-
بورس فردا چه میشود؟ (۹۹/۰۷/۰۸)
-
ارزش روز سهام عدالت (۹۹/۰۷/۰۷)
-
تغییر ظاهر ریحانه پارسا پس از جدایی + عکس
-
عکس عجیب از مراسم تدفین قربانیان کرونا!!
-
خبر بسیار بد درباره سایپا و ایران خودرو / مردم نگران وضع خودروهای ثبت نامی
-
عکس جدید کیمیا علیزاده در حالت خاص! / افشاگری تلخ کیمیا درباره همسرش
در طول تاریخ سیصد ساله ایالات متحده آمریکا شاید هیچ وقت یک انتخابات داخی این کشور تا این اندازه برای افکار عمومی دنیا مهم نبوده است. بسیاری از کشورها حتی نزدیکترین متحدان این کشور رقابت نزدیک «جو بایدن» نامزد دموکراتها و د«ونالد ترامپ»، رئیسجمهور جمهوریخواه فعلی این کشور را دنبال میکنند. در این میان شاید بسیاری در ایران در حال کنکاش برای پاسخی عقلانی به این سئوال هستند که تکلیف سیاست دموکراتها نسبت به تهران در صورت پیروزی آنان در انتخابات ریاست جمهوری چه خواهد بود؟
آیا آنطور که برخی بهدنبال ترسیم آن هستند، میتوان انتظار یک تغییر اساسی را در آبانماه داشت و یا ماجرا با برآوردهای خوشبینانه در اینباره تفاوت خواهد کرد.
کسی شک ندارد که در صورت پیروزی بایدن برجام هسته اصلی سیاست دولت وی را در مقابل ایران شکل خواهد داد. بر خلاف ترامپ، بایدن برجام را فرزند خلف خود برای سیاست خارجی آمریکا میداند؛ نقطه پرشی که شاید بتواند بسیاری از مشکلات واشنگتن در منطقه خاورمیانه را حل کند.
علاوه بر بایدن تقریباً تمام نامزدهای دموکرات در رقابتهای مقدماتی نیز بر چنین مسئلهای تاکید کردهاند، با این حال مشکل اینجاست که برجام آمریکاییها با برجام مدنظر برخی در تهران تفاوتهای جدی دارد. نگاهی به سخنان مشاوران و همچنین شخص بایدن نشان میدهد که این تفاوتهای بنیادین کار را برای وقوع آن چیزی که برخی در تهران علاقه دارند «معجزه آبان» نامگذاری کنند، فوق العاده سخت میکند. این تفاوت بنیادین در یادداشت مهم بایدن که برای شبکه خبری «CNN» به نگارش در آمده کاملاً روشن است. جالب اینجاست که بین برخی دغدغههای بایدن در این یادداشت با تفکرات ترامپ همپوشانیهایی وجود دارد.
* بازگشت متوازن؛ اولین چالش احتمالی
بایدن در یادداشت خود مینویسد: اگر تهران به پایبندی دقیق به توافق هستهای بازگردد، ایالات متحده به عنوان نقطه آغازین برای مذاکرات بعدی به این توافق باز میگردد.
بازگشت ایران به پایبندی دقیق به این توافقات به معنای این است که ایران تمام پنج گام قبلی خود را در حوزه هستهای بار دیگر به عقب برگرداند. این مساله به معنای کاهش قابل توجه دوباره در ذخایر اورانیوم غنی شده 4 درصد، کاهش حجم آب سنگین تولید شده توسط ایران و کاهش درصد غنیسازی و توقف آن در سایت غنیسازی فردو خواهد بود.
