شناسهٔ خبر: 4464601 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: نسیم | لینک خبر

کاشانی: جریان "تشیع انگلیسی"، جز شرمساری نفعی برای شیعه نداشته است

نسیم

حجت‌الاسلام حامد کاشانی، پژوهشگر در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» ضمن بررسی ابعاد مختلف "تشیع انگلیسی" گفت: بزرگ این جریان هیچ وزانت علمی در حوزه ندارد/ از بدیهیات هدایت، عدم توهین به مقدسات طرف مقابل است

صاحب‌خبر -

گروه فرهنگی خبرگزاری «نسیم»- استکبار جهانی همواره با مطالعات دقیق و بنیادین خود در جوامع دیگر چون شکارچی قهاری در پی رصد جریان های فکری ای است که به مستعمره کردن جوامع و تضعیف قدرت و ملت های دیگر، قدرت های جهانی را یاری رساند. به این معنی که از دل خود جوامع جریان های فکری ای که با اهداف ایشان همسو بوده و ایشان را در دستیابی به برخی اهداف یاری می کنند برگزیده و با حمایت های مختلف به روند رشد و فراگیری آن جریان فکری و اعتقادی تسریع می بخشد.

بهائیت نمونه بارز این جریان است که امروز یه تشکیلاتی وسیع تبدیل شده و آشکارا به خدماتی که به اسرائیل ارائه می دهد می‌بالد. یکی دیگر از جریانات نوپدید و البته تا حدودی خدمتگزار به اهداف دشمنان جهان اسلام را می توان جریان "تشیع انگلیسی" معرفی کرد. جریانی که با اغراض دینی و اعتقادی شکل گرفته و مستمسک اهداف فرقه گرایانه و وحدت گریزانه دشمنان گردیده. در گفتگو با حجت الاسلام حامد کاشانی، محقق و پژوهشگر حوزه به بررسی ابعاد مختلف این جریان خطرناک پرداختیم.
آنچه از نظر می گذرانید مشروح این گفتگو است.

 

نسیم: اگر موافق باشید بحث را از ریشه بررسی کنیم، تشیع انگلیسی چه مختصات و چه شاخصه‌هایی دارد و به چه طرز فکری تشیع انگلیسی اطلاق می‌شود؟ برخی می گویند محبت اهل بیت (ع) یعنی تشیع انگلیسی، برخی دیگر برائت از دشمنان اهل بیت را تشیع انگلیسی می‌دانند. خط و مرز تمیزدهنده تشیع انگلیسی و اسلام ناب محمدی (ص) کدام است؟

کاشانی: در اصطلاحات تشیع انگلیسی، اسلام آمریکایی، اسلام اموی و اسلام دگراندیشان، نسبت دوم که به تشیع یا اسلام نسبت داده شده، با توجه به بعضی ساختارهای فکری، بومی و منطقه‌ای بوده است. منتهی آن چیزی که یک جریان را از اسلام ناب دور می‌کند این است که از منابع اصلی دین، یعنی کتاب و اهل بیت اعتقاداتش را اخذ نکند. اگر از این دو اخذ کند یا یک انسان ولایت‌مدار به معنای ولایت اهل بیت باشد یا به عنوان یک مطیع محض دستورات دین باشد، می‌گوییم اسلام ناب و غیر از این باشد می‌گوییم غیر اسلام ناب.

حالا با توجه به اینکه یک وقتی سر سلسله‌شان مثلاً فرض کنید در بنی امیه است می‌گوید اسلام اموی ولی همان مشکل را دارد که اعتقاداتش را از منابع اصلی دین اخذ نمی‌کند و از جای دیگر اخذ می‌کند. یکی مبنای اعتقاداتش معاویه است و یکی‌ دیگر در زمان حضرت امام(ره) امریکایی است. یکی حمایت اصلی و لجستیکی‌اش در انگلیس است اسمش را گذاشتند تشیع انگلیسی. دقت داشته باشیم که همه اینها از نظر شروع انحراف عین هم هستند یعنی از منابع اصلی دین اخذ نمی‌کنند یا تن به تبعیت نمی‌دهند.

 

نسیم: تشیع انگلیسی چه شاخصه‌هایی دارد؟ یعنی شاخصه‌های عینی و مصداقی که ما بخواهیم بگوییم که این جریانی که مسلمان هستند و شیعه هستند محب امیر المؤمنین (ع) و معتقد به ولایت، همه اینها هستند، اما چه عاملی باعث شده که ما به اینها بگوییم تشیع انگلیسی؟ یا به تعبیر شما چه چیزی را از منابع غیر اصلی اخذ کردند که باعث شده اینها فاصله بگیرند؟

کاشانی: این عنوان "انگلیسی" خیلی موضوعیت ندارد یعنی امروز عرض کردم شاید حمایت لجستیکی می‌شوند و حمایت رسانه‌ای می‌شوند، درغیر این صورت اگر یک وقتی مرکز اینها بشود استرالیا اسمش می‌شود تشیع استرالیایی و یعنی این عنوان دومی فقط تمایز می‌دهد و اگر نه خصوصیت ویژه‌ای ندارد.

اما این جریان چه جریانی است؟ این جریان به این شکل نیست که تفکر منسجم و منضبط داشته باشد، اما نظام و ساختاری که اینها دارند، بیشتر به دنبال تقابل‌سازی مقابل جمهوری اسلامی است. البته منظور بنده عموم طرفدارهایش نیست. لذا شما نگاه می‌کنید از ضد فلسفه میان آنها هست تا فیلسوف. از انجمنی هست تا طرفدار ولایت فقیه، منتهی می‌گویند ما باید مصداق ولایت فقیه باشیم. از اخباری هست میان آنها تا اصولی.

معلوم است که ائتلاف اینها، ائتلاف استراتژیک است نه ائتلاف عقیدتی و ایدئولوژی. اگر بخواهم مثال بزنم، نمونه بارز عینی‌اش‌ این مخالفت‌های واضحی است که با جریانی که به نفع تشیع در جهان اسلام در حال پیشروی است، آنجا که تقابل خیلی واضح است مثل علم کردن "هفته برائت" مقابل "هفته وحدت" یا روز "امامین عسکریین" به جای "روز قدس". اینها یعنی تقابل‌سازی و از اینها مهم‌تر انحرافی که ایجاد می‌کند تغییر اولویت‌ برای جوان شیعه است، اولویت‌های جهان شیعه را تغییر می‌دهند.

آنچه تشیع انگلیسی از اسلام نشان می دهد صبح تا شب فحش و لعن است

کسی که رسانه‌های اینها را می‌بیند یا می‌شنود فکر می‌کند که اسلام صبح تا شب فحش و لعن دارد. البته من از آن کسانی هستم که قائل به بیزاری از دشمنان خدا هستم اگر کسی بیزاری از دشمنان خدا نداشته باشد، نقص ایمان دارد اما اینکه کسی صبح تا شب، کل اسلام، عقائد ، فقه، اخلاق، تفسیر، کلام، سیره اهل بیت همه را در واقع منحصر کند در فحش دادن، این فرد در واقع در حال جا به جا کردن اولویت‌های جامعه است.

یا مثلاً فرض کنید به جای پرداختن به بعضی از اولویت‌های رفتاری به توسعه عمومی عزاداری بپردازد، باز هم تأکید می‌کنم که شکی نیست که عزاداری قوام جمهوری اسلامی است و تشیع بدون عزاداری تشیع پوچی است ولی همانطور که نماز ستون دین است، اما نگفتند که نماز ستون دین است به معنای این باشد که روزه نگیرید و حج نروید.

طرفداران تشیع انگلیسی با اینکه ادعا می کنند امام حسینی هستند معمولاً خیلی بی‌ادب و بددهن اند

اگر عزاداری هم از امروز از شعائر مهم اسلامی است، به معنی نفی بقیه نیست. این جریان به دنبال این است که طرفدارانش را محدود کند به دو یا سه مقوله و از بقیه فارغ کند و نمونه بارز آن این است که طرفداران این جریان با اینکه می‌گویند ما امام حسینی هستیم معمولاً خیلی بی‌ادب و بددهن هستند.

می‌بینیم که به راحتی فحش می‌دهند حتی در سایت‌هایشان دشنام صریح و بی ادبی به بزرگان دارند، به گونه‌ای که حتی در تاریخ تشیع کمتر وهابی یا کمتر غربی‌ای پیدا شده باشد که اینطوری بی‌ادبی کند و این نشان می‌دهد که اینها از آن اصل اسلام و از حقیقت تشیع بی بهره هستند.

البته این جوانان که خبر ندارند چون اولویت‌ها را شخص دیگری تعیین می‌کند، ولی در رفتار عملی شما می‌بینید که انسان‌هایی ستیزه‌گر، اهل مجادله و خیلی دگم هستند و اگر شما مخالفشان حرفی بزنید استدلال نمی‌خواهند فحش می‌دهند یا دشنام می‌دهند و به سرعت شما را تکفیر می‌کنند. البته این افراد هم از نظر ولایت، هم از نظر تدین و هم از نظر علم قابل قیاس با حتی اساتید و بزرگان این جریان نیستند.

به طور کلی ما شاهد سه سلوک هستیم یک؛ سلوکی که به صورت افراطی به وحدت می‌پردازد به این معنا که می‌گوید اصلاً ما با غیر شیعه اختلافی نداریم یا بیاییم حکومت خلیفه اول را «تصویب» کنیم یعنی صحیح بپنداریم این جریان افراطی قبلاً بعضی از مسئولیت‌ها را هم در جمهوری اسلامی داشتند و خیلی هم حساسیت درست کردند به گونه‌ای که مثلاً هفت سال پیش خود بنده بیشتر سخنرانی‌هایم راجع به نقد این تفکر بود به گونه‌ای که بعضی‌ها فکر می‌کردند ما طرفدار وحدت نیستیم اما این معنی وحدت را قبول نداریم.

سلوک دوم؛ سلوک وسط است که قائل است که وحدت از ضروریات است و شکی نیست و ما نسبت به برادران غیر شیعه‌مان مثل برادری که دنبال هدایت کردن برادرش هست و می‌خواهد آن را از اشتباه در بیاورد، می نگریم. شک نداریم که ما حق می‌گوییم و آنها راه را بر خطا رفتند ولی مثل برادرم هستند و دنبال این هستم که راه را به او نشان بدهم. معلوم است که با مجادله و بی ادبی و بد دهنی و فحاشی نمی‌شود جلو برد.

این هم یک جریان که در واقع در عین اینکه بر آموزه‌های تشیع تأکید می‌کند، آن را اصل اصیل و حق حقیق می‌داند، ولی به وحدت قائل است به این معنی که باید سایر مسلمین را هم بیاوریم به دامان اهل بیت و از محبین به متولین؛ یعنی اهل ولایت و ولایت‌مدار تبدیلشان کنیم، گروه اهل تفریط هم این گروه هستند.

