شناسهٔ خبر: 43965643 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

درس‌هایی از جنگ قره باغ

صاحب‌خبر -

علیرضا ايمانخانی، دانش آموخته علم سیاست در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «درس‌هایی از جنگ قره باغ» نوشت:

بعد از بیست و هشت سال از اشغال منطقه قره باغ، با پیشروی نیروهای آذری به سمت خان کندی مرکز قره باغ کوهستانی و تسخیر شهر شوشا در ۵ کیلومتری مرکز قره‌باغ، با وساطت روس‌ها قرارداد آتش بس به امضای طرفین رسید که این قرارداد علی رغم داشتن نقاط مبهم، پیروزی بزرگ برای آذری‌ها و شکستی تلخ برای ارامنه قلمداد می شود.

با دیدن شادی مردم در شهرهای آذربایجان و نشاط مردم و رویت خودروهای لوکس و خیابان‌های آراسته و متقابلا اعتراض مردم در ایروان و چهره مغموم و خودروهای قدیمی روسی و خیابان های تیره و تار ایروان به وضوح اختلاف سطح زندگی در دو کشور مشهود است و در همان دید اول می‌توان دلیل اصلی شکست ارامنه و یا بهتر پیروزی آذری‌ها را حدس زد.

در زمان استقلال و فروپاشی شوروی سابق، جمهوری آذربایجان شش میلیون نفر و ارمنستان چیزی نزدیک به چهار میلیون جمعیت داشتند که جمعیت آذربایجان امروزه بیش از ده میلیون و ارمنستان کمتر از سه میلیون نفر است. (بیشتر جوانان و متخصصان ارمنستان به خاطر ضعف اقتصادی کشور را ترک کردند)

کشور ارمنستان از مواهب الهی هبچ بهره ای ندارد و فقط یک معدن کانی داشته و از نظر شاخص های درآمد فقط متکی به ارسال کمک‌های ارامنه مقیم غرب و مسکو می باشند (فقط ۵۰۰ هزار ارمنی در فرانسه می باشند) ولی در طرف مقابل معادن غنی نفت و گاز باکو باعث شکوفایی اقتصادی و حضور شرکت‌های بزرگ خارجی در آذربایجان شده که این شرایط مناسب علاوه بر اینکه شرایط را برای در اختیار داشتن ارتش قوی تر، تسلیحات مناسب تر و در نهایت اتحاد ملی بهتری در میان مردم فراهم کرده است. موجب داشتن اهمیت بیشتر برای دنیای امروز شده است.

به صورت خلاصه باید گفت اگر جه ارمنستان از نظر سیاسی ساختار بهتری از نظر دموکراتیک دارد ولی شرایط اقتصادی مناسب تر، رضایت مندی بهتری را در مردم آذربایجان سبب شده است.

ولی نکته مهمی که در جنگ چند هفته ای باز هم به چشم آمد تحرک دیر هنگام دستگاه سیاست خارجه ایران بود!

متاسفانه پارادایم سیاست خارجه ایران گره سختی یه استمزاج روس‌ها خورده و همین کندی و درک دیر هنگام عامدانه باعث از بین رفتن بسیاری از فرصت‌های طلایی در بحران‌ها شده است.

حمایت تاریخی روس‌ها از ارمنستان و بی طرفی ظاهری ایران باعث شائبه حمایت ایران از ارمنستان شد و بعد از حمایت علما و مراجع از باز پس گیری شهرهای بلاد تشيع و اعتراضات چندین شهر ترک زبان و بیانه محکم چهار نماینده رهبری در استان های ترک زبان باعث، تغییری محسوس در دیپلماسی سیاست خارجه شد که متاسفانه باز هم زمان طلایی گذشته بود.

زمانی عراقچی دیپلمات چیره دست ترک زبان به باکو جهت رایزنی اعزام شد که پهبادهای اسرائیلی در حال جولان در مرزهای اصلاندوز و خدا آفرین بودند و تسلیحات ارسالی ترکیه در حال شلیک!

ظاهرا وزارت امور خارجه ما گمان دارد که صرف به کار بردن بی طرفی از طرف دستگاه دیپلماسی ایران از خود رفع تکلیف کرده ولی کیست که نداند بر خلاف جنگ جهانی، بی طرفی امروز در سیاست خارجی یک ارزش حساب نمی شود و تامین کننده منافع ملی نیست.