این درخواست بایدن در وهله اول چندان بیربط به نظر میرسد اما تهران تجربه بدی درباره نحوه عمل آمریکا و غرب به تعهدات خود دارد. در زمستان و بهار سال 2016 زمانی که ایران تمام تعهدات خود را بر طبق تأیید آژانس بین المللی انرژی اتمی به سرانجام رساند، با حقیقت تلخی روبه رو شد؛ با محافظهکاری بیش از اندازه مؤسسات بانکی بینالمللی درباره هرگونه انجام تراکنشهای مالی با طرف ایرانی عملاً تهران امکان بهرهمندی از هیچ کدام تخفیفات تحریمی را پیدا نمیکرد. نکتهای که «ولیالله سیف» رییس وقت بانک مرکزی ایران از آن به عنوان «تقریباً هیچ» یاد کرد. بنا بر این اگر قرار به بازگشت به برجام باشد، شاید این بار ایران باید در کاهش ذخایر هستهای خود به خصوص در مقابل بایدن با احتیاط جدی حرکت کند و یک رویکرد گام به گام را برگشت دو طرف به برجام پیشنهاد داده شود.
البته انتخاب چنین راهکاری نیز به احتمال زیاد اصلاً به مزاج دموکراتها و همچنین دولت بایدن برای برگشت به برجام خوش نخواهد آمد.
*بندهای برجام بیغروب میشوند
در این میان شاید چالش اساسیتر بحث ایجاد تغییر در داخل برجام باشد. بایدن در خط بعدی مقاله خود به این نکته اشاره میکند که با همپیمانان خود بر روی تقویت و تمدید تمهیدات توافق هستهای کار خواهیم کرد.
با این سخن بایدن، معنای سخنانی که «آنتونی بلینکن» از مشاوران انتخاباتی بایدن در حوزه سیاست خارجی بیان کرد و آن هم در خصوص ادامه فشار تحریمی بر ایران تا زمان بازگشت مجدد تهران به برجام بود را درک کرد. در حقیقت بازگشت ایران به برجام نیاز به فشار بیشتری ندارد بلکه آنچه اوضاع را حساس میکند، بازگشت ایران به توافقی است که به احتمال زیاد با تغییراتی در برخی بندها روبهرو خواهد.
درک مصادیق مورد نظر دموکراتها چندان سخت نیست. زمانی که دولت ترامپ در بهار سال 2018 به فکر خروج از برجام بود، اروپایی با طرحی جدی برای اصلاح برجام به سراغ وزارت امور خارجه و دستگاه سیاست خارجی وی رفتند. یکی از مهمترین اصول این طرح که با همکاری دموکراتها طراحی شده بود دائمی کردن محدودیتهای مرتبط با بندهای غروب آفتاب بود.
بندهای غروب محدودیتهایی زماندار بودند که به زعم آمریکاییها فاصله ایران را با تهیه مواد لازم برای ساخت بمب هستهای به یک سال افزایش میدادند. طبق نظر اولیه امریکاییها غنیسازی ایران باید به میزان «یک هزار و پانصد سو» کاهش پیدا میکرد تا فاصله تخمینی با تأمین مواد مورد نیاز برای ساخت ادعایی یک بمب هستهای از سوی تهران به دو سال کاهش پیدا کند. این عدد به هیچ عنوان مورد قبول ایران قرار نگرفت و پس از کش و قوسی یک ساله دو طرف روی حفظ ظرفیت «شش هزارسو» توان غنیسازی و حفظ آن در طول ۱۰ سال به توافق رسیدند.
بر اساس این بندها ایران با گذشت ده سال میتوانست ظرفیت غنیسازی خود را به بالای 6000 هزار سو برساند و بعد از 15 غنیسازی بالای 5 درصد را انجام دهد. بر اساس پیشنهاد اروپاییها اما، ایران برای حفظ معافیتهای خود باید محدودیتهای تحمیل شده را تا زمانی بیپایان بر برنامه هستهای خود میپذیرفت.
این طرح بنا به فوریت اجرای طرحهای ترامپ در خصوص اخراج ایران از بازار انرژی دنیا به اجرا در نیامد ولی به احتمال زیاد یکی از محمتلترین کاندیداها برای تقویت برجام به شیوه آمریکاییهاست.
* موشک و فعالیتهای منطقهای در صف مذاکره
بخش مهم و بیشتر چالش برانگیز، تلاش برای مذاکره احتمالی با ایران بر سر برنامه «موشکهای بالستیک» و فعالیتهای منطقهای ایران است. ایران در طول مذاکرات قبلی با طرف آمریکایی علیرغم فشارهای گسترده هیچ گاه حاضر به مذاکره بر سر مسائل منطقهای یا موشکی نشد.
