به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، هرچند روحانی هم نسبتبه اخذ حمایت اصلاحطلبان بیمیل نبود، زیرا میدانست با تکیه بر سبد رأی شخصیاش نمیتواند در انتخابات توفیقی داشته باشد. در حقیقت اصلاحطلبان در همکاری با اکبر هاشمیرفسنجانی به این نتیجه رسیدند که روحانی میتواند باعث شکستهشدن فضای سنگین و سرد سیاسی شود.
اصلاحطلبان در پذیرفتن نظر هاشمی هدف دیگری را هم دنبال میکردند و آن جلوگیری از تکرار شرایطی مشابه آنچه در انتخابات سال 84 رخ داد. اصلاحطلبان و هاشمی در آن سال با یکدیگر کنار نیامدند و علاوهبر آنکه هاشمی بهصورت مستقل نامزد شد، خود اصلاحطلبان هم نامزدهای متعددی را روانه میدان کردند که نتیجهاش به دور دوم کشیدهشدن انتخابات در رقابت میان محمود احمدینژاد و اکبر هاشمیرفسنجانی و درنهایت پیروزی احمدینژاد شد. اصلاحطلبان در سال 92 کوشیدند که از بروز چنین اختلافی جلوگیری کنند تا به پیروزی برسند ولو پیروزی حداقلی. به نظر میرسد که سیاست ایشان در زمان خود جواب داد و حتی روحانی در دور اول دولت هم کوشید با اصلاحطلبان رابطهای نه بهشدت همدلانه اما مبتنی بر احترام داشته باشد و حسن نیت خود را در قراردادن اسحاق جهانگیری بهعنوان معاوناول و ارائه پیشنهاد وزارت علوم به عارف نشان داد. درواقع روحانی تا انتخابات دور دوم، اصلاحطلبان را بهنوعی برای خود حفظ کرد و البته اصلاحطلبان هم خاصه در حوزه سیاست خارجی از روحانی رضایت داشتند زیرا دولت روحانی در پایان کارش در دوره نخست دستاوردی به نام برجام را عرضه کرده بود.
بعد از انتخاب روحانی در سال 96، زمانی که ازقضا هاشمیرفسنجانی هم فوت کرده بود، روحانی از یکسو خود را دیگر نیازمند سبد رأی اصلاحطلبان نمیدانست و از سوی دیگر در غیاب پشتوانهای به نام هاشمی سعی کرد بیشتر در بازگشت به خاستگاه اصلی خود، یعنی اصولگرایی، خواستههای اصولگرایان را تأمین کند و حتی مهمترین نیروی اصلاحطلب کابینه، یعنی اسحاق جهانگیری، به حاشیه رانده شد؛ تا حدی که جهانگیری در مقطعی گفت اختیار عوضکردن منشی دفتر خود را هم ندارم.
با هیچ منطقی نمیتوان نقش مهم سیدمحمد خاتمی در رأیآوری روحانی را انکار کرد. در حقیقت روحانی نتیجه نوعی ائتلاف خاتمی بهعنوان نماینده همه اصلاحطلبان و هاشمی بهعنوان نماینده تکنوکراتها بود. خاتمی با «تکرار»هایش باعث پیروزی مجدد و قاطع روحانی در سال96 هم شد و در تمام اینسالها با کمترین انتقاد علنی از دولت سعی کرد مسیر فعالیت دولت را هموار کند و این در حالی است که گویا او نیز از ابتدا نگرانیهایی درباره رفتار روحانی داشته است؛ چنانکه روز گذشته صادق خرازی در گفتوگو با خبرگزاری «ایلنا» گفت: «روحانی فرقی نکرده است، ما اشتباه کردیم و فکر کردیم که اصلاحطلب است؛ دوستان ما فکر کردند که او اصلاحطلب است. آقای روحانی هیچ نسبتی با اصلاحات نداشت... رویکرد آقای روحانی یک رویکرد امنیتی محض بود و به مسائل داخلی امنیتی نگاه میکرد. دوستان اصلاحطلب باید با شناخت کامل این کار را میکردند. من یک واقعیتی را به شما بگویم؛ آقای خاتمی از ابتدا نگرانیهایی داشت و از همان روز اول نگران این بود که آقای روحانی بعد از اینکه به خواسته خود برسد، دیگر توجه و مشورت نمیکند».
با همه اینها به نظر میرسد اگرچه سیاست اصلاحطلبان در سال92 در حمایت از یک نیروی غیراصلاحطلب یا به تسامح ائتلافی درست بود، زیرا باعث گشایش فضای سیاسی و نیز ورود و تأثیرگذاری دوباره اصلاحطلبان در سیاسی رسمی شد و صدالبته رویکارآمدن دولت روحانی باعث انعقاد سند برجام شد که اگر آمریکا از آن خارج نمیشد، میتوانست باعث گشایش سیاسی در حوزه بینالملل و اقتصادی در داخل کشور شود، اما استمرار آن سیاست شاید در سال1400 به نفع جریان اصلاحات نباشد، زیرا اگر اصلاحطلبان در 92 قصد ورود دوباره به سیاست را داشتند، شاید اکنون باید درصدد تثبیت دوباره جریان خود در میان مردم باشند؛ موضوعی که اتفاقا بسیاری از اصلاحطلبان بر آن اتفاق نظر دارند، تا حدی که در بند نخست مصوبه تشکیل نهاد اجماعساز اصلاحطلبان آمده است که اصلاحطلبان در انتخاباتی آزاد، رقابتی، در تراز قانون اساسی و با «نامزد اصلاحطلب» شرکت میکنند.
نظر شما