در این جریان استراتژیک شما می بینید کسانی که مثل پسر این آقایی که ادعای مرجعیت دارد، آن پسری که اسمش سید احمد است در کلیپ‌هایش آمده است که می‌گوید مثلاً دفاع از رسول الله است این تبری ما و به عنوان دفاع از رسول خدا می‌گوید که ما وظیفه داریم که افشاگری کنیم و تخریب کنیم خلفا را و دشنام دهیم چون این دفاع از پیامبر است چون اینها به پیامبر خیانت کردند. خوب حالا اخیراً که به پیامبر توهین شد این سید احمد آقا کجاست که از پیغمبر دفاع کند؟

چرا تشیع انگلیسی در جریان توهین به پیامبر(ص) هیچ اقدام آشکاری نکرد؟

می‌خواهم این را عرض کنیم که اینها در واقع به دنبال استراتژی تقابل با نظام هستند و استراتژی علم کردن شخصیت خودشان به عنوان اسلامی هستند که خوب به دشمن خوراک می‌دهد. ما می‌بینیم در جریان توهین به رسول خدا اینها اقدام آشکاری نمی‌کنند در حالی که از اینها توقع بود که در جریان دفاع از رسول خدا جریان‌های گسترده راه بیندازند و کمپین راه بیندازند.

در حقیقت این جریان به صورت استراتژیک دنبال این است که در رفتار و عقائد جوانان شیعه تغییر اولویت ایجاد کند و مثلاً خیال کند که اگر یک فحشی به یک دشمنی بدهد و هفته‌ای یک شب هیئت برود کأنّ وظایف مسلمانی‌اش را انجام داده  است؛ در واقع اینها سکولار نیستند؛ چرا که مرجعیت این جریان در کتاب خود قائل به حکومت اسلامی است ولی چون استراتژیک است و اکنون بحث تقابل مطرح است و جمهوری اسلامی داعیه دار حکومت و ولایت است، اینها به صورت سکولار رفتار می‌کنند.

به گونه‌ای که مثلاً پسر این مرجع خودش به من می‌گفت که پدر ما به این ماهواره‌ها پول می‌دهد ولی توصیه می‌کند که بعضی از کارها را نکنید و آنها اگر گوش ندهند خوب گوش ندادند دیگر یعنی هر کسی کار خودش را می‌کند؛ بدیهی است هر کسی در زندگی شخصی کار خود را می‌کند ولی آنجایی که ما قرار است بودجه بیت المال را خرج کنیم نمی‌شود، هر کسی که هر کاری که دلش خواست انجام بدهد.

چرا این بودجه و وجوهات را  دست مرجع تقلید می‌دهند، البته اگر این پول‌ها از وجوهات باشد، چرا می‌دهند به مرجع تقلید و به من نمی‌دهند؟ برای اینکه مرجع تقلید باید به صورت متمرکز اداره کند و ببیند کجا باید چه هزینه‌ای شود نه اینکه پول را بدهد بعد هم توصیه کند که این کارها را نکنید.

نسیم: این جریان یک ادعاهایی دارد بر این مبنا که خود را شیعه اصیل و ناب می‌دانند؛ شما در تحقیقات تاریخی پیشینه‌ای برای این نوع تفکر دارید؟ البته اشاره فرمودید که مشکل آن ها جمهوری اسلامی است، نه اینکه دغدغه ولایت امیر المؤمین (ع) را زیاده از حد داشتند؛ همان چیزهایی که خودشان مدعی هستند اعم از سب و لعن افراطی و فحاشی و... در اسلام پیشینه‌ای دارد و ما نمونه‌هایی داریم که معصومین با این جریانات چه برخوردهایی داشتند؟ اصلاً چه صحبتی داشتند؟ ما بالاخره با یک گروهی به نام اهل سنت مواجهیم و اینها قائل به خلافت امیر المؤمنین (ع) و ولایت ایشان نیستند اما می‌گویند ما محب آن ها هستیم و دوست داریم یعنی ناصبی هم نیستند اهل بیت در برخورد با اینها چطور رفتار می‌کنند؟

کاشانی: این مسئله دو بخش است؛ یا اینکه می توان گفت سه قسمت است؛ یکی اینکه آیا شبیه این جریان در تاریخ بوده یا نبوده است؟ یکی اینکه بزرگان شیعه چه رفتاری داشتند؟ یکی اینکه اهل بیت چه رفتاری داشتند؟

شبیه اینها در تاریخ هم بوده و هم نبوده به این معنی که در تاریخ گروهی به عنوان مراجع مسلمین و رسانه‌ای مراجع شیعه و رسانه تشیع، رسانه داشته باشند و از این حرف‌ها جایی بزنند، وجود نداشته است؛ یعنی هرگز بزرگان شیعه چنین رفتارهایی نداشتند.

وقتی اجازه محمد بن یوسف کرمانی شافعی درباره شهید اول می‌گوید "مولانا الاعظم سید" در حالی که شهید اول آنجا بیست و چند ساله است یعنی آدم مهم اهل سنت وقتی به شهید می‌خواهد اجازه بدهد به اسم سید علما، استاد بزرگوار، مولای اعظم نام می‌برد. شهید هم وقتی می‌خواهد اجازه بدهد به بزرگان فقهای حجاز به اسم "المولی الاعظم" شروع می‌کند یعنی در اوج ادب است.

از این نمونه‌ها در تاریخ  الی ما شاء الله وجود دارد اخیراً قصد داریم کتابی به اسم "ادب اختلاف"منتشر کنیم که شاید 50 نمونه از این رفتارهایی که علمای شیعه و سنی در مواجهه با همدیگر داشتند را در آن آوردیم؛ می‌خواهیم اسناد این نمونه ها را  منتشر کنیم. یعنی از مرجعیت شیعه از بزرگان شیعه هرگز چنین  رفتارهایی به صورت پخش عمومی و رسانه‌ای صادر نشده است؛ اولاً رسانه مثل امروز نبوده، ثانیاً اینکه به عنوان مرجع تقلید یک مطلبی را افشا کند نبود.

فرق تشیع ناب با تشیع غیر ناب در اصل اطاعت است

اینکه بیان کنیم بین عوام شیعه شبیه این رفتارها بوده، بله بوده است و در طول تاریخ هم خیلی از مشکلاتی که شیعه داشته این بوده که عرض کردم؛ فرق تشیع ناب با تشیع غیر ناب در اصل اطاعت است؛ این که من یک عقیده‌ای دارم مرحله اول و بعد عمل به آن بکنم یا مثلاً اکنون باید سکوت کنم، این یک تبعیت و التزامی لازم دارد که شما نسبت به یک نفر مثلاً حضرت موسی (ع) نسبت به فرعون محبت دارد یا بغض دارد.

شکی نیست که حضرت موسی نسبت به طاغوت بغض دارد ولیکن خدا می‌فرماید حالا که می‌خواهی با آن مواجه شوی "فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً" نرم با او حرف بزن یعنی اینکه حضرت موسی قربون صدقه فرعون که نرفت و اینجوری هم نبوده که خیلی فرعون را دوست داشته باشد ولی به خاطر اینکه لعله یتذکر او یخشی، چه بسا شاید هدایت شود با آن نرم حرف بزن.

این آقایان اگر ببینند کسی فرضاً بگوید "برادران اهل سنت ما"، وی را تکفیر می‌کنند؛ این گونه باشد اولین کافر در قرآن  حضرت موسی می‌شود که دستور خدا را عمل کرده است و اولین کسی که دستور کفر داده، خدا می شود؛ در حالی که نرم و مودبانه صحبت کردن یک بحث است و این که شما حتماً عقیده‌ات عین بیانت باشد بحثی دیگر است.

در نامه نگاریی‌های بزرگان شیعه و اهل سنت، یکی از علمای شیعه را نمی یابید که فحاشی یا بددهنی کرده باشد

اصول معاشرت این است که لازم نیست فرد همه عقائد خود را نسبت به دیگران بیان کند؛ در گذشته در عوام شیعه معمولاً در طول تاریخ داشتیم، منتهی این جریان نبوده که یک حرف در کوچه‌ای که بین شیعیان مطرح بوده، مثلاً فرض کنید دو هزار کیلومتر آنطرف‌تر در بلاد اهل سنت این حرف رد و بدل شود و بعد باعث درگیری شود ولی منصفانه این است که متأسفانه از اینها داشتیم؛ در نامه نگاریی‌هایی که بزرگان شیعه با اهل سنت داشتند، شما یک نفر از علمای شیعه را بگویید که فحاشی یا بددهنی کرده است؛ عوام ممکن است که گوش نکنند و این هم عوام است یعنی طراز تشیع نیست.

خطر تشیع انگلیسی این است که کاری که عوام می‌کردند و علما رد می‌کردند امروز به اسم مرجعیت انتشار می‌دهند

خطر امروز تشیع انگلیسی این است که آن کاری که عوام می‌کردند و علما رد می‌کردند امروز به اسم مرجعیت انتشار می‌دهند؛ پس قسمت اول بله شبیه بعضی از رفتارهای اینها، نه البته در سطح رسانه‌ای، در گذشته موارد زیادی در ذهن من است، منتهی جالب این است که علمای شیعه همواره آن را رد کردند و قبول نکردند و نپذیرفتند که نمونه‌های فراوان داریم.

مثلاً یک نمونه‌ آن این است که شیخ عبدالجلیل قزوینی کتابی به اسم "النقض" دارد؛ رهبری هم در مدح این شیخ عبدالجلیل بیانات خیلی جالبی دارند؛ ایشان کتابی در نقض عقائد غیر شیعه نوشته است؛ یعنی در نقد عقائد غیر شیعه نوشته است؛ در آنجا می‌گوید "صد هزار لعنت خدا، صد هزار لعنت ملائکه، جن و انس بر کسی که به همسران پیامبر تهمت زنا بزنند" یعنی که اگر ما نسبت به عائشه در ماجرای جمل در ماجرای سقیفه انتقاد داریم و انتقاد جدی هم داریم این یک بحث است و این که چون انتقاد داریم یک تهمتی بزنیم که آن مرتکب نشده این یک بحث دیگری است.

جالب اینجاست که آن می‌گوید صد هزار لعنت خدا و می‌گوید این حرف توهین به رسول خدا است و اهانت به رسول خدا حساب می‌شود و لعن می‌کند؛ مثلاً فرض کنید که شیخ محمد رستمداری که برای دوران صفویه است و حضرت آیت الله شبیری درباره نامه وی می گوید: که این نامه از مهمترین مکتوبات مناظره‌ای بین شیعه و سنی است.

در آنجا ایشان می‌گوید بعضی از عوام شیعه ممکن است به بعضی‌ها، که ما این را تأیید نمی‌کنیم توهین کنند البته این باعث کفرشان هم نمی‌شود اما ما قبول نداریم و بزرگان ما و علمای ما هرگز چنین حرفی نزدند؛ اتفاقاً راجع به عائشه می‌گوید که ما به ایشان سر ماجرای جمل یا سر ماجرای حضرت مجتبی یا سر ماجرای ثقیفه به شدت انتقاد داریم ولی تهمت زنا به آن نمی‌زنیم و این را علمای شیعه هم قبول ندارند.

به عبارت دیگر بعضی از عوام شیعه ممکن است که تندروی کنند کما اینکه در عوام انحراف، افراط، تفریط وجود دارد. چنانچه آمده "لا یری الجاهل الا مفرط او مفرط" بالاخره جاهل یا تفریط می‌کند یا افراط و بزرگان هم نقد می‌کنند و رد می‌کنند پس در طول تاریخ داشتیم؟ بله از این جهت که بعضی از عوام این کار را کردند داشتیم، ولی نداشتیم از این جهت که مراجع و علما رد کردند و قبول نکردند؛ چنین رسانه‌ای نبود، از علمای شیعه حتی مکتوباتی است که اینها در فضای خصوصی ممکن است که مطالبی نوشته باشند ولی هرگز در جمع عمومی راه پیدا نکرده است.

