صاحبخبر - به گزارش جهان نيوز، جنگ اخیر دو کشور آذربایجان و ارمنستان در حوزه جغرافیایی «قرهباغ» جولانگاهی برای برخی دولتهای منطقه و فرامنطقه شده است. در این نزاع دو همسایه که بیشینه ۳۰ ساله دارد در دوره کنونی با صحنه گردانی دولت ترکیه و صهیونیستهای اسرائیلی نسبت به دورههای پیشین شدت و حدت بیشتری به خود گرفته است. چراکه دولت کنونی ترکیه بعد از سالها ضعف راهبردی و انفعال سیاسی، در دوره جدید احیای عظمت و اقتدار دوره عثمانی را در تصورات خود میپروراند. براین اساس دولت ترکیه در تلاش است در حوزه منطقه و حتی در خارج از منطقه با اقدامات ایذایی و شعارهای پوپولیستی جدا از اینکه توجهات داخلی و جهانی را به سوی خود جلب کند، به گونهای هم میکوشد بر ناکارآمدی دولت در داخل و حزب عدالت و توسعه سرپوش بگذارد.
البته همین بلند پروازی دولتمردان ترکیه باعث شده که این کشور با همه همسایههای منطقهای و سایر کشورها از سوریه، عراق، یونان، روسیه، لیبی ، مصر و.. درگیر و در ستیز باشد. دولت رجب طیب اردغان، بعد از کودتای سال ۲۰۱۶ که به بسط قدرت او در ترکیه انجامید، توانست مخالفان را هم از طرق گوناگونی حذف و قوانین را متناسب با خواست خود تغییر دهد.
اردغان در اجرای سناریوی احیای دوره عثمانی در خلاء یا چراغ سبز برخی قدرت های بزرگ بین المللی، خواستار ایفای نقش جهانی است. این تصورات و توهمات دولت ترکیه باعث شد که ابتدا به گمان خلاء قدرت در سوریه و اشغال این کشور توسط تروریستها، به بهانه حفظ امنیت مرزهای خود و مهمتر از آن سرکوب کردها با چراغ سبز امریکا به مناطق کردنشین سوریه حمله کرد. اما این حمله در همان ابتدا با مقاومت نیروهای مردمی و نظامی سوریه با شکست مواجهه شد و دولت بشار اسد با درایت بعد از حذف داعش این بار توانست دولت متجاوز ترکیه را به عقب براند و قلمروهایی که از سوی ترکیه اشغال شده بود، را طی توافق آستانه صرفاً در منطقه ادلب محدود کند.
این شکست برای ترکیه چه در داخل و چه در خارج بسیار تحقیر آمیز بود و باعث شکست حزب اردوغان (حزب عدالت توسعه) در انتخابات محلی ترکیه شد. اردغان برای جبران این شکست و سروسامان دادن به اقتصاد فروپاشیده خود این بار به گمان دستیابی به ذخایر انرژی رایگان و نفوذ قلمرو جغرافیایی خود به کشور لیبی که بعد از حمله امریکا و چند کشور اروپایی عملاً با دو دولت خودخوانده اداره می شود، حمله نظامی انجام داد. ترکیه این بار هم مفتحضانه و با هزینه های گزافی، متحمل شکست در این نبرد شد و از موضع خود عقب نشینی کرد.