طبیعی است که موقعیت ایران به خصوص در این دو مورد بسیار قویتر از 5 سال گذشته است. علی رغم تمامی تلاشها و تحریمهای یکجانبه و چندجانبه بر سر برنامه موشکهای بالستیک هماکنون این برنامه دفاعی ایران در حال طی کردن مسیر تکامل خود است. تمام این پیشرفتها نیز زمانی رخ داده که آمریکاییها حتی صادرات محصولی مانند پودر آلومینیوم را به ایران به دلیل کاربرد احتمالی در این حوزه مورد تحریم قرار میدادند.
در حوزه منطقهای نیز ایران توانسته با سرکوب گروهک تروریستی داعش عملاً دست برتر را به دست بگیرد. طبیعی است که در چنین حالتی ایران به هیچ عنوان حاضر به قبول مذاکره بر سر چنین گزینهای نخواهد بود. به خصوص آن که امضای پیمان طبیعی شدن روابط بین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با رژیم صهیونیستی پای تل آویو را به منطقه جنوبی مرزهای آبی ایران باز کرده و چنین رویدادی تهران را در پیگیری اهداف منطقهای خود استوارتر خواهد کرد.
درباره این هدف بایدن میتواند بر روی همکاری کشورهای اروپایی حساب باز کند. در طول ماههای گذشته تئوریکای اروپایی بارها بر این نکته تاکید کردهاند که در صورت بازگشت آمریکا به برجام حاضر خواهند بود تا با طرحهای این کشور در خصوص فشار بر ایران در حوزه منطقهای همکاری کنند.
موضوع موشکهای بالستیک نیز به دلیل نزدیک بودن مرزهای اروپا به خاک ایران برای آنان مهم و سرنوشتساز است. البته در این میان قطعنامه 2231 با یک ابهام حقوقی توانسته زمینه را برای فعالیتهای موشکی فراهم کند اما هیچ کس نمیتواند تضمین کند که این حفره حقوقی تا کجا کار خواهد کرد به خصوص آن که روسها در خصوص استقرار سیستمهای ضد بالستیک در مرزهای شرقی خود بسیار حساس هستند و آمریکاییها به دنبال این خواهند بود تا با فشار بر روسها در این حوزه زمینه را برای باز کردن یک پرونده جدید در حوزه موشکی علیه ایران باز کنند.
ایران تاکنون کمترین انعطافی را در این باره از خود نشان نداده و به نظر هم نمیرسد که در آینده زیر بار مذاکره بر سر چنین مسائلی برود. در حقیقت ایران به خوبی متوجه شده که تحریمها تا زمانی که لازم باشد بر سر جای خود خواهند بود و آمریکاییها به قول استالین نرخ را بالاتر خواهند برد. تهران هم تاکنون نشان داده است که حاضر به پرداخت قیمت بیشتری نخواهد بود.
* دو راهی خطرناک
دو راهی بایدن و ترامپ در مقابل ایران هر دو با مخاطرات جدی همراه است. با این حال تجربه نشان داده که دموکراتها در بهره برداری از مسائل سیاست خارجی برای مدیریت فضای داخلی سیاست ایران از تبحر بیشتری برخوردار هستند. با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری در ایران یک امتیاز اقتصادی نه چندان بزرگ میتواند در موج وسیعی را در داخل افکار عمومی ایران ایجاد کند.
به عنوان مثال تنها یک مجوز از سوی وزارت خزانهداری آمریکا میتواند 7 میلیارد دلار از ذخایر انباشته ارزی ایران در بانکهای کره را آزاد کند و یا مسیر تجارت بین ایران و سوییس را از قبل فعالتر کند.
البته این سیاست همیشه هم با موفقیت روبهرو نشده اما این فرض به خوبی نشان میدهد که دموکراتها صرفنظر از بازگشت به برجام به دنبال فراهم کردن بستر مناسبتر برای تحقق اهداف خود به خصوص در حوزه موشکی و منطقهای خواهند بود.
∎