دأب علمای شیعه احترام و تکریم علما بوده است

قسمت دوم اینکه که علمای شیعه دأبشان چی بود؟ عرض من این است که داب علمای شیعه احترام و تکریم علما بوده است؛ به طور مثال این عبارت را مرحوم آقای بهجت هم فرموده است؛ در مطالبی که از ایشان نقل شده نیز موجود است که سید رضی وقتی یک سابعی یعنی یک غیر مسلمان یا یک کافر از دنیا می‌رود به خاطر عظمت علمی او در مدح وی شعر می‌گوید.

ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب شرح نهج البلاغه این شعر را آورده یعنی سید رضی در مدح یک عالم حتی غیر مسلمان نه سنی نه شیعه غیر مسلمان مدح علمی کرده است یعنی نیازی به بی ادبی نیست؛ علامه حلی (ره) در کتاب "منتهی المطلب فی تحقیق المذهب"وقتی یک حرفی در عدد رکعات نماز از ابو حنیفه نقل می‌کند می‌گوید این حرف سخیف در شأن ابو حنیفه نیست و حتماً آن نگفته است؛ یعنی از ابو حنیفه دفاع می‌کند البته می‌گوید من ابو حنیفه را قبول ندارم و او را نقد می‌کند؛ نه اعتقاد او و نه فقه او را ولی ابو حنیفه آدمی نیست که چنین حرف سخیفی بزند.

بعضی از تندروی‌ها همیشه بوده است؛ مرحوم صاحب جواهر این را در کتاب جواهر الکلام از علامه حلی نقل می‌کند؛ این مطلبی که عرض کردم در مفتاح الکرامه از علامه نقل شده ولی در نسخه‌ای که امروز از منتهی المطلب چاپ می‌شود این قسمت حذف شده است؛ یعنی نسخه‌ای که دست مصحح بوده نه اینکه مصحح حذف کرده یعنی اینکه گاهی بی‌انصافی صورت گرفته است.

علمای شیعه نسبت به بزرگان اهل سنت با تکریم حرف می‌زنند

علامه حلی که از ستاره‌های دفاع ازعقائد شیعه است لزومی ندارد که بی انصافی کند سر جای خود نقد می‌کند و یک جایی که یک حرف عجیبی می‌زنند که در شأن یک عالم غیر شیعه نیست می‌گوید این بی‌انصافی است، او در این حد این حرف‌ها را نمی‌زند؛ از این نمونه‌ها بسیار در ذهن من است و حالا اگر نیاز شد مصادیق دیگری را عرض می‌کنم که ما می‌بینیم علمای شیعه مخصوصاً مراجع شماره یک شیعه و رؤسای شیعه در واقع آنهایی که در عصر خود رئیس مذهب هستند، نسبت به بزرگان اهل سنت با تکریم حرف می‌زنند.

من نگاه می‌کردم مرحوم صاحب عروه  در نامه‌ای که به پادشاه عثمانی، که قطعاً سنی است، نوشته، در مورد بقاء حکومت او دعا کرده است؛ آقایان می‌خواهند بگویند که صاحب عروه هم ناصبی و سنی و کافر و... است؟ نخیر بزرگان شیعه از صدر اسلام تا کنون، بزرگانی هم چون ابن سلفی نسبت به شیخ مفید می گوید شیعه و سنی در مجلس درس وی حاضر می شدند؛ حال اگر شیخ مفید در مجلس درس خود به آن ها فحش می داد، در کلاس درس وی حاضر می شدند؟

روسای مذهب در عین این که به عقاید شیعه محکم پایبند هستند، به عقاید مخالف بی ادبی نمی کنند

روسای مذهب در عین این که به عقاید شیعه محکم پایبند هستند و از آن دفاع می کنند، به عقاید مخالف بی ادبی نمی کنند؛ به عبارت دیگر بزرگان شیعه در گفتگو بسیار رفیق و صمیمی هستند؛ چرا که نگاه آن ها این است برادر خود را نجات دهند؛ بنابراین بزرگان شیعه به خصوص در مقام ریاست شیعه، در کتاب عمومی یا جلسه عمومی همانند شیخ مفید همواره با تکریم سخن گفتنه اند در حالی که از عقاید شیعی خود دفاع کردند.

برادر مرجع این جریان، سید محمد، کتابی به نام "الشیعه والتشیع" دارد که در این کتاب بیان می کند دو کتاب "الغدیر" و "المناجات" را که در دفاع از ولایت نوشته شده است، مورد تائید ما است؛ علامه امینی در جلد 8 کتاب الغدیر بیان می کند دو شخص از بزرگان شیعه نزد امیرالمومنین (ع) رفتند و نسبت به معاویه الفاظی به کار بردند، حضرت در پاسخ می فرمایند دوست ندارم دشنام دهید بلکه از سیره و اقدامات آن ها بگوئید و مردم خود آن ها را می شناسند.

علامه امینی این گونه می نویسد که ادب امیرالمومنین (ع) این است که به معاویه نیز دشنام نمی دهد و ادب شیعه نیز چنین است که بگوید چشم و اطاعت می کند و من نیز این گونه هستم؛ به عبارت دیگر علامه امینی عنوان می کند کتاب نوشتم ولیکن دشنام ندارم؛ در کتاب الغدیر در بسیاری از موارد عقاید خلافای اهل سنت را نقد کرده است ولیکن دشنام نداده است؛ در محیط گفتگوی علمی بحث می کند، بدیهی است که ما خود را حق می دانیم ولیکن دشنام نداریم.

دوستان دو نامه اول کتاب المراجعات را مطالعه کنند؛ اصلاً حیرت انگیز است؛ عالم 80 ساله سنی درباره مرحوم شرف الدین که 39 ساله است، می‌گوید "مولای من ای کسی که من در کنار ساحل دریای علم تو سیراب شدم ای کاش تو را زودتر دیده بودم"؛ این سخنان را عالم سنی می‌گوید و عالم شیعه که علامه شرف الدین است که آقایان کتاب وی را قبول دارند، با تعابیری مثل "مولای عظیم الشأن، من به مصر برای استفاده از فیض حضور شما آمدم" پاسخ وی را می دهد.

یعنی بسیار مؤدبانه برخورد می کنند؛ آنقدر اینها نسبت به هم ابراز محبت کردند که انسان تعجب می‌کند؛ سیره علما از سلف تا خلف همه همینطور بود؛ آنجایی که قرار بوده در جمع غیر خصوصی درباره غیر شیعه و حتی غیر مسلمین حرف بزنند در اوج احترام صحبت می‌کنند و نمونه‌های آن فراوان است.

قسمت سوم سئوال سیره اهل بیت است. اهل بیت علیهم السلام چه رفتاری می‌کردند؟ ما یقین داریم که امام صادق (ع) هزاران شاگرد غیر شیعه دارد؛ یکی سکونی قاضی معروف سنی است؛ افراد دیگر، افراد غیر اثنی عشری نیز این گونه بوده است؛ مثلاً شیخ نجاشی نسبت به حسن بن علی بن فضّال که یک "فطحی" است، یعنی امام کاظم علیه السلام را امام نمی‌داند، می‌گوید "شیخ اصحابنا وجهم"، آبروی اصحاب ما است.

شیعه از نظر اعتقادی ایمان فطحی را قبول ندارد ولی این نیاز نیست که گفته شود این آدم خوبی بود، آدم راستگویی بود، نه راستگو بلکه آبروی ما بود و شیخ ما بود و نجاشی تجلیل‌هایی در کتاب رجالش کرد که حیرت‌انگیز است؛ مثلاً هزاران نفر در مجلس درس حضرت صادق (ع) شرکت می‌کنند یا در مورد امام عسکری (ع) است که زیارتگاه او برای شیعه و سنی مفید است.

امروز نگاه می‌کنیم از الطاف حضرت موسی بن جعفر (ع)  سنی‌های بغداد امام کاظم را باب الحوائج می دانند، چرا؟ چرا که از وی نتیجه گرفتند، مجرب است، تجربه شده است، واضح است؛ مثل بدیهی می‌ماند که اهل بیت با محبت به اینها به گونه‌ای رفتار می‌کردند که اینها حق را بفهمند؛ آنقدر فکر می‌کنم که این مسئله روشن است که خیلی لازم نیست راجع به آن صحبت کنیم.

تشیع انگلیسی به دنبال بی ادب و بی استدلال نشان دادن شیعه و بد معرفی کردن آن است

نمونه بارز این است که از حضرت سجاد (ع) ،امام حسن(ع)  و حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت داریم که شخصی آمد فحش داد، از نظر شیعه کسی به امام شیعه دشنام بدهد حکم وی اصلاً اعدام است و کافر و نجس است، همسر او طلاق است؛ اما شما رفتار امام را ببینید؛ من سه امام را اکنون به خاطر دارم و از ائمه دیگر نداریم.

از امام حسن(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) همین الآن روایت در ذهن است که فحش به مادر حضرت می‌دهد ولی حضرت سکوت می‌کند و می‌گویند که نه مادر من اینگونه نبوده است؛ حضرت سجاد (ع) همینطور و یا امام حسن (ع) و امام کاظم (ع) که طرف را به منزل خویش مهمان می‌کنند؛ شکی نیست که سیره اهل بیت (ع) خلاف این جریان است و این جریان به دنبال بی ادب نشان دادن شیعه، بی استدلال نشان دادن و بد معرفی کردن است.

در تاریخ شیعه روایات بسیاری داریم؛ اینها اولیات است؛ اینها می گویند ما فلان جا روایتی داریم که گفتند دشنام دهیم، نمی‌گویند که اولاً سند آن روایت چطور است؟ ثانیاً خبر واحد، زمانی حجت است که سیره عقلا این را امضاء کرده باشد؛ سیره‌ عقلا را زمانی امضاء می‌کندکه معارض داشته باشد.

وقتی شما یک روایت بیاورید که اهل بیت فحش دادند و یا دستور به فحش دادند و بالفرض که سند آن مشکل نداشت این همه عرایض ما و نمونه‌های فراوان با این برخورد تعارض دارد و خبر را از حجیت می اندازد؛ منتهی اینها به اینجا که می‌رسند شبیه اخباری عمل می‌کنند یعنی برایشان مهم نیست که این روایت را مثلاً در خیابان پیدا کرده باشند یا از یک کتاب باشد؛  بیشتر از اینکه تفحص کنند که این روایت، روایت معصوم است یا خیر به دنبال این هستند که حرف خود را ثابت کنند.

حتی بزرگان این جریان این کار را می‌کند؛ یعنی گاهی استدلال‌ها چنان بی‌مایه است که انسان حیرت می‌کند که چطور یک نفر که داعیه مرجعیت در این سطوح دارد، این گونه سخن می گوید و آن چیزی که مسلم است اینست که سیره اهل بیت خلاف این است؛ نمونه‌ها فراوان است؛ صحیحه داریم که اگر کسی پشت سر اهل سنت در صف اول نماز بخواهند چقدر ثواب دارد مثل نماز پشت سر پیامبر(ص) است.

