگذارید، چه مدلی را ترجیح می‌دهید؟ من طرفدار خودروهای ژاپنی هستم، چون قیمت‌شان مناسب است و استهلاک کمتری هم دارند. البته هیچ‌فردی از بنز و پورشه بدش نمی‌آید ولی خب آدم باید به جیبش نگاه کند. موافق‌ هستید کمی هم درباره فوتبال گپ بزنیم؟ در مصاحبه‌های قبلی‌تان گفته‌اید که از فوتبال دلخورید. بله، به این دلیل که باشگاه پرسپولیس پول من را بابت پنج سال زحمتی که در آن تیم کشیدم، نداد. علاوه‌بر این، مالیات پولِ‌نداده را هم ازمن گرفتند. مادرم که فوت شده‌بود، هنگام انجام کارهای انحصار وراثت، از طریق وکیل متوجه شدیم که اداره مالیات جلوی کار را گرفته ‌است. گفتند تا مالیات ندهی، کار انجام نمی‌شود. پرسیدم مالیات چی، جواب دادند طبق این قرارداد شما فلان مبلغ از باشگاه پرسپولیس گرفته‌ای درحالی‌که آن مبلغ صرفا روی کاغذ بود و من دریافتی نداشتم. از این نامردی دلخورم و کسانی را که حقم را خوردند، نمی‌بخشم. همین دلخوری باعث شد فوتبال را کلا کنار بگذارید و سمت مربیگری نروید؟ شرایط مافیایی فوتبال طوری است که امثال ما را راه نمی‌دهند. از نسل ما تعداد خیلی کمی الان مشهورند. البته بهم پیشنهاد کار دادند ولی قبول نکردم چون فضای سالمی وجود ندارد. چندسال پیش برای تیم‌های پایه ما را دعوت به کار کردند و وقتی راجع به دستمزد پرسیدیم، جواب دادند ما پولی نداریم بهتان بدهیم. خودتان پول را پیدا کنید! منظورشان این بود ببینید کدام خانواده‌ها توان مالی دارند، از آن‌ها بخواهید تیم را حمایت کنند. قطعا من چنین کاری نمی‌کنم ولی خیلی‌ها قبول کردند، هنوز هم دارند به همین شیوه کار می‌کنند. الان مشغول چه کاری هستید؟ خب به‌دلیل کرونا، من هم مثل خیلی از مردم، کاری نمی‌توانم بکنم ولی دوست دارم بعد از فراهم شدن شرایط، بروم سمت تیونینگ ماشین. اگر بتوانم جایی را جفت‌‌وجور کنم، از دوستان متخصصم کمک می‌گیرم و سروکارم بیشتر با ماشین خواهد بود. شما سال‌ها پیش تصادف خیلی سختی داشتید. چطور علاقه‌تان به ماشین تحت تأثیر آن تجربه قرار نگرفته ‌است؟ در آن تصادف، من پشت فرمان نبودم و سمت شاگرد نشسته ‌بودم. برای همین از ماشین نمی‌ترسم ولی به‌شرط آن‌که خودم پشت رل باشم. در آن حادثه دو نفر فوت کردند و من و برادرم زنده ماندیم. تجربه خیلی تلخی بود و گرچه از رانندگی کردن هراس ندارم ولی تبعات روحی‌اش همچنان با من است و هنوز نتوانسته‌ام درمانش کنم. در جاده وقتی ماشین از روبه‌رو می‌آید، طوری می‌ترسم که اگر کسی در ماشین باشد، از واکنش‌های شدید و عجیبم وحشت می‌کند. حتی وقتی در خانه نشسته‌ام، اگر صدای ترمز ماشین را از بیرون بشنوم، یک متر می‌پرم هوا و تپش قلب می‌گیرم. به‌علاوه از لحاظ حرفه‌ای هم آسیب جدی به شما وارد شد. بله، استخوان ران پایم شکست و حدود یک‌سال‌ونیم طول کشید تا دوباره برگردم به فوتبال حرفه‌ای. تحمل آن دردها و با عصا راه‌رفتن‌ها و ترمیم عضله‌هایی که سوخته بود، اصلا کار راحتی نبود. دوران بسیار سختی را گذراندم ولی خب سختی برای همه هست. مهم این است که بتوانی دوباره از جا بلند شوی و ادامه بدهی. چطور توانستید از آن دوران عبور کنید و به فوتبال برگردید؟ معتقد بودم فوتبال به من بدهکار است. با این‌که خیلی‌ها می‌گفتند بی‌خیال شو ولی لازم بود حقم را بگیرم. حق‌تان را گرفتید؟ از لحاظ مالی که نه، ولی جواب خیلی‌ها را دادم که می‌گفتند دیگر نمی‌توانی بازی کنی. با باشگاه پیکان دوباره شروع کردم و تا 4 سال بعد از آن هم بازی کردم. با این‌که زمان زیادی از دوران بازیگری شما گذشته، هنوز در صفحه اینستاگرام‌تان طرفدارها برای‌ شما پیام‌های مهرآمیز می‌گذارند. لطف مردم است و یادگار خاطراتی که از سال‌ها پیش در ذهن‌شان مانده‌است، به ویژه پشتک‌واروهای بعد از گل. وقتی می‌روم خرید، اگر مغازه‌دارها من را بشناسند، اولین سوال‌شان این است که هنوز هم می‌توانی حرکات نمایشی انجام بدهی. خب البته که نه! دیگر سن‌وسالی ازمن گذشته‌است. شما در روزهای گذشته دوتا از رفیقان‌تان، علی انصاریان و مهرداد میناوند را از دست دادید. دل‌تان می‌خواهد راجع بهشان حرف بزنید؟ هر دو عزیز اهل شوخی بودند و همه خاطراتی که ازشان به‌‌جا مانده، باعث خنده و خوشحالی است. فقط می‌توانم بگویم متأسفم. از همه مردم تقاضا دارم که مراعات کنند. امیدوارم مسئولان هم طوری خرید واکسن را مدیریت کنند که روزی 500 نفر از هموطنان‌مان را که همگی عزیز خانواده‌های‌شان هستند، از دست ندهیم.

نظر شما