این سیاست های ضدملی و پوپولیستی دولت اردغان باعث شدت گرفتن انتقادها و بالا رفتن نارضایتی های گسترده داخلی به دلیل کاهش ۳۰ درصدی ارزش پول ترکیه شده است. بر همین اساس مردم و احزاب موافق و مخالف اردوغان، خواستار کنارهگری ایشان از قدرت شدهاند. اما اردوغان که تفکرات اِخوانی او مسبب همه این مشکلات و معضلات در ترکیه شده، در یک قمار سیاسی این بار به تحریک آذربایجانی می پردازد که سالها به دلیل ضعف سیاسی و نظامی همواره در طول این ۳۰ سال در جنگ با ارمنستان ناکام بوده است. براین اساس ترکیه با حمایت همه جانبه سیاسی و نظامی از جمله؛ گسیل مشاوران و ادوات نظامی تا انتقال تروریست های جبهه النصره، جبهه الشام و جبهه التحریر و.. به این کشور تلاش می کند با فرافکنی از این مهلکه سیاسی به شکلی پیروزمندانه خارج شود. اما به عقیده نگارنده این حرکت نابخردانه ترکیه همچون سایر اقدامات این کشور به شکست خواهد انجامید، چرا که نخست ترکیه سیاست و راهبرد کلان و ژئوپولیتیکی ندارد و عملکرد و اقداماتش صرفاً سیاست فرار به جلو برای پوشش قرار دادن سیاست های اشتباه گذشته خود است.
دیگر اینکه ترکیه توان و امکان ادامه و اداره هرگونه تنش و جنگ را برای دوره بلند مدت را ندارد و مهمتر از همه اینکه قدرت های منطقه و بین المللی از جمله ایران، روسیه اجازه بلندپروازی بیش از حد ترکیه را نخواهند داد و ترکیه هم توان ایستادگی در برابر آنها را نخواهد داشت. برای تبیین و تشریح بهتر موضوع به بررسی این دلایل می پردازیم.
نگارنده بر این باور است حربهای که ترکیه در دمیدن آتش به شعلههای این جنگ از آن بهره می گیرد، از یکسو کوبیدن بر طبل ناسیونالیستی و ترکیسم و همچنین تاکید بر موضوع دین و فرهنگ در آذربایجان است،که می کوشد با جریحهدار کردن احساسات مردم از آب گلآلود قرهباغ ماهی خود را شکار کند.
براین اساس دخالت تمام عیار ترکیه در موضوع مناقشه قرهباغ را باید فراتر از پشتیبانی و حمایت از دولت آذربایجان در مقابله کشور ارمنستان تحلیل و بررسی کرد. هدف و مقصود ترکیه از جنگ قرهباغ و اصرار به طولانی شدن مدت زمان این درگیری ها به این جهت است که نخست موقعیت استراتژیکی و راهبردی خود را با حضور و نفوذ در آذربایجان و منطقه قفقاز شدت ببخشد. دوم اینکه بازارهای صادراتی و مصرفی منطقه را تحت کنترل و اختیار خود بگیرد. سوم اینکه به حوزه نفت خیز دریای خرز و باکو که سرشار از منابع عظیم نفتی و گازی است، دست پیدا کند. و در نهایت اینکه با تسلط و کنترل بر نفت و گاز آذربایجان عملا مدیریت و کنترل بازار انرژی در اروپا را در دست بگیرد و با مبدل شدن از یک مصرف کننده انرژی به توزیع کننده انرژی نقش ویژهای در مدیریت انتقال انرژی در دست بگیرد، چراکه دسترسی مستقیم به نفت باکو، جدا از اینکه نیاز و اتکای ترکیه و سایر قدرتهای همسو با ترکیه را از خرید نفت کشورهای ایران، عراق، ترکمنستان و روسیه برطرف، بلکه راهی جدید برای انتقال خط لوله نفت به اروپا ایجاد میکند. این خط لوله جدید عملاً در جایگاه نخست، محوریت روسها و سپس ایران و عراق را در انتقال انرژی به اروپا به شدت کاهش می دهد. از سوی دیگر این خط لوله جدید اهمیت ترکیه را برای اروپا به شدت افزایش میدهد که همین مسئله میتواند ژئوپولیتیک منطقه و حتی جهان را نیز تغییر دهد.
البته شایان ذکر است که خط لوله کنونی آذربایجان از گرجستان میگذرد که با توجه به موقعیت متغیر آن در نزدیکی و همراستایی با دولت مسکو برای آذربایجان چندان قابل اتکا نیست.
