اعتمادآنلاین| چند وقتی است که تلاطمهای شدید تمام ارکان نظام اقتصادی کشورمان را درگیر کرده است و فقط زمانی میتوانیم به ماندن سرمایهها در بخشهای مختلف اقتصادی امیدوار باشیم که یک شوک بزرگ در آن بخش به وجود آید. آن هم بدون توجه به زیرساختهای و توجیه اقتصادی و منطق روابط موجود. اگر در خاطرتان مانده باشد، روزگاری نه چندان دور سود سپردههای بدون ریسک بانکی حدود 22 درصد بود و بازدهی بخش مولد اقتصاد بهطور میانگین 10 درصد. این کاملا طبیعی و تاسف بار بود که داراییهای سرمایهیی تبدیل به نقدینگی شوند و در سپردههای بی حاصل بانکی رسوب شوند که همین اتفاق هم افتاد. دولت همه تلاش خود را میکرد تا با گرفتن مالیات از واحدهای تولیدی که هنوز سرپا مانده بودند و البته فروش نفت، بر ناکارآمدی نظام مالی کشور سرپوش بگذارد و این درآمد نفت بود که بهجای منشأ رونق و سرمایهگذاری، نقش یک مُسکن را ایفا میکرد. حتی گاهی مجبور میشدند برای نجات بانکها و موسسات مالی، پایه پولی را گاهی تا 100 هزار میلیارد تومان افزایش دهند.
در شرایط فعلی اما به نظر میرسد، وضع وخیمتر شده است. در مقابل سود 105 درصدی و حتی بالاتر جهشهای قیمتی مسکن، دیگر حتی سپردههای بدون ریسک بانکی هم جذابیت خود را از دست دادهاند. وقتی کسی میتواند در یک سهم حدود 700 درصد در مدت زمان کوتاهی سود کند، چرا باید بانک را انتخاب کند؟ حال که نوسان بورس فروکش کرده ما ماندهایم و صدها رابطه اقتصادی بین شاخصها که توجیه ندارند. از شاخص p/e گرفته که اکنون کمتر وزنی وجود دارد که زیر 50 باشد، تا شاخصهای دیگر. انگار نه انگار بورس یک بازار متشکل سازمان یافته است. معمولا پزشکان زمانی از شوک درمانی استفاده میکنند، که بیمار با خطرات جدی روبه رو شده باشد.
حالا این شوک درمانی شده است داستان درمان اقتصادی ما. دولت امیدوار است این شوکها در بازاری مثل بورس اثرگذار شوند بلکه بتواند برای سرمایهها جذابیت کاذب درست کند. اما باید بدانیم مجموع هزاران هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری در طلا و ارز حتی یک ریال هم ارزش افزوده ندارد. این حجم عظیم سرمایهگذاری حتی مشکلی هم از تورم، رکود و بیکاری حل نمیکند. بعید است که بعد از این همه جذب نقدینگی در بازاری مثل طلا و سکه حتی یک شغل ایجاد شده باشد. سوداگری در بازار مسکن هم همینطور است.
علاوه بر نداشتن ارزش افزوده استهلاک هم دارد. ما سرمایه کم نداریم. اما قطعا مدیریت سرمایهگذاری ما مشکل دارد و همین مدریت در سرمایهگذاریها و هدایت نقدینگی است که امروز بخشی از این مشکلات را ایجاد کرده است. همه این سرمایهگذاریها، هم عرصه را به تولید واقعی تنگ کردهاند و تولید و بازدهی بخش واقعی را غیراقتصادی کردهاند و و هم اینکه «سرمایهگذاری عظیم در نوسان» به شمار میآیند که هم ارزش افزوده صفر دارد و هم اگر اقتصاد به ثبات برسد، حتی یک ریال بازدهی نخواهند داشت. خیلیها میپرسند این اقتصاد باز هم به ثبات و شکوفایی خواهد رسید؟ باید گفت قطعا بله. فقط باید مدیریت سرمایهگذاریها را به سمت اقتصاد مولد برد و سوداگری را مهار کرد.
منبع: تعادل
نظر شما