چرا این را گفتند؟ چرا نگفتند که بروید در صف اول بایستید و به آنها فحش دهید؟ به نظر می‌رسد از واضحات است؛ اگر این حرف‌های ما را به این جریان بدهید می‌گویند فلانی مثلاً عمری است که این حرف‌ها را میزند؛ اخیراً یکی از اینها با ما تماس گرفت و گفت من تا به حال فکر می‌کردم که تو سنی هستی؛ در یک جلسه‌ای یک جا صحبت کردی و صوتت موجود است که مثلاً همسر پیامبر عائشه را با توجه به مسئله جمل نقد کردی و فهمیدم نه سنی نیستی، گفتم هر کسی که مخالف شما است سنی نیست و عقائد ما سر جای خود است و از آن دفاع می‌کنیم.

بنده درسم در حوزه امامت‌پژوهی است ولی ربطی ندارد که حالا که قرار است ما امامت پژوهشی بخوانیم دشنام بدهیم، فحش بدهیم یا تهمت‌هایی که به شیعه در طول تاریخ می‌زدند و باعث قتل عام می‌شد، امروز ما بیاییم تقویت کنیم و بگوییم بله. ما می‌گوییم این جریان دارد سند جور می‌کند، در واقع آنها تهمت می‌زنند. علمای شیعه می‌گویند ما نمی‌گوییم؛ اینها به جای اینکه بگویند ما نمی‌گوییم، می‌گویند بله ما هستیم یعنی سند می‌دهیم.

مثلاً فرض کنید فردی از اروپا شبکه رسانه‌ای را نگاه می‌گوید که به اسم مرجعیت شیعه است؛ می‌بیند که این افکار و این عقائد به اسم مرجعیت شیعه منتشر می‌شود؛ این که صرفاً کسی شبکه ماهواره ای داشته باشد بد نیست؛ بعضی از بزرگان شیعه مثل حضرت آیت الله مکارم شیرازی، حضرت آیت الله مدرسی و بعضی دیگر هم شبکه ماهواره ای دارند و اشکالی ندارد.

برای ما مسجل است که تشیع انگلیسی وابسته به بیگانگان هستند

اتفاقاً ابزارهای رسانه‌ای بسیار مهم هستند اما جریان تشیع انگلیسی می‌آید آن اسلام، آن تشیع و آن تحریفی را که تندروهای وهابی دوست دارند به عنوان شیعه نشان می‌دهد، تا عامل قتل عام شیعه باشد، همینطوری نشان می‌دهد و سند می‌دهند؛ به جای اینکه شبکه وهابی این حرف را بزند یک شبکه به اسم تشیع آن حرف را می‌زند؛ برای ما مسجل است که اینها وابسته به بیگانگان هستند.

تشیع انگلیسی توجیه کننده قتل عام شیعه است

اینها توجیه کننده قتل عام شیعه هستند؛ سند می‌دهند و مدرک جمع ‌می‌کنند برای کسانی که دوست دارند شیعه را قتل عام کنند؛ از این جهت است که اینها در مقایسه با بقیه جریان ها در طول تاریخ شیعه، یک جریان بی سابقه استثنایی هستند.

 

نسیم: به نمونه های خوبی اشاره کردید؛ برخی ممکن است مرید سید صادق شیرازی نباشند ولیکن برخی مواقع می گویند سخن این ها درست است؛ مثال هم از زمان صفویه می آورند که شاه اسماعیل رفتارهای خاصی نسبت به اهل سنت داشته است، علمایی هم بودند که با این رفتارها مخالف نبودند.

کاشانی: من دو نمونه از این مثال عرض می‌کنم؛ شاه‌اسماعیل یا شاه عباس در گفتگویی که با سفیر انگلستان که فرستاده‌اش می‌کند، می‌گویند این آخوندها نمی‌گذارند ما این سنی‌ها را بکشیم؛ یعنی ما شک نداریم که در زمان صفویه مخصوصاً صدر صفویه سنی‌کشی رخ داد، البته به طور محدود نه این که به صورت گسترده، آنطوری که شیعه را در تاریخ کشتند و قتل عام کردند ولی یک نفر را هم کسی کشته باشد خطا است، نا حق کشتند.

حق کشتن مسلمان سنی را نداریم و اتفاقاً خودش اعتراف می‌کند که ما این کار را نکردیم؛ یک نمونه به شما عرض می‌کنم ازکتابی نقل می‌کنم؛ البته خیلی از کتاب‌ها این را نقل کرده‌اند؛ در جلد دوم کتاب جرعه حضرت آیت الله شبیری این مطلب آمده، آقای جعفری هم در بحث خدمات فرهنگی خاندان کرکی این را آورده ولی من از کتابی نقل می‌کنم که نویسنده‌ آن به برائتی معروف است که آقایان بپذیرند و اسم کتاب روضات الجنات است و برای مرحوم آیت الله خوانساری است.

این کتاب از کتاب‌های مهم زندگی‌نامه علمای شیعه است و این شخص نویسنده اتفاقاً خیلی برائتی است؛ از عالمی نقل می‌کنم که ایشان هم به برائتی معروف هستند؛ این جریان همیشه می‌گویند که ما پیرو محقق ثانی هستیم و محقق ثانی در نقد خلیفه دوم چند کتاب دارد؛ پس از کتاب برائتی مورد قبول آقایان و از عالم بزرگی مثل محقق ثانی که در تاریخ شیعه کم نظیر است و بعضی او را بزرگترین فقیه تاریخ تشیع می‌دانند، کتاب جامع المقاصد ایشان بسیار کتاب ارزنده‌ای است.

از این شخص برائتی که اتفاقاً آقایان می‌گویند پیشوای ما محقق ثانی است، مثلاً همین سید احمد شیرازی می‌گوید ما به شیخ علی کرکی، محقق ثانی، استناد می‌کنیم؛ تفتازانی معروف که هم در ادبیات و هم در منطق و هم در کلام شخصیت بزرگی است؛ سعدالدین تفتازانی نوه‌ای به اسم سیف الدین تفتازانی دارد؛ شاه اسماعیل ایشان را می‌کشد.

وقتی به محقق ثانی خبر می‌رسد، محقق ثانی می‌فرماید که اگر اجازه داده بودید من (چون سیف الدین تفتازانی خیلی شخصیت بزرگ و مورد احترام خراسان آن روز بوده) براهین تشیع می‌آوردم این آدم می‌پذیرفت و با پذیرش او استان‌های متعددی تغییر مذهب می‌دادند ولی شما با کشتن وی دو کار کردید، یکی ناحق کشتید و دیگر این که جلوی هدایت دیگران را گرفتید.

مرحوم آیت الله خوانساری می‌فرماید که محقق ثانی از این حادثه تا وقتی از دنیا رفت غصه‌دار بود، مدت حیات خود را غصه‌دار بود؛ یعنی اگر نابهنجاری در زمان صفویه رخ داده، که ما منکر نیستیم که رخ داده، ولی به هیچ وجه مورد تأیید علما نبوده است و علما به شدت با آن مبارزه می‌کردند؛ این هم یک نمونه مثال بود؛ این جریان جریانی نیست که مستند حرف بزند.

به طور مثال برای آن ها خیلی فرق نمی‌کند که این حرف در گوشه روزنامه بود یا در پارک پیدا کردیم؛ خیلی نمی‌خواهند مستند حرف بزنند که بپذیرند؛ اگر قرار به مستند حرف زدن بود خیلی از این حرف‌ها را نمی‌توانند بزنند.

 

نسیم: علمای معروف به اخباری که مثلاً علامه مجلسی و سید هاشم بحرانی و... از اینها داریم رفتارهایی که مؤید فرمایش شما باشد؟

کاشانی: عرض کردم که در تاریخ شیعه آنجایی که بحث عمومی نبوده از بعضی علماء شیعه بعضی تصریحات وجود دارد اما آنجایی که به عنوان امام مسلمین سخن می‌گویند یا در ملأ عام غیر مسلمان حاضر است به هیچ وجه سخن نمی گفتند.

در تعامل امروز جهان اسلام حق ندارید، به طرف مقابل توهین کنید

علامه مجلسی زمانی در حوزه اصفهان حرف می‌زند، که مثل امروز هم نیست که کسی نفس می‌کشد آن طرف دنیا پخش می‌کند، ممکن است بعضی از عقائد را بیان کند اما آنجایی که ملأ عمومی است یا در معرض اختلاف و رفت و آمد منظور از اختلاف تعامل با سنی است، به هیچ وجه سخنی توهین آمیز نمی گوید؛ ما هم نمی‌گوییم که آقایان بروند عقائد خود را نادیده بگیرند؛ حرف ما این است که در تعامل امروز جهان اسلام شما حق ندارید حرفی بزنید که به طرف مقابل توهین کنید.

اجازه نامه‌ای که در آخر کتاب بحار علامه مجلسی منتشر شده که مرحوم افندی این کار را کرده، نگاه کنید نسبت به اجازه‌هایی که از اهل سنت دارند چقدر با ادب به هم اجازه دادند و اجازه گرفتند؛ سایر علماء شیعه که در بحار چاپ شده است نیز چنین است؛ آن جایی که بحث تعامل است خیلی دقت می‌کردند.

در مواقعی مثل امروز که رسانه و شبکه‌های اجتماعی نبوده، در جمع خودی، ممکن بود که راحت‌تر عقاید خود را بیان کنند؛ با این حال ما در آنجا هم دشنام و فحش نمی‌بینیم؛ عقائد خود را بیان کرده است؛ همانطور که من عرض کردم بنده هم نسبت به جناب عائشه انتقاد دارم اما این ربطی ندارد که توهین کنم؛ سر جای خود  بحث می‌کنم نظرم و ادله‌ خود را می‌گویم یا آقایان می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند.

از این موارد داریم که علامه تصریح کرده است ولیکن دشنام نداریم؛ یک مثال دیگر جالب است عرض کنم؛ می‌دانید که یکی از تهمت‌هایی که به عائشه می‌زنند این است که بعد از رحلت پیامبر و در آستانه جمل طلحه با او ازدواج کرد و چون عائشه حق نداشته با کسی ازدواج کند، این ازدواج، ازدواج نیست و زنا محسوب می‌شود.

آقایانی که آنقدر زمان صفویه را بر سر ما می‌کوبند؛ عالم صفویه علامه مجلسی بود؛ علامه مجلسی در بحار در حال جمع‌آوری است؛ روایت ازدواج را آورده است که عائشه با طلحه ازدواج کرد؛ بعد از این واقعه می‌گوید که این حرف‌ها حرف‌های وزینی نیست و مورد قبول ما نمی‌باشد با اینکه علامه مجلسی بنا را بر این ندارد که ذیل هر روایتی اظهار نظر کند ولی آنجا می‌گوید؛ آنجا که شرایط امروزی نبود، بزرگان ما دو کار را نمی‌کردند یک اگر با کسی دشمنی دارند بی انصافی کنند و نسبت های دیگر هم به آن بدهند و دوم دشنام دادن.