اما اینکه ترکیه چگونه میخواهد استراتژی و اهداف ننگین خود را پیاده سازی کند، اینگونه می توان استدلال کرد که با توجه به نقشه منطقه، ترکیه به دنبال آن است که از طریق منطقه خودمختار نخجوان و با اشغال منطقه کوچی (که بخشی از خاک ارمنستان است)، به مناطق نفت خیز باکو و دریای خزر دسترسی پیدا کند. برای همین نیاز است بخشی از خاک ارمنستان هر چند کوچک به اشغال دولت آذربایجان در بیاید که در صورت وقوع این امر، موجب قطع ارتباط مرزی ایران با ارمنستان خواهد شد و تغییر مهم و غیر قابل اغماض در جغرافیای منطقه ایجاد خواهد کرد.
با نگاهی به اظهارات اخیر دولت باغچهلی، رهبر حزب حرکت ملی ترکیه مبنی بر اینکه؛ «اتصال نخجوان به جمهوری آذربایجان جبر تاریخی، الزامی و مسئله مرگ زندگی است»، استدلال متقنی بر این موضوع در میان دولتمردان ترکیه است که آنها بطور جدی از مدتهای مدید پیگیر این مسئله هستند. به شکلی که شخص اردوغان هم سالها به شیوه پوپولیستی مناسبات دو کشور را تحت عنوان؛ «یک ملت با دو دولت» توصیف می کند و با عوامفریبی و گزافه گویی می خواهد افکار عمومی را به سمت خود معطوف کند. البته باید به این موضوع توجه داشت که ترکیه در سوریه، عراق و لیبی هم همین تئوری و سیاست شکست خورده «یک بام و دو هوا» را پیشتر دنبال کرده است. بطوریکه در مورد اخیر دولت اردوغان با دولت خودخوانده سراج، در کشور بحران زده و چند پاره لیبی به توافقهای در حوزه فروش نفت هم رسید.
اما با اعتراضات گسترده مجامع بین المللی و متعاقباً با اعتراض پارلمان لیبی انجامید و این توافق عملا قانونی تلقی نشد و از درجه اعتبار ساقط شد. با این توضیح متوجه می شویم که خوشبختانه تا به امروز تلاش و دخالت های دولت اردوغان در راستای تامین سوخت و انرژی ره به جای نبرده و ترکیه برای تامین سوخت که یکی از مشکلات دولت در کسری بودجه هر ساله کشور است با مشکلات عدیدهای مواجهه است.
حال این پرسش مطرح می شود که نقش و جایگاه ایران در این نزاع منطقهای کجاست؟ ایران در گذشته و حال چه اقداماتی را برای ثبات منطقه انجام داده است؟ و در شرایط کنونی چه اقداماتی را باید انجام دهد؟
جمهوری اسلامی ایران که به عنوان یک بازیگر مهم و بلامنازع منطقه تلقی میشود میتواند نقش حیاتی در پایان دادن به مناقشه ۳۰ ساله قرهباغ ایفا کند. در چرایی آن میتوان به دلایلی از جمله؛ مرز مشترک و طولانی ایران با دو همسایه شمالی خود (بیش از ۸۰۰ کیلومتر)، ناتوانی دولتهای آذربایجان و ارمنستان در حل بحران قرهباغ که باعث تداوم جنگ شده است، طمع قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به دلیل وجود ذخایر عظیم معدنی منطقه قرهباغ، موقعیت جغرافیای ژئواکونومیک قفقاز که شرایط منحصر به فردی در منطقه دارد و ... اشاره کرد.
