بحث برگزاری یا عدم برگزاری کنکور سراسری و آزمون کارشناسی ارشد، به یکی از مهمترین مسائل کشور تبدیلشده است. بر این باورم که نفس برگزاری کنکور و این شیوه گزینش دانشجویان، اساسا مبتنی بر بیعدالتی است که دلایل و مصادیق آن را پیشازاین نوشتهام. کافی است تنها همین نکته را ازنظر بگذرانیم که درصد داوطلبان کم برخوردار در میان رتبههای برتر آزمون سراسری ورودی دانشگاهها، طی ۲۰ سال گذشته، با شیب تند کاهش یافته است. دو سال است که نهتنها هیچ دانشآموز روستایی به جمع رتبههای برتر کنکور نمیرسد، بلکه حتی داوطلبان تهرانی که فارغالتحصیل مدارس دولتی باشند، در اقلیت هستند و در سال گذشته، تمام رتبههای تکرقمی کنکور در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی فارغالتحصیل مدارس پولی بودهاند.
گردونه کنکور خود بر محور عدالت نمیچرخد و بیش از ۱۵ سال است که مسئولان، از تغییر شیوه آن و مدلهای جایگزین سخن میگویند و البته در عمل اتفاقی نمیافتد. بحث این نیست که دیگر پسر پرتلاش و کمبضاعت بوشهری یا روستازاده شمالی، به دانشگاه شریف و تهران نمیرسد، بحث آن است که در تمام تکانههای اساسی جامعه که حوزه آموزش را هم تحت تأثیر قرار میدهد، ضعفا و محرومان بیشتر ضرر میکنند.
حال کنکوری که خود چنین است و سالها پیش باید تغییر مییافت، در دوره کرونا به اولویت اول کشور تبدیلشده و در شرایط بحران، برای اغلب مردم و مسئولان به دغدغهای جدی تبدیلشده است. کنکوری که بیش از سواد داوطلب، سرعت عمل او را میسنجد، شیوه تمرکزگرایش، بهشدت ناکارآمد است و بسیاری از مناسبات اجتماعی و خانوادگی را مختل میکند، مبتنی بر تکنیکها و تست مبناست، سابقه و برآیند علمی داوطلب را جز در امتحانات پایان سال دوازدهم در نظر نمیگیرد تکبعدی است و بسیاری از معیارها و سنجههای اساسی گزینش در آن مغفول است، از منظر عدالت آموزشی معیوب است، ساختارهای غلط اقتصادی و دلالی پیرامون آن شکلگرفته و متأسفانه مجریان و بخشهایی از دولت نیز به آن دامن میزنند و دهها اشکال دیگری که سالها پیش، مسئولان را به این نتیجه رساند که در آن تجدیدنظر کنند.
ویروس کرونا، در آموزش نیز همچون معیشت خانوارها هوشمند است و البته دموکرات نیست! اقتصاد اغنیا از این بیماری چندان آسیب نمیبیند، اما سفره فقرا کوچک و بساط دستفروشها جمع میشود. روز گذشته، یکی از وزرا از اختصاص چند هزار سالن ورزشی به برگزاری آزمون سراسری سخن گفته و لابد متوجه نبوده است که در حداقل ۱۰ استان این کشور، نمیتوان در گرمای تابستان در یک سوله ورزشی حتی نفس کشید، تا چه رسد به اینکه آن چند ساعت، بخواهد از حیاتیترین ساعات زندگی یک فرد و تعیینکننده آینده علمی و رشته و دانشگاه او باشد. آنچه از آن با عنوان سامانه شاد نامبرده میشود، در بسیاری از نقاط کشور، حتی به گوش دانش آموزان نخورده است. کلاسهای آنلاین و آموزشهای ویژه مختص تعداد محدودی از داوطلبان در تهران و چند کلانشهر کشور است و دیگران، با بلاتکلیفی و سردرگمی، ازآنچه لیاقتش را داشتهاند، بیشازپیش فاصله گرفتهاند. در برخی نقاط کشور حوزه آزمون نزدیکی وجود ندارد و در این شرایط شیوع بیماری، داوطلب برای رسیدن به آزمون، باید چند روستا را طی کند تا به شهر محل برگزاری کنکور برسد. نمونهها ازایندست فراواناند.
این روزها، تقریبا همه از منظر سلامت و ایمنی به مسئله کنکور نگریستهاند که البته قطعا اولویت اول است، اما شاید کمتر از منظر عدالت آموزشی به کنکور در دوره کرونا توجه شده باشد. تعویق کنکور، ضروری است و باید در فرصت پیداشده، به فکر راههای اساسی برای جبران کمبودها و کمک به مخاطبان ضعیفتر کرد، همانها که رسانه ندارند، صدایشان معمولا بهجایی نمیرسد و اصلا توییتر را نمیشناسند که بخواهند توفان توییتری در مورد تعویق کنکور به راه بیندازند. پیشبینی میکنم که در صورت برگزاری کنکور در شرایط فعلی، نرخ قبولی دانش آموزان مدارس دولتی و داوطلبان مناطق کم برخوردار، با سال گذشته اختلاف بسیار معناداری داشته باشد.
نظر شما