 

نسیم: سمپات‌های این جریان یک ادعایی دارند؛ آقای شیرازی را به عنوان مروج تشیع می‌دانند و حامی تشیع می‌دانند و مبلغ بزرگ تشیع در سطح جهان می‌شناسند و معرفی می‌کنند. نقش این جریان در زمینه تشیع چه بوده است؟ یعنی فارغ از این حرف‌هایی که دارند می‌زنند اینها چقدر به گسترش تشیع کمک کردند و یا چقدر باعث شدند که تشیع ضربه بخورند؟

جریان تشیع انگلیسی درباره جریان داعش چه کرد؟

کاشانی: واقعیت را باید از خود اینها پرسید؛ اگر یک جمعیتی از من پول بگیرند و من را بزرگ احیاگر شعائر حسینی بدانند و تبلیغ کنند آیا واقعاً من بزرگ احیاگر هستم؟ بزرگ احیاگری به چه چیزی است؟ نمونه بارز آن چیست؟ اینها در قضیه داعش چه کردند؟ غیر از اینکه رفتند توی دفترهای خود با یک اسلحه عکس خصوصی گرفتند؟ شهدای اینها کجا هستند؟ یا مثلاً فرض کنید که اقدامات عملی اینها کجاست؟

اینها جز اینکه تشیع را بی آبرو و زشت معرفی کنند هیچ نفعی تا به حال نداشتند

یکی از کسانی که از اساتید مسائل استشراقی است و شیعه پژوهی است در فرانسه آقای دکتر سعید جازاری ایشان می‌گوید: جز اینکه اینها تشیع را بی آبرو و زشت معرفی کنند هیچ نفعی تا به حال نداشتند؛ چون در واقعیت اثری که حکومت‌ها در ترویج دین دارند، هرگز نمی‌توانند افراد عامی داشته باشند کما اینکه ما می‌دانیم که رشد تشیع زمان صفویه چشمگیر است همینطور بعد از انقلاب اسلامی نیز چنین است.

من یک مثال می‌زنم؛ دشمن احساس خطر کرده است چرا که حدود 1500 کتاب در طول تاریخ، علیه شیعه نوشتند، اما از اول انقلاب تا کنون بیش از 3500 کتاب نوشتند؛ چرا این اتفاق افتاده؟ چون خطر بروز تشیع را دیدند چون دکتر ناصر غفاری در کتابی که در رد شیعه نوشته است، می‌گوید دیدم فوج فوج در عربستان شیعه می‌شوند.

کسی که شاید کلیپ‌های وی را دیده باشید که دارد خطبه جمعه می‌خواند و می‌گوید شیعه در حال گسترش است؛ پا به زمین می‌کوبد و قاب الله را به زمین می‌زند، اسم وی شیخ عبدالله النهاری مراکشی است؛ او  سه یا چهار سخنرانی معروف دارد که در رسانه‌های اجتماعی موجود است که می گوید عصبانیت من این است که میلیونی در مراکش شیعه می‌شوند و جلوی این جمهوری اسلامی را بگیرید.

کجا گفتند که جلوی جریان شیرازی را بگیرید؟ اتفاقاً به نفع آن ها است چون هر کسی که این جریان را ببیند یا مسلمان و غیر شیعه است یا غیر مسلمان است؛ غیر مسلمان که این حرف‌ها را ببیند وحشت‌زده می‌شود و فحش را ببیند و می‌گوید عجب دینی که برای اتمام مکارم اخلاق آمده این هم پیروانش هستند؛ اگر غیر شیعه باشد عقائدش را قبول دارد و اینها به عقائد او فحش می‌دهند.کی شده که مثلاً همسایه شما به شما فحش بدهد و شما عاشقش بشوید؟

می‌گفت که در کشور فرانسه، من با یک جوان فرانسوی مسلمان شده و شیعه صحبت می‌کردم هم این را می‌گفت؛ می‌گفت متأسفانه جوانان‌هایی که آنجا هستند ابزار رسانه‌ای آن ها به دلیل این که غرب به شدت دنبال تخریب اسلام است و خشونت‌گرایی اسلام را می‌خواهد نشان دهد، مناسب نیست.

این جریان دارد دامن می‌زند یعنی مثلاً فرض کنید که قدیم اگر کسی یواشکی باید عکسی می‌گرفت و برای این آقا می‌برد امروز اینها در سایت‌هایشان از چند وقت قبل از عاشورا تا چند ماه بعد از عاشورا تصاویر خونریزی را نشان می‌دهند که طرف مقابل اصلاً نمی‌فهمد که اینها دارند چکار می‌کنند و در ذهنش می‌اید که اینها که با خودشان این کار را می‌کنند با ما می‌خواهند چکار کنند.

یعنی اینکه تشیع هیچ جنبه مثبتی قطعاً نداشته و خود آن ها خوب است بگویند که این بزرگ احیاگری به چیست؟ آیا از نظر علمی اینها نظریه‌ای در شیعه مطرح کردند؟ آیا اینها معضلی از معضلات دینی را حل کردند؟ آیا اینها مبهمی را باز کردند؟ آیا اینها شعائر از بین رفته‌ای را احیا کردند؟ کدام است که ما ندیدم؛ جزاینکه انحراف دیدیم چیز دیگری ندیدیم.

اگر منظور از شعائر، دشنام به علما و تکفیر بزرگان شیعه است شاید و اگر نه هیچی؛ می‌گویم یک ادعایی است که اگر من هم پول داشتم خدای ناکرده من هم یک کمپین راه می‌انداختم و من را بزرگ احیاگر معرفی کنند.

 

نسیم: یکی از شاخص‌های این جریان بحث عزاداری است. (البته من در این رابطه قضاوتی نمی‌کنم) نظر شما در خصوص دهه های عزاداری چیست؟
کاشانی: صحبت آقای رحیم پور حقیقتش خوب بود ولی بیانش خیلی بد بود مثلاً ما نیاز نداریم اگر بخواهیم راجع به دهه سازی اظهار نظر کنیم به شخصیت حضرت محسن (ع) بپردازیم چون آقای رحیم پور شخصیت زحمت‌کشی هستند و ما وی را می‌شناسیم که عقائد او با عقائد تشیع فرقی ندارد به این علت نمی‌خواهیم که ایشان تخریب شود قصدی هم حتماً نداشته ولی ادبیاتش بد بود؛ چه بسا بگوییم به محضر حضرت محسن (ع) بی ادبی شده است.

این که یک شیعه صبح هر روز زیارت عاشورا بخواند و گریه کند خیلی هم خوب است؛ خدا اموات شما را بیامرزد مادر من مقید بود که زیارت عاشورا را هر روز بخواند؛ یا اینطور بیان کنم که فرض کنید یک هیئت 365 روزه در سال برای خانه خودتان بگیرید و هر کسی که دوست دارد بیاید شرکت کند و عزاداری کنید و این هم اشکالی ندارد؛ واقعاً هم عزاداری برای اهل بیت توفیق می‌خواهد.

اینکه بیاییم دهه‌سازی در جامعه بکنیم آن هم در جامعه‌ای که اولیات اسلام مثل حجاب را بعضی‌ها رعایت می‌کنند و رباخواری در جامعه ما دارد رواج پیدا می‌کند یا مثلاً در شب عروسی‌هایی که در جامعه گاهی برگزار می‌شود مسائل اسلامی رعایت نمی‌شود و گاهی همین الآن هم می‌بینیم در شب شهادت یک امامی من خودم شب شهادت حضرت باقر (ع) در یکی از مناطق تهران سخنرانی داشتم و دیدم نزدیک آن مجلس یک ماشین عروسی بوق می‌زند یعنی همین قدری که الآن هست هم برخی از مردم تحمل ندارند ولی این که واجب نیست.

اوجب واجبات است و فقها و مراجع تعیین کردند؛ اینکه ما بیاییم تعداد اینها را بیشتر کنیم مثلاً فرض کنید ایام محرم و صفر و فاطمیه و سایر ائمه را توسعه دهیم که شش ماه از سال ایام عزا بشود، قطعاً این جامعه‌ای که ما می‌شناسیم که بعضی از واضحات دینی را برخی از مردم نمی‌توانند رعایت کنند یا مبالاتی ندارند انجام بدهند این باعث می‌شود حرمت شکنی شود.

در ضمن قوت و آن شرائط ویژه‌ای که در محرم یا شهادت حضرت زهرا وجود دارد، کم رنگ می‌شود؛ اینکه شما وقتی در گذشته می‌خواستند آجیل بخرند، شب عید آجیل می‌خریدند و سبزی پلو با ماهی می‌خوردند؛ آن آجیل یک ویژگی داشت؛ اگر یک نفر خانه‌اش هر روز پسته باشد که آجیل شب عید معنی نداشت؛ یعنی اصلاً بلا تشبیه مثال‌هایی که من زدم عظمت روز عاشورا کمرنگ می‌شود و برای مردم عادی می‌شود.

مردمی که ما امروز می‌بینیم نمی‌توانند به همین هم عمل کنند؛ نقد امثال رحیم‌پور نقد جامعه شناسی است و نقد دینی نیست؛ شما هر روز برای خودت عزادری کن، من هر روز دوست دارم زیارت عاشورا بخوانم و گریه کنم اما اینکه من اگر خانه‌ام یک هیئت هفتگی بگیرم همسایه اشکال ندارد که گریه نکند یا عزاداری نکند ولی دهه‌سازی در جامعه قبح ایجاد می‌کند.

شهادت امام صادق (ع) که رئیس مذهب ما است و اگر کل سال هم برای امام صادق (ع) عزاداری کنیم حقش را نمی‌توانیم ادا کنیم و بگوییم10 روز برای امام صادق (ع)، 10 روز برای هر امام و دو ماه برای حضرت زهرا و دو ماه برای امام حسین (ع) هشت ماه می‌شود؛ حال آیا جامعه می‌تواند تحمل کند؟ این شرایطی شبیه قرون وسطی ایجاد می‌کند منتهی با این تفاوت که قرون وسطی حقیقت نداشت و اینجا امام صادق (ع)  حقیقت دارد.

اگر بخواهیم دهه‌سازی را نقد کنیم باید در ابتدا عظمت عزاداری را به مردم گوشزد کنیم

این گونه دهه‌سازی کردن مردم را منزجر می‌کند؛ در واقع شکی نیست که این جریان خطرناک است منتهی برای نقد این جریان ما باید چند کار انجام دهیم؛ در ابتدا اگر بخواهیم دهه‌سازی را نقد کنیم عظمت عزاداری را به مردم گوشزد کنیم؛ این توفیق عظیمی که مردم در عزاداری‌ها شرکت کنند و بگوییم که ما مخالف این نیستیم بلکه نباید بی‌حرمتی شود و در سیره اهل بیت هم ما نداریم.

مثلا "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله" اصلاً نباید شیعه سعی کند روزهای دیگر را مثل عاشورا بداند این که حضرت آیت الله وحید می‌فرماید عاشورای دوم کنید، غرض این است که ارج بنهیم؛ اگر ما در هیئت و مجامع شخصی خود سعی کنیم شهادت امام باقر (ع) را همانند عاشورا پررنگ کنیم مخالفتی وجود ندارد.

در هیأت ها باید شعور حسینی را بالابرد نه اینکه برای برقراری توازن شور را کم کرد

اینکه در جامعه القاء شود که اگر شما شرکت نکردید عمل قبیح انجام دادید و قباحت مسأله از بین برود ما با این مخالفیم؛ هیئت‌ها باید در اوج شور برگزار شود؛ نقصی که من قائلم؛ برخی از رفقای حزب اللهی می‌خواهند شعور هیئت را بالا ببرند و از شورش کم می‌کنند در حالی که شکی نیست که شور حسینی مورد رضای اهل بیت است باید شعور را بالابرد نه اینکه برای برقراری توازن شور را کم کرد.