پرواضح است همانطور که ما در سوریه و عراق بی طرف نبودیم قطعا نباید در ماجرای قره باغ نیز بی طرف می ماندیم. این بهترین مثال در تناقض و پارادوکسیکال سیاست خارجی ما و بیانگر نداشتن عمق استراتژیک است. (بسیاری از مردم آذربایجان از ما گله داشتند که دولت شما فقط با اشغال فلسطین مخالف است نه اشغالگر)

اشغال سرزمین های قره باغ در این سی سال واضح و روشن بوده، پس اتخاذ سیاست بی طرفی در مورد اشغال خاک همسایه، سیاست غیر واقع بینانه بوده است.

درست تر و بهتر این بود که سیاستی که در اواخر جنگ و دیر زمان اتخاذ کردیم در بدو بحران لحاظ میکردیم که دوباره توافقی حساس و مهم بدون حضور ما اتخاذ نگردد.

در صورت اجرای توافق نامه جدید (به خاطر شرایط بحرانی ارمنستان، احتمال اجرای آن زیاد است) عملا پل ارتباطی ما بین نخجوان و باکو مفهومی ندارد و این سر پل تاریخی را نیز از دست داده ایم.

البته در این که سیاست ورزان باکو در این چند ساله به بهانه های مختلف نمک نشناسی کرده و اتهامات بی اساس به ایران وارد کرده اند و اتفاقا خاک خود را مامن تجزیه طلبان ضد ایرانی کرده اند شکی نیست ولی فراموش نکنیم این کشور به غیر از عراق تنها کشور شیعه مذهب دنیا بوده و قطعا نمی توان از اشتراکات چند هزار ساله‌ مردم آن اعم از ترک زبان و تالشی با سرزمین ایران به سادگی عبور کرد.

شاید بیشتر مردم امروز اعتقاد دارند که اتخاذ سیاست غرب ستیزی ما باعت شرق گرایی مطلق شده و دقیقا در خیلی سطوح گوش به فرمان روس‌ها هستیم تا ببینیم نظر آنها چیست فارغ از اينکه منافع ملی خود را لحاظ کنیم.

تجربه تاریخی نشان داده که روس‌ها در بزنگاه های تاریخی حتی یکبار هم از حق وتوی خود جهت کمک به مردم ایران استفاده نکردند و مخلص کلام روس‌ها هميشه با یک ایران بحران زده در مرزهای خود راحت‌ترند تا یک ایران قوی.

در هر صورت درس هایی که باید از این بحران یک ماهه گرفت و چراغ راه آینده ما باشد را می‌توان در چند سطر بیان نمود.

اول. اسرائیلی‌ها بعد از برقراری روایط با کشورهای حاشیه خلیج فارس امروز در شمال ایران نیز نفوذ دارند. و این یک واقعیت تلخ است.

دوم. بعد از تسلط، تقریبی بشار اسد بر بيشتر خاک سوریه، ترکها منطقه قره باغ بهترین مکان برای دپوی تکفیری های متمایل به خود می‌دانند که این به خاطر نزدیکی این منطقه به داغستان و چچن شرایط منطقه قفقاز را خطرناک می کند.

خوب با علم به دو واقعیت فوق وظیفه دولتمردان ما در داشتن رایزنی مستمر با ترکها و آذری‌ها جهت گوشزد منافع ملی و حساسیت مردم ما بسیار ضروری است. و باید اهتمام و تلاش بیشتری در جهت رایزنی بیشتر با این کشورها انجام داد.

البته درس بزرگ دیگر مبحث اقتصادی است که مردم آذربایجان یک دیکتاتور صالح به نام الهام علی اف را به خاطر شرایط اقتصادی خوب، حمایت کرده و بر عکس مردم ارمنستان به خاطر شرایط بد اقتصادی، در صدد تسخیر تمام نهادهای دموکراتیک این کشور اعم از مجلس و… بودند و این نشان دهنده میزان تاتیر پذیری مردم کف جامعه از رضایت مندی اقتصادی است که زنگ خطر بزرگ و درس عبرت مهمی برای حاکمان کشور ماست که گمان نکنند که نجابت مردم ایران هم در تحمل شرایط بغرنج اقتصادی دائمی و همیشگی است.

انتهای پیام

نظر شما