به گزارش شهدای ایران، ۲۱ اردیبهشتسال۹۱ مأموران پلیس تهران از قتل مرد میانسالی در منزل مسکونی در خیابان عباسپور باخبر و راهی محل شدند. اولین شواهد نشان میداد عماد ۵۷ ساله با شلیک گلوله به سرش کشته شده است. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و همسر مقتول که در محل حضور داشت مورد تحقیق قرار گرفت. او در توضیح به مأموران گفت: «ساعتی قبل به خانه خواهرشوهرم رفته بودم، اما وقتی برگشتم با جسد شوهرم روبهرو شدم که روی زمین افتاده بود.»
تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل ادامه داشت تا اینکه ششسال بعد از حادثه مأموران به رابطه همسر مقتول با مرد جوانی به نام رامین پی بردند. به این ترتیب رامین تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد باجناق مقتول با همدستی همسر وی مرتکب قتل شدهاست.
با این ادعا همسر مقتول مورد تحقیق قرار گرفت تا اینکه در روند بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «شوهرم همسر اولش را به خاطر بچه دار نشدن طلاق داد و با من ازدواج کرد. من ۲۰ سال از او کوچکتر بودم، اما قبول کردم و با عماد ازدواج کردم. بعد از شروع زندگی بود که فهمیدم او مرد بداخلاقی است و سر هر موضوعی مرا کتک میزند. این شد که تحمل این شرایط برایم سخت شد، اما هر بار اعتراض میکردم میگفت بهتر است طلاق بگیرم.»
زن جوان ادامه داد: «ما بعد از سالها درمان بچهدار شدیم و صاحب یک دختر و یک پسر شدیم به همین خاطر انتظار شنیدن این حرفها را نداشتم این شد که روزی با خواهرم درد دل کردم و خواستم شوهرش که ایوب نام داشت مرا در قتل عماد کمک کند. این گذشت تا اینکه در یک سفر به شمال خودم از ایوب کمک خواستم و او قبول کرد. روز حادثه طبق نقشه همراه فرزندانم به خانه خواهرشوهرم رفتم و ایوب در نبود من وارد خانه شد و با شلیک گلوله شوهرم را کشت.»
با ثبت این اظهارات ایوب بازداشت شد و با اقرار به جرمش او نیز در شرح ماجرا گفت: «مقتول مرد بد اخلاقی بود. او به زنهای فامیل نظر داشت به همین خاطر فکر میکردم به دخترم نیز نظر دارد. این شد که فکر کردم خونش حلال است تا اینکه او را با همدستی خواهرزنم کشتم. بعد از قتل به اصفهان رفتم و اسلحه را در زایندهرود انداختم.» دو متهم در اولین جلسه مقابل هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفتند، اما آن جلسه با ادعای خواهر مقتول که مدعی بود فرزندان برادرش که اعلام رضایت کردهاند فرزندان واقعی مقتول نیستند، پرونده برای نبش قبر و آزمایش DNA به دادسرا فرستاده شد، اما فرزندان برای انجام آزمایش مراجعه نکردند. به این ترتیب پرونده با رضایت دو فرزند مقتول این بار از جنبه عمومی جرم روی میز هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، باجناق مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: قتل را قبول دارم و پشیمان نیستم.
در ادامه همسر مقتول نیز با قبول اتهام معاونت در قتل گفت: «شوهرم مرد بدرفتاری بود به همین خاطر از زندگی با او خسته شده بودم. این شد که از ایوب درخواست کمک کردم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
∎
تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل ادامه داشت تا اینکه ششسال بعد از حادثه مأموران به رابطه همسر مقتول با مرد جوانی به نام رامین پی بردند. به این ترتیب رامین تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد باجناق مقتول با همدستی همسر وی مرتکب قتل شدهاست.
با این ادعا همسر مقتول مورد تحقیق قرار گرفت تا اینکه در روند بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «شوهرم همسر اولش را به خاطر بچه دار نشدن طلاق داد و با من ازدواج کرد. من ۲۰ سال از او کوچکتر بودم، اما قبول کردم و با عماد ازدواج کردم. بعد از شروع زندگی بود که فهمیدم او مرد بداخلاقی است و سر هر موضوعی مرا کتک میزند. این شد که تحمل این شرایط برایم سخت شد، اما هر بار اعتراض میکردم میگفت بهتر است طلاق بگیرم.»
زن جوان ادامه داد: «ما بعد از سالها درمان بچهدار شدیم و صاحب یک دختر و یک پسر شدیم به همین خاطر انتظار شنیدن این حرفها را نداشتم این شد که روزی با خواهرم درد دل کردم و خواستم شوهرش که ایوب نام داشت مرا در قتل عماد کمک کند. این گذشت تا اینکه در یک سفر به شمال خودم از ایوب کمک خواستم و او قبول کرد. روز حادثه طبق نقشه همراه فرزندانم به خانه خواهرشوهرم رفتم و ایوب در نبود من وارد خانه شد و با شلیک گلوله شوهرم را کشت.»
با ثبت این اظهارات ایوب بازداشت شد و با اقرار به جرمش او نیز در شرح ماجرا گفت: «مقتول مرد بد اخلاقی بود. او به زنهای فامیل نظر داشت به همین خاطر فکر میکردم به دخترم نیز نظر دارد. این شد که فکر کردم خونش حلال است تا اینکه او را با همدستی خواهرزنم کشتم. بعد از قتل به اصفهان رفتم و اسلحه را در زایندهرود انداختم.» دو متهم در اولین جلسه مقابل هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفتند، اما آن جلسه با ادعای خواهر مقتول که مدعی بود فرزندان برادرش که اعلام رضایت کردهاند فرزندان واقعی مقتول نیستند، پرونده برای نبش قبر و آزمایش DNA به دادسرا فرستاده شد، اما فرزندان برای انجام آزمایش مراجعه نکردند. به این ترتیب پرونده با رضایت دو فرزند مقتول این بار از جنبه عمومی جرم روی میز هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، باجناق مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: قتل را قبول دارم و پشیمان نیستم.
در ادامه همسر مقتول نیز با قبول اتهام معاونت در قتل گفت: «شوهرم مرد بدرفتاری بود به همین خاطر از زندگی با او خسته شده بودم. این شد که از ایوب درخواست کمک کردم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
نظر شما