این کار باعث می‌شود که بچه هیئتی‌ها به سمت هیئت‌های منحرف تمایل پیدا کنند چرا که می‌بینند هیئت ما بی حال است؛ شک نیست که حال، شور، گریه و... از لوازم هیئت مکتبی سنتی و مورد رضای اهل بیت است؛ ما باید تلاش کنیم که شعور را بالا ببریم نه اینکه شور را کم کنیم و این نقصی است که به ما وراد است.

گاهی می‌خواهیم حرف‌های بدعت آمیز را نگوییم و باید هم نگوییم اما باید تلاش را 10 برابر کنیم که روضه‌ای که می‌خوانیم برای مردم هم واقعی و هم مستند و هم جانسوز باشد چون مردم با دل ارتباط با سید الشهدا برقرار می‌کنند؛ اینکه ما بخواهیم مثل میتینگ سیاسی هیئت را برگزار کنیم قطعاً چیزی است که دشمن را خوشحال می‌کند و مردم را از هیئت‌های ما دور می سازد.

 

سینه‌زنی زمان اهل بیت هم بوده

نسیم: در مورد عزاداری یک سری نمادهایی دارند؛ این جمع مدل‌های مختلف عزاداری اعم از راه رفتن روی خار، یکی مثلاً گفت توی هند می‌روند زیر اسب و... اگر ممکن است یک توضیحی بفرمایید چون اینکه راجب سینه‌زنی ما خیلی‌ها می‌گوییم که سینه زنی خوبه ولی آنها می‌گویند که مگر زمان ائمه هم سینه‌زنی  بوده است؟ پس ما نیز این گونه عزاداری می کنیم.

کاشانی: اولاً سینه‌زنی زمان اهل بیت هم بوده و نمونه‌هایی هم داریم جالب است؛ از عائشه داریم که برای پیامبر وقتی که پیامبر به شهادت رسید بیان کرده است که من هم با زن‌ها بلند شد و به سینه‌ام کوبیدم.
حال حتی اگر در تاریخ آن چیزهایی که عمومات و مطلقات عزاداری شامل آن می‌شود نداشتیم، گفتند برای اهل بیت عزاداری کنید؛ آن عمومات و مطلقاتی که شامل این می‌شود؛ یعنی وقتی می‌گویند عزاداری کنید من نگاه می‌کنم که چه چیزهایی عزاداری محسوب می‌شود؛ امروز شما در جلسه سینه‌زنی حضور دارید توی جلسه سینه‌زنی که انحرافی در آن نباشد شما می‌بینید واقعاً جلسه عزاداری همراه با سینه‌زدن است، طرف گریه می‌کند.

سینه زنی خطر جانی ویژه‌ای هم ندارد و وهن مذهب هم نیست و کسی نیز با این مشکلی ندارد؛ حتی به بعضی بزرگان مثل مرحوم آقای فاضل می‌گویند سرخ می‌شود، وی می‌گوید چه بهتر؛  اگر لفظی برای سینه‌زنی نداریم، لطمه زنی که داریم حالا به صورت وقتی جایز است به طریق اولی به سینه هم جایز است؛ در روایات متعددی ما داریم که به صورتشان زدند.

صورت حساس‌تر از سینه است وقتی داریم به صورت زدند پس در سیره معصومات و روایات ما موجود است و در ضمن انصافاً آدم در مجلس سینه‌زنی که حاضر می‌شود حس می‌کند که عزاداری است؛ این وهن مذهب نیست خوب چرا انجام ندهیم؟ اما مثلاً کاری کنیم که نه در سیره معصومین است و نه اینکه شخصی که نگاه می‌کند از این عزاداری متوجه نمی‌شود مثلاً هو هو کنیم و بدویم از روی زغال رد شویم سومین مورد این است که وهن مذهب است.

این الآن شبهه بدعت دارد و بعد هم اینکه ما کسی که این کار را نمی‌کند تخریب کنیم؛ یک وقتی خصوصی در زیرزمین خانه خود زغال می‌ ریزیم و روی آن راه می رویم و می‌گوییم که خودم و خدای خودم می‌دانم و باید پاسخ بدهم که درست است یا نیست؛ یک وقت می‌آیم این را رسانه‌ای و منتشر می‌کنم و تشیع را اینگونه معرفی می‌کنم و این را به نماز و روزه اولویت می‌دهم و منکر این را کافر یا سنی حساب می‌کنم.

اگر کسی سینه نزد که نمی‌گوییم شیعه نیست

ما اگر کسی سینه نزد که نمی‌گوییم شیعه نیست، گرچه سینه زنی را ما ارجح می‌دانیم؛ افراط این جریان در این است که چیزی که در سنت اهل بیت نبود، ظاهر آن هم با عزاداری فاصله دارد و احتمال به بدعت بودن هم دارد و وهن مذهب بودن آن هم نزدیک به یقین است؛ اگر کسی انجام ندهد او تکفیر می‌کند و دشنام هم می‌دهند؛ این را از کجا آورده‌اید؟

فرق تشیع ناب اطاعت است؛ قرار نیست که من آن چیزی که دلم خواست، انجام دهم؛ هر کاری که امام حسین (ع) فرموده است باید انجام دهم؛ گفتند "کونوا لنا زینا" در وصیت امام عسکری (ع) به شیعیان این است که برای ما زینت باشید.

امام صادق (ع) به ابان بن تغلب فرمود که من دوست دارم که تو در مسجد می‌نشینی و فتوا می‌دهی؛ همه می‌گوید شاگرد امام صادق (ع)  این است؛ یعنی تو در غیر شیعیان جوری بروز دادی که آبروی ما هستی؛ آیا اینها جزء آبرو محسوب می‌شود یا آن حرف‌های عجیب و غریبی که عرض کردم و فیلم‌هایش هم وجود دارد که مثلاً اسب از روی ما رد شود.

حالا ما به هر شیعه‌ای موضوع را بگوییم لبخند می‌زند، وای به حال غیر شیعه؛ آخر این چه عزاداری است؟ آیا این عزاداری محسوب می‌شود؟ شما مردی این کار را بکن؛ هر کدام از این آقایان بیایند بشینند و ما در سخنرانی قبلی گفتیم که اگر شما خیلی اهل عزاداری هستید این مرجع تقلیدتان را و خودتان همه بخوابید تا این اسب‌ها از روی شما رد شوند تا ببینیم چجوری عزاداری می‌کنید؛ مرگ خوب است ولیکن برای همسایه خوب است.

یعنی شما یک چیزهایی را برای دیگران می‌گویید؛ خود اول عمل کنید "کونوا دعاتا به غیر السنتکم" عمل کنید ما ببینیم اسب روی سر و صورت شما راه می‌رود چه شکلی می‌شوید عزاداری محسوب می‌شود؛ نه اینکه بیاییم این حرفهایی که به فکاهی نزدیک است را در رسانه‌ای به اسم امام حسین (ع) مطرح کنیم و اولویت بدهیم و برسیم به اینکه اینها تشیع است.

انصافاً اگر یک جوان شیعه دانشگاه رفته‌ای که خیلی سنتی نیست این حرف‌ها را بشنود و خیال کند مرجعیت شیعه این حرف را می‌زند از شیعه اثنی عشری فرار می‌کند وای به حال غیر شیعه؛ وهن همین است؛ دیگر کجا به این دستور داریم؛  اگر دامنه این گسترده شود به این معنی که هر اتفاقی برای خاندان مظلوم اباعبدالله الحسین (ع) رخ داده است ما هم انجام بدهیم، شما بخوابید گردنهایتان را بزنند، انگشتانتان را ببرند چرا این کار را نمی‌کنید؟ ادای این حوادث را چرا در نمی‌آورید؟

اگر خوش‌بین باشیم جربان تشیع انگلیسی "نمی‌فهمند" که چگونه شیعه را به اسم عزاداری بدنام می‌کنند

شما آنجایی که باید بروید از کیان حرم مطهر حضرت زینب (س) و یا حرمین عسکریین (ع) یا از کربلا دفاع کنید، چرا آنجا غائبید؟ همان کسانی که شما تکفیرشان می‌کنید و می‌گویید سنی هستند، در حالی که اینها شیعه هستند، همین بچه رزمنده‌های جمهوری اسلامی هستند که ایستادند، الآن شما سلحشورها کجایید؟ ما که ادعایی نداریم؛ یعنی اینها در واقع اگر خوش‌بین باشیم خیلی نمی‌فهمند که دارند چگونه شیعه را به اسم عزاداری بدنام می‌کنند.

 

نسیم: شابد بتوان گفت فاطمیه یکی از آن مقاطعی است که وحدت در آن خیلی کم است؛ لطافت‌ها و ظرافت‌های عزاداری در این دهه و ایام فاطمیه چیست؟ چگونه ما هم عزای حضرت زهرا (س) را اقامه کنیم و هم اینکه وحدت را حفظ کنیم.

کاشانی: امام رضا (ع) فرمود که دشمنان ما دو کار را انجام می‌دهند؛ یکی اینکه مردم و سایر مسلمین نسبت به ما بدبین بشوند و به ما نسبت الوهیت می‌دهند؛ نسبت الوهیت دادن به این معنی است که من با شما گفتگو می‌کنم، بگویم که بنده در ضمن خالق هم هستم شما می‌گویید ای بابا ما این یک ساعتی که وقت گذاشتیم عمرمان تلف شد و با چه دیوانه‌ای نشستیم حرف می‌زنیم. یعنی وقتی این نسبت را به اهل بیت می‌دهند در واقع مسلمین از اینها دور می‌شدند؛ نسبت به این گروه از دشمنان به صورت تصریح دشنام می‌دهند که در واقع راه کشتن شیعیان را باز می‌کنند؛

وجود حضرت زهرا (س) بزرگترین سند حقانیت امیر المؤمنین (ع) است

شهادت حضرت زهرا (س) یکی از کلیدی‌ترین عقائد شیعه است؛ وجود حضرت زهرا (س) بزرگترین سند حقانیت امیر المؤمنین (ع) است؛ وجود حضرت (س) مصحح ولایت امیر المؤمنین (ع) است و شکی در آن نیست. بچه شیعه باید بداند که در فاطمیه چه اتفاقاتی رخ داده اما همین شیعه باید بداند که امیر المؤمنین (ع) در مواجهه با آن روز اصلی فرمود "من از فاطمه دفاع نکردم برای اینکه اگر دفاع می‌کردم حسنین کشته می‌شدند"؛ این در خطبه 26 نهج البلاغه است و اگر حسنین کشته می‌شدند هدایت شیعه و مسلمین از بین می‌رفت؛ ما که غیورتر از امیرالمؤمنین(ع) نیستیم؛ قطعاً هیچکس در عالم به غیرت و به شجاعت وی نمی‌رسد.

تازه ما شنیدیم و او دیده است و می‌فرماید من الآن وظیفه‌ام سکوت است؛ بچه شیعه‌ای که اگر شیعه امیرالمؤمینن است باید بداند چه بلایی سر حضرت زهرا (س) آمد و چرا حضرت زهرا (س) شهید شد؟ چرا دستور داد شبانه دفنم کنید؟ اینها را باید بداند؛ از طرفی باید بداند برای حفظ اسلام و حفظ تشیع کجا حرف بزند و کجا سکوت کند.