براین اساس در منازعات این کشورها باید ایران را یکی از طرفهای اصلی درگیر در جنگ تلقی کرد. اما در دوره اخیر متاسفانه نقش و جایگاه ایران از سوی ترکیه و صهیونیست های اسرائیلی آشکارا سعی شده، نادیده گرفته شود. برایند این بی توجهی نسبت به ایران همانا ناکام ماندن چندین باره «آتش بس» و ادامه جنگ خانمانسوز بین این دو کشور است. البته این سیاست ناشایست و خصمانه ترکیه و صهیونیست های اسرائیل منحصراً به موضوع مناقشه قرهباغ خلاصه نمیشود بلکه در سال های اخیر بارها در جنگ سوریه، عراق و یا لبنان و.. به طرق گوناگونی تکرار شده که حاصل امر همه این کوته نظریها، شکست و تحقیر آنها بوده است. ذکر این نکته بسیار حائز اهمیت است که متاسفانه در دوره اخیر دولت آذربایجان آگاهانه یا ناآگاهانه در همراستایی و همراهی با این دولتهای پلید و فرصت طلب همکاری داشته و به نوعی کوشیده در راستای مقاصد شوم آنها حرکت کند.
در تببین این موضوع اقدام دولت آذربایجان در هم پیمانی و مشارکت با رژیم تروریستی اسرائیل که سالها سرزمین های فلسطینی را به اشغال خود در آورده و با قتل عام فجییع روزانه زنان و کودکان مظلوم فلسطینی و همچنین با گسترش شهرک سازیها عرصه را برای زندگی مردم تنگ تر می کند، هیچ توجیهی باقی نمیگذارد.
به بیان دیگر دولت آذربایجان که دایهدار اسلام در منطقه است و شعار حمایت از مظلوم را سر می دهد و خواستار محکومیت ارمنستان از طرف کشورهای اسلامی است اما خود با تبادلات اقتصادی و عادی سازی روابط سیاسی با صهیونیست های اسرائیلی، به این رژیم یاغی و تروریستی مشروعیت منطقهای می بخشد تا این رژیم کودک کش به جنایت های خود شدت بیشتری ببخشد. که این مسئله تناقض فاحشی را در سیاست های دولت آذربایجان حکایت میکند.
در پاسخ به پرسش دوم باید اذعان کرد که بعد از فروپاشی و تجزیه اتحادیه جماهیر شوروی، این جمهوری اسلامی ایران بود که در آن ایام سخت و ناگوار در کنار مردم مسلمان و ملت شیعه مذهب آذربایجان مقتدارانه ایستاد و از کیان و هویت انها دفاع کرد. بطوریکه کمکهای مردمی گسترده بود و در کنار آن دولت جمهوری اسلامی بیش از ۵۰ میلیون دلار کمک بلاعوض اهدا کرد. همچنین کمپهای امام علی(ع) در سراسر این کشور بطور رایگان برگزار شد. بطوریکه کمپها تا به امروز هم دایر بوده و به مردم آن کشور خدمات ارائه میدهد.
در تایید این موضوع؛ نگارنده که خود در جنگ سال ۱۳۹۲-۱۳۹۳ به عنوان خبرنگار میدانی در صحنه جنگ ناظر و حضور فعال داشته، گواهی میدهد که وقتی ارمنستان «شهر فضولی» را کاملا محاصره کرده بود، اگر مداخله نظامی جمهوری اسلامی ایران نبود، ارمنستان قتل عام فجیعی را انجام میداد. در حالیکه جمهوری اسلامی ایران با تقدیم شهدا و دخالت مستقیم در این منطقه و صف بندی نظامی خود علیه نیروهای ارمنستانی، جان ۴۰۰ هزار نفر غیرنظامی را با بازکردن کریدور از رودخانه ارس رسماً نجات داد. درصورتی که آن هنگام ترکیه حتی پاسخ درخواست مردم و دولت آذربایجان را که در خطر قتل عام بودن را در حد یک بیانیه و شعار تبلیغاتی هم نداد و اجازه داد مردم کشته شوند و یا پانترکیسمها (که یک نوع ناسیونالیسم ارتجاعی استوار بر هویت اتنیکی که جز در تضاد و تقابل با هویت های اتنیکی دیگر و جز در نفی موجودیت آن ها تکیه گاهی برای هستی و اثبات خود سراغ نمی کند،) امروز در جنگ قرهباغ سکاندار تهییج افکار عمومی در منطقه هستند و در آن زمان صدایی از آن ها به گوش نمیرسید.