یعنی در همین ماجرا آیا کسی پیدا شده که بگوید که سلمان و ابوذر و مقداد کافرند چون آنجا از امیر المؤمنین(ع) دفاع نکردند؟ خیر؛ چون آنجا تعداد کم بود، به دستور امیر المؤمنین (ع) سکوت کردند؛ باید بدانیم واقعه چیست و هم باید یاد بگیریم کی حرف بزنیم و کی سکوت کنیم.

مرحله بعدی این است که نیازی ندارد برای گفتن حقیقت زهرا مرضیه‌، دشنام کسی را بدهیم؛ ما که نمی‌گوییم که مقدسات اهل سنت برای شیعه هم مقدس باشد؛ معلوم است که شیعه نسبت به بعضی نقد دارد، اما این لزومی ندارد که دشنام بدهد.

مرحله بعدی این است که قاتل حضرت زهرا (س) با جوان سنی امروزی فرق دارد. شما اگر برادرتان یک تفکری پیدا کند و با یک نفر ارتباط پیدا کند و تفکرش با شما متفاوت شود، شما اگر بروید توی اطاق آن مثلاً ببینید که عکس یک نویسنده‌ای که شما قبول ندارید و یا یک خواننده‌ای که شما قبول ندارید، به در و دیوار زده و بروید آنها را جلوی چشم او پاره کنید آونوقت باعث می‌شود که هم با شما دشمن‌تر شود و هم دیگر شما را محرم اسرارش نمی‌داند و در واقع گفتگوهای خود را از خانه به رفقای ناباب می‌برد و هی این آدم ناباب‌تر می‌شود.

جوان سنی امروزی که خیال می‌کند آن کسانی که قاتل حضرت زهرا (س) هستند مقدس‌ترین انسان‌های روی زمین هستند و اینها مجاهدین راه خدا هستند، اگر آنها را دوست دارد می‌گوید چون که آنها به پیامبر خدمت کردند و به اسلام خدمت کردند قرآن را جمع‌آوری کردند. روی آن حساب آن ها را دوست دارد نه این که به عنوان قاتل حضرت زهرا (س) دوستدار آن ها باشد.

نیاز مسلم این است که برای هدایت افراد به سمت حقیقت به مقدسات ایشان توهین نکنیم

شما اگر بخواهید او را به سمت حقیقت ببرید نیاز مسلم او این است که به او بی‌حرمتی نکنید و به مقدسات هم توهین نکنید ولی هیچ اشکالی ندارد که شما عقاید خود را داشته باشید؛ درواقع ظرافت واقعه در حقیقت اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) است؛ در واقعه فاطمیه شاهد ماجرا امیر المؤمنین (ع) است و طناب به گردن ایشان بسته‌اند ولی وظیفه‌ خود را در آنجا سکوت می دانند؛ چرا که فرمود اسلام در خطر است و همان خطر امروز هم وجود دارد؛ برای ما امروز واضح است می‌بینیم که دنیای غرب دنبال این است که اسلام را صد پاره بدهد که به راحتی شکست بخورد؛ چه لزومی دارد که ما بخواهیم عقاید خود را بیان کنیم، دشمنان خود را توسعه دهیم؟ چه کسی به ما دستور داده که نسبت به یک جوان سنی دشمن باشیم؟

فاطمیه می‌تواند نقطه عطف معرفی شیعه باشد

پس باید در مجالس ما حقیقت فاطمیه و اسرار فاطمیه مطرح شود؛ علاوه بر این سکوت کنیم و این خود درس است و شیعه به معنای مطیع بودن است؛ بادبگیریم که کجا حرف بزنیم و کجا حرف نزنیم؛ به شیوه اهل بیت عمل کنیم و اگر این آگاه سازی درست رخ دهد به نظر من اتفاقاً فاطمیه از مواردی است که می‌تواند نقطه عطف معرفی شیعه باشد.

اهل سنت قائل نیستند که حضرت زهرا شهید شده و می‌گویند زهرای مرضیه از غصه زیاد برای رسول خدا از دنیا رفتند، حال شما به یک جوان سنی، بگویی شما فرض کنید حضرت زهرا (س) را یک نفر کشته است، می‌گوید خوب فرض کردم؛ بعد بگو آیا تو قاتل وی را دوست داری؟ من گروه‌هایی را دیده‌ام که یکی از آنها مدح اهل بیت بیان می‌کند و نفر بعد می‌آید طلا توی دهن آن می‌گذارد؛ بلند می‌شود پای او را می‌بوسد.

الآن کلیپ‌های فراوانی وجود دارد؛ از این موارد بهتر، قرائت‌های قران در مسجد حضرت زینب و حضرت امام حسین است؛ آنهایی که اهل بیت را دوست دارند آیا به نظر شما قاتل حضرت زهرا را دوست دارند؟ قطعاً نمی‌گویند ولی قائل به این هستند که حضرت زهرا قاتل ندارند ولی ما می‌توانیم از این موضوع استفاده کنیم و او را دچار ابهام کنیم که روی عقائد خود فکر کند.

اگر دشنام دهیم باعث می‌شود که نسبت به این واقعه آلرژی پیدا کند واسم آن که می‌آید موضع بگیرد و دگم شود؛ آن کسانی که با بدبین کردن افراد، جلوی هدایت آن ها را می‌گیرند قیامت باید پاسخ دهند و او در قیامت می‌گوید که تو کاری کردی که من نتوانستم حق را بشناسم.

فاطمیه می‌تواند یکی از ابزارهای اصلی تبلیغ اهل بیت باشد به شرطی که به شیوه خود اهل بیت تبلیغ شود

مثل این می‌ماند معاذ الله یک نفر بیاید امروز به عقاید شما توهین کند و شما نسبت به آن آدم دافعه پیدا می‌کنید، گاردت را می‌بندی و رفاقت نمی‌کنید، لذا از او چیزی نمی‌گیری؛ فاطمیه واقعاً می‌تواند یکی از ابزارهای اصلی تبلیغ اهل بیت باشد به شرطی که درست و به شیوه خود اهل بیت تبلیغ شود.

 

نسیم: ما جریان تشیع انگلیسی را شناختیم وظیفه ما در برابر آن چیست؟ در برخورد با این جریان و مواجهه با بزرگ یا بزرگان این جریان یا در برابر اینها چطور باید باشد؟

کاشانی: ما باید اینها را دو طیف کنیم؛ یکی سران این جریان هستند و یکی عموم افراد این جریانند؛ ما وقتی نسبت به عموم برادران اهل سنت می‌گوییم که یک کاری کنید که اینها به حقیقت برگردند به طریق اولی و صد پله بالاتر نسبت به جوان شیعه امام حسینی که فعلاً در دامن این جریان افتاده است، ناخواسته سعی کنیم هر طور شده با محبت او را برگردانیم.

به هیچ وجه نباید به عقاید او توهین کنیم در تعامل باید با گفتگو،  مستند حرف زدن و ابراز محبت سعی کنیم او را متوجه اشتباهات کنیم چون وقتی ما نسبت به یک غیر شیعه این را می‌گوییم هزار برابر باید نسبت به شیعه مدارای بیشتری داشته باشیم اما نسبت به بزرگان این جریان یک وظیفه ما داریم و یک وظیفه نظام دارد.

وظیفه ما به عنوان رسانه و کسانی که می‌توانند کار رسانه‌ای کنند، نقد مستند و افشاگری مستند بدون توهین با دلایل محکم است تا جامعه نسبت به اینها آمادگی برخورد پیدا کند یا آبروی این جریان در جامعه برود بدون اینکه بی انصافی کند؛ همانطور که در مورد جناب عائشه گفتیم که ما نقد نسبت به جمل داریم و تهمت زنا را قبول نداریم، نسبت به این جریان هم نباید بی انصافی کنیم؛ یعنی نقد مستند و مستدل کنیم، افشاگری دقیق کنیم که طرفداران این جریان شاید کم شوند و کسان دیگری به این جریان اضافه نشوند.

باید بدنه اجتماع ما با کار رسانه‌ای محبوبیت این جریان را در آن طیف کم خود، کمتر کند، نظام اگر بخواهد وارد شود و هزینه کند نظام مقدس اسلامی ضرر می‌کند؛ یعنی ما باید کاری کنیم که هزینه برخورد با این جریان کم شود؛ عین ماجرای سران فتنه نشود که به خاطر اینکه هنوز سرمایه اجتماعی دارند، گر چه این همه ظلم، بغی و فساد فی الارض کردند نظام اگر بخواهد با اینها برخورد کند و احقاق حق کند حقوق دیگری از نظام سلب می‌شود و مجبور است اینجا سکوت کند. این به زیان اهل بیت نیز می باشد.

اما اگر این جریان در جامعه به صورت مستند و منصفانه تخریب شود تا سرمایه اجتماعی‌ آن کاهش یابد، آنوقت نظام هم می‌تواند برخورد کند؛ اگر به اینجا برسد نظام می‌داند حتماً چکار باید بکند منتهی با توجه به مسائل رسانه‌ای تا محبوبیت این جریان بین طرفداران خود نزدیک به صفر یا شبیه آن نرسد، نظام نمی‌تواند برخورد کند چون مثل این می‌ماند که شما به خاطر تعمیر یک کالای یک میلیون تومانی، دو میلیون هزینه کنید.

وظیفه ما کم کردن سرمایه اجتماعی این جریان است

هیچوقت این کار را نمی‌کنیم؛ یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی نباید برای جریان انحرافی هزینه شود؛ وظیفه ما کم کردن سرمایه اجتماعی این جریان است؛ یعنی واقعیت را با ساخت کلیپ به جامعه برسانیم البته منصفانه و مستند باشد؛ به گونه ایی که این حرف را از خبرگزاری‌ها به سمت مردم، در شبکه‌های اجتماعی به صورت نفر به نفر ببریم؛ باید بدانیم که این جریان، جریان خطرناکی است.

نکته ای را اگر اجازه دهید اضافه کنم و آن اینکه  از مراجعی که قطعاً مخالف این جریان است و از فحول علماء است حضرت آیت الله وحید است؛ این جریان می خواهد خود را منسوب به آیت الله وحید کند تا اعتبار یابد چون کسی به ایشان شک ندارد؛ بنده کفش آقای وحید را تبرک می‌کنم؛ معلوم است که این جریان که آبرویی ندارد و شخصیت علمی ندارد به دنبال این است که آقای وحید را به خود بچسباند لذا شما می‌بینید که دست‌هایی در کار است.

جوان از آقای وحید (حفظه الله) می‌پرسد که مثلاً لعن علنی چگونه است ایشان می‌فرماید علنی ابداً علنی ابداً؛ صوت موجود است که کسی در کنار آن ها نشسته و می‌گوید که آقا چرا این سئوال را می‌کنی چرا ضبط می‌کنی؟ یعنی دست‌هایی در کار است که بزرگان شیعه را وانمود کند که مال این جریان است؛ ما باید خیلی دقت کنیم بچه‌های حزب‌الله خیلی باید دقت کنند که دشمن را بی جهت بزرگ نکنند.