شایستهتر آن است که دولت آذربایجان با مردم خود و جهان کمی صادقانه برخورد کند و قدردان کمک های بشر دوستانه جمهوری اسلامی ایران باشد. این در حالیست که جمهوری اسلامی هیچگاه این خدمات و کمک ها را حتی رسانهای نکرده است.
البته این رفتار آذربایجان در فرافکنی و القای چهره مخدوش از ایران بر همگان آشکار است که مردم به دلیل ناکارآمدی و ضعف مدیریتی دولت الهام علیاف، خواستار کنارهگیری ایشان از قدرت بودند که امروز جنگ قرهباغ فرصتی مغتنم برای الهام علیاف است که ایشان از این مهلکه یعنی برکناری از قدرت فرار کند. چراکه بعد از ۳۰ سال زمامداری خاندان علیاف، هنوز این خاندان نتوانسته اند بخش های گستردهای از خاک خود را که در حاکمیت ارمنستان است را بازپس بگیرند و همین امر باعث اعتراض مردم و سردادن شعار «یا جنگ و آزادی قرهباغ» و یا «استعفا از قدرت» را خواستار هستند. جناب علیاف هم گزینه اول که جنگ در قرهباغ را برگزیده تا از قدرت کناره گیری نکند و برای مدت طولانی در راس قدرت ابقا شود. و البته هدف نهایی ایشان هم همین بوده و هست.
در پاسخ به پرسش پایانی، باید اذعان کرد که آذربایجان خاک اسلام و منطقه قرهباغ متعلق به آذربایجان است. از این رو تحولات جاری در منطقه قرهباغ اولاً راه حل نظامی ندارد و باید از راه گفتگو به سرانجام برسد. دوماً تحولات منطقه را بیگانگان و دشمنان منطقه که صرفاً در پی سودجویی از تحولات منطقه هستند، نمی توانند حل و فصل کنند. (همانگونه که بعد از ۳۰ سال هنوز گروه مینسک به یک راه حل منطقی نرسیده است).
با این توضیح متوجه این اصل مهم و اساسی می شویم که باید در اولین گام نشستی با حضور جمهوری اسلامی برای آتشبس بیقید و شرط در همه جبهه های جنگ شکل بگیرد و جمهوری اسلامی به عنوان ناظر بی طرف برای تایید رعایت این آتش بس مشارکت کند.
در گام دوم آذربایجان گروه های تروریستی و نیروهای خارجی را که خود باعث ناامنی منطقه و ادامه آتش افروزی در جبهه های جنگ می شود را اخراج و به ترکیه بازگشت داده شود.
در گام سوم از حضور و نفوذ کشورهای همچون ترکیه و اسرائیل که نقش ویژه ای در آتش افروزی منطقه برای رسیدن به منافع و مصالح شوم و ننگین خود هستند، جلوگیری شود.
ایران ناظر بی طرفی در این مناقشه است و مصالح هر دو کشور برایش حائز اهمیت است چرا که با هر دو کشور هم مرز مشترک و هم روابط سیاسی و اجتماعی دارد.
باید به این نکته مهم توجه کرد که ایران از آتش افروزی دو همسایه شمالی منفعت و سودی نمی برد و حفظ امنیت و صلح منطقه برایش بسیار حائز اهمیت است. البته طرف های درگیر در مناقشه قرهباغ و حتی روسیه هم به این مهم تاکید دارند و به آن مهر تایید زدهاند. بطوریکه رهبران مسکو برخلاف اصرار ترکیه برای حضور در مذاکره آتش بس قرهباغ، صرفا خواستار حضور ایران شده و عملاً دولت ترکیه را نادید گرفته است. که همین مسئله خشم دولت ترکیه و اسرائیل را به همراه داشته و این دو کشور تلاش کردند از طریق نیروها و پهپادهای خود آتش بس را نقض کنند که این کارشکنی آنها به سرانجامی نخواهد داشت. جهان نيوز∎
نظر شما