سرمایه‌های عظیم ما چند صد سال باید تلاش کنیم یک آقای وحید دوباره به وجود بیاید و فحل الفحول شیعه بشود و به راحتی ایشان را بدهیم به کسانی که ایشان با اینها همفکر نیست؛ کدام یک از این جریاناتی که اینها انجام می‌دهند را انجام می‌دهد؟ یا سایر مراجع دیگر البته ایشان را بیشتر یعنی این جریان به دنبال کسب اعتبار است و سعی می‌کند کسانی که بروز سیاسی ندارند را به خود جلب کند.

من به یاد دارم که تقریباً 10 سال پیش به دنبال این بودند که آقای بهجت را الکی بگویند برای ما است منتهی چون آقای بهجت (ره) در گفتگویی آن ماجرای قمه زنی را از ایشان پرسیدند و ایشان تکذیب کرد اینها با توهین به آقای بهجت و تکفیر ایشان می‌خواستند انتقام بگیرند؛ چون آقای بهجت مثل آقای وحید بروز سیاسی نداشت.

این شخصیت ها بروز سیاسی ندارند؛ در امور سیاسی ورود پیدا نمی‌کنند و به درس و بحث خود می‌پردازند و در شیعه آبرو دارند؛ در بزرگی و علم آن ها کسی شک ندارد؛ اینها به دنبال این بودند که چنین علمایی را به خودشان جلب کنند؛ وقتی یک افشاگری از آقای بهجت (ره) یعنی یک تکذیب کردن فقط منتشر شد، اینها شروع کردند به تکفیر کردن و اگر بعضی از حرف‌هایی که از حضرت آیت الله وحید (حفظه الله) الآن هست به صورت عمومی منتشر شود شک نکنید که آقای وحید (حفظه الله) را تکذیب می کنند چون اینها دروغ می‌گویند اگر قرار بود مثل آقای وحید فکر کنند این کاری که الآن می‌کنند را نباید می‌کردند.

پای درس ایشان می‌رفتند تا ببینند ایشان چه می‌گویند و طبق آن عمل می‌کردند؛ ولی اینها خلاف آن می‌روند؛ منتهی گاهی ممکن است جوانان جریان‌های حزب الله تندروی کنند و متوجه نباشند که به ناحق یک بزرگی مثل آقای وحید به سمت آن جریان برود ما چه ضرری می‌کنیم و آنها چه نفعی می‌برند.

اگر مرجع آن جریان بی اعتبار، اعتبار آقای وحید را داشت که کار ما وحشتناک بود؛ ما خیلی باید حواسمان جمع باشد که بی جهت بزرگان خود را ارزان به اینها ندهیم و در مباحث اینچنینی مثل تشیع انگلیسی به نظر من از استراتژی‌های ما این است که حتماً بزرگان شیعه را در خط‌کشی‌هایمان پررنگ و با تصریح مخالف آن جریان معرفی کنیم.

 

نسیم: نظر خودتان در مورد وجهاهت علمی مرجع این جریان چیست؟ یعنی جایگاه علمی‌اش کجاست؟ یک سری اعتقاد دارند که مصائبی که حول و حوش این بنده خدا هست خودش هم نمی‌خواهد ولیکن اطرافیان او مثل برادر و پسرش این کار را می‌کنند.

کاشانی: من در جای دیگری هم قبلاً گفتم من که نه نیروی اطلاعاتی هستم و نه دسترسی به قلوب کسی دارم این که مثلاً این جریان به صورت عالماً و عامداً از انگلیس پول گرفته باشد من نمی‌دانم؛ طبیعی هم هست انگلیس اگر بخواهد این کار را بکند خیلی زیرکانه‌تر از این حرف‌ها این کار را می‌کند؛ عرض کنم که در طول تاریخ هم استکبار نشان داد سعی می‌کند که طرف مقابل را به گونه‌ای اداره کند که خودش خیلی اوقات شاید نمی‌داند که عامل است.

من این را انکار نمی‌کنم که ممکن است برخی از بزرگان این جریان ندانند که عاملند اما این کینه‌ای که با جمهوری اسلامی دارند، چون من از نزدیک با اینها گفتگو کردم، را نمی توانند پنهان کنند؛ یعنی در پنج جمله اول، اهانتی به برخی از مسئولین نظام می‌کنند؛ نمی‌توانند خود را کنترل کنند.

ممکن است که دشمن ما مثل استکبار از این کینه‌ای که اینها دارند یا از این احساس تعالی که اینها دارند سوء استفاده کرده باشد، اینها را در واقع هدایت کند ولی از آن طرف واقعیت این است که کسی که ادعای مرجعیت می‌کند و در این وادی وارد می‌شود نباید اینگونه باشد و نباید اینقدر ساده باشد که ما بگوییم ایشان سادگی دارد.

از نظر علمی هم بزرگانی که در این زمینه‌ها حرف زدند همه می‌دانند که ایشان هیچ مطلبی دال بر اعلمیت ایشان در حد مرجعیت ندارد یعنی اگر دارند به ما بگویند که کجاست و کدام کتاب است؛ این جریان را چون برای عوام اداره می‌کنند مثلاً می‌گویند که فلان کتاب ادبیاتی که ایشان نوشته در تاریخ بی نظیر است و این به یک شوخی شبیه است.

وی کتابی در شرح یک کتاب درسی سال دوم حوزه دارد حتی اگر این کتاب شرح خوبی هم داشته باشد یک کتابی است که در شرح کتاب دیگری است که برای طلبه پایه دو است؛ دیگر بهترین کتاب تاریخ شیعه نیست، تاریخ ادبیات اسلامی که نیست و اینکه کدام نوآوری کدام نکته علمی ایشان دارد؟ بگویند ما استفاده کنیم.

از طرفی خلاف این است؛ یعنی اشتباهاتی در بعضی از صحبت‌های او وجود دارد که یک طلبه عادی هم انجام نمی‌دهد؛ نمونه‌‌ این است که یکی از چیزهایی که به اینها خیلی بر خورد، دو سه تا نقد علمی بود که به شخص ایشان وارد کردیم که به نظر من اشکالات بچه‌گانه‌ای بود؛ حالا یکی دو تا را عرض می‌کنم.

یکی اینکه ایشان می‌گوید ما 50 سال است دیدیم این وحدت اسلامی راه افتاده چه نتیجه‌ای داشته است و ما در این گفتگو نشان دادیم که 50 سال است راه افتاده است؛ مثال‌هایی که زدیم تا زمان شیخ مفید برای پنجاه سال اخیر است یعنی یک نفر در حد من طلبه بی سواد هم نمی‌داند، خوب بنده خودم را هیچ ابن هیچ می‌دانم و ایشان می‌گوید من مرجع تقلیدم پس می‌گویی 50 سال است که وحدت راه افتاده؟

در حالی که المراجعات برای 50 سال پیش است آیا علامه امینی برای تفکر اقای بروجردی است؟ علامه حلی برای 50 سال پیش است؟ سید رضی برای 50 سال پیش است؟ عرض کردم انشاء الله کتابی در این زمینه منتشر می‌کنم خوب شما اگر آنقدر نمی‌دانید حرف نزن.

نکته بعدی ایشان می‌گوید که پیامبر منافقین را در فتح مکه نکشت ولیکن جمهوری اسلامی کشت؛ حالا من برای شما باز می‌کنم و ببینید چه حرف خنده داری است؛ منافقی که زمان پیامبر بود کسی است که کافر است و خدا را قبول ندارد در واقع کافر یا بت پرست و مشرک است و برای اینکه به اسلام ضربه بزند یا از منافع بهره ببرد ادا در می‌آورد و تظاهر به اسلام می کند.

منافق چون تظاهر به اسلام می‌کند خون وی را نمی‌ریزند تا فاش نشود اما پیامبر(ص) در جنگ‌ها یا با یهودیانی که بغی کردند و امنیت مسلمین را به خطر انداختند یا امیر المؤمنین (ع) در جنگ جمل و صفین که یک عده‌ای بغی کردند امنیت مسلمین را به خطر انداختند جنگید یا نجنگید؟ کشت یا نکشت؟ خوب این آقا آن کلمه منافق را دیده است.

زمان جمهوری اسلامی سازمانی به نام سازمان مجاهدین بود؛ مجاهدین کلمه مثبتی است من مثال می‌زنم پرسپولیسی‌ها نسبت به استقلالی‌ها برای تمسخر یک لفظ دیگری می‌گویند چرا که استقلال کلمه ایی مثبت است و بر عکس؛ مجاهدین کلمه خوبی است نمی‌خواستند گروه مجاهدین بگویند؛ مثلاً  برای ریگی به جای جند الله از جندالشیطان استفاده می کنند.

ریگی که نمی‌گوید که من جند الشیطانم پس می‌گوید من سرباز خدا هستم! برای اینکه نخواهد مثلاً در رسانه جند الله بگویند، جند الشیطان می گویند؛ مثلاً الآن یاسر الحبیب را یاسر الخبیث می‌گویند، مثلاً مسلم ابن عقبه است ولی به این دلیل که خیلی آدم می‌کشد، شیخ مفید می‌گوید مسرف ابن عقبه است؛ شیخ مفید می گوید تو مسلمان نیستی چرا که در قتل اسراف کردی.

کلمه مجاهد کلمه خوبی است اینها 17 هزار نفر آدم کشتند و تشکل دارند و واضح است که  اهل بغی و  مفسد فی الارض می‌شود و حکم اینها اعدام است؛ امیر المؤمنین(ع) در جمل و صفین اهل بغی را کشت؛ اینها اهل بغی هستند و جمهوری اسلامی هم اهل بغی را کشته است؛ منتهی کلمه مجاهد کلمه خوبی بود پس به آن ها منافقین می‌گفتند.

این آقا در حد کسی که ادعای مرجعیت می‌کند آنقدر متوجه نمی‌شود که منافقین زمان پیامبر یک تعریف دارد و منافقین یعنی سازمان مجاهدین یک تعریف دیگر دارد؛ اگر بگوئیم به طور عمدی عناد می کند، وضعیت بدتر می شود، اگر نگوییم عمداً بگوییم سهواً یعنی کسی که این را هم نمی‌فهمد که اهل بغی یک چیز است منافق یک چیز دیگر است،  شما توقع دارید ما ایشان را فقیه مثلاً مرجع اعلا بدانیم؟

این اشتباه به نظر شما از یک طلبه پایه 6 سر میزند؟ یک آدم عادی همچین اشتباهی می‌کند؟ که این آقا همچین اشتباهی کرد جالب است فیلم آن هم موجود است و نمی توانند انکار کنند؛ معلوم است که اعتبار مرجعیت این آقا خدشه دار است و اگر غیر از این است که الآن سال‌ها است که اعلام و تصریح می‌شود که این مرجعیت معلوم نیست و مبهم است و اشکال دارد و اعلمیت وی آشکار نیست؛ درس خارج ایشان را با مقالات وی منتشر کنند تا ما ببینیم. مثل بقیه مراجع عمل کنند.

کسی نسبت مرجعیت آیت الله وحید و... شکی دارد؟ در خصوص بسیاری دیگر از علما نیز چنین است که اگر کسی درس آن ها را ببیند می فهمد این عالم بزرگ است و امثال من شاگرد شاگردان او نیز نیستند؛ وقتی فردی در این جریان متهم است تلاش کند اعلمیت خود را ثابت کند و این امر خود دلیلی بر ضعف این جریان است.
 

گفتگو و تنظیم: علیرضا ملوندی - فاطمه مقدمی

نظر شما