آیا شما هم از آن دسته از پدر و مادرهایی هستید که از پرتوقعی فرزندان خود گله مند هستند؟ آیا شما هم از نمک نشناسی ها و ناسپاسی هایشان متعجب هستید؟ آیا به آشنا و غریبه درد دل می کنید که هر کاری برای پسرم یا دخترم انجام می دهم به چشمشان نمی آید و انتظار بهتر و بیشتری دارند؟ راستی چرا چنین است؟ چرا با اینکه شما برای فرزندتان خوب خرج می کنید، وقت می گذارید، انرژی صرف می کنید، نوازش می دهید، مراعات حالش را می کنید و به قول معروف برایش کم نمی گذارید، اما باز هم معترض است و این خدمات را ناچیز می داند؟ ریشه این پرتوقعی ها، زیاده خواهی ها و ناسپاسی ها در چیست؟
رفتارهای نادرست والدین
اخبار اجتماعی- نخست باید گفت فرزندان با ژن پرتوقعی به دنیا نمی آیند و اصلا چنین ژنی وجود ندارد؛ آنچه که حائز اهمیت است، توجه به تعلیم و تربیت و برخورد درست با خواسته های کودک و نوجوان است. در واقع ویژگی ناپسند زیاده خواهی و پرتوقعی نتیجه رفتار و برخورد نادرست والدین با یکدیگر است. زیرا کودکان با مشاهده رفتار والدین و نحوه برخورد آنها در شرایط مختلف، از آنها الگو می گیرند و غیرمستقیم آن رفتار را می آموزند.
پدری را درنظر بگیرید که پس از صرف غذا هیچ تشکری از همسرش نمی کند و در موارد دیگر هم قدرشناسی را به کار نمی گیرد؛ مادری که پس از خریدی که همسرش انجام داده بسیار غر می زند و از میوه ها و خوار و باری که او تهیه کرده نه تنها سپاسگزاری نمی کند بلکه ایراد زیادی هم می گیرد و او را وادار به تعویض آنها می کند؛ همسرانی که هدیه ای از خویشان یا نزدیکان دریافت می کنند که باب میلشان نیست، سپس به یکدیگر اعتراض می کنند که چرا خواهرت یا مادرت چنین چشم روشنی آورده است؛ والدینی که از آنچه دارند ناراضی اند و با کوچک شمردن داشته ها و بی توجهی به محبتهای دیگران، به دنبال رضایت بیشتری هستند.
کودک شاهد همه این رفتارهاست ؛ او پیام های کلامی و غیرکلامی آن ها را خوب به خاطر می سپارد. بدیهی است که در روند رشدی خود، این الگوی رفتاری را به کار می گیرد و به مرور زمان درمی یابد که می تواند پدر و مادرش را زیر سئوال ببرد و طلبکارانه با آنها رفتار کند؛ به خود جرات می دهد که به پدر خرده بگیرد و به مادر تندی کند. در نهایت ما یک کودک یا نوجوان زیاده خواه و پرتوقع خواهیم داشت زیرا از والدینش چنین آموخته است. متاسفانه او در چنین فضایی، این رفتار را با دیگران هم ادامه می دهد و در طی زمان کم کم تبدیل به فرد متوقع و سودجو و سلطه گر خواهد شد.
نظارت و حمایت لازم
محبت ها و حمایت های افراطی والدین و خویشان نزدیک هم در این امر موثر است. لازم است که به کودکان و نوجوانان به نسبت سنشان مسئولیت داده شود. البته هماهنگی بین پدر و مادر بسیار مهم است؛ مثلا پدر از نوجوان خود می خواهد که نان بخرد، مادر هم با دادن پول به او، سفارش دو یا سه نان را می دهد و بعد تذکر می دهد که حتما کاپشن و کلاه بپوشد و چتر را هم فراموش نکند؛ اگر مادر به پدر بگوید:”شما به خودتان زحمت دهید و نان را بخرید، مگر نمیبینید هوا بارانی و سرد است”، نوجوان را مورد حمایت افراطی قرار داده است، ناگفته نماند که خواسته های والدین بخصوص در شرایط درس و امتحان کودک و نوجوان، باید معقول و مناسب سن و شرایط کودک و نوجوان شما باشد و لطمه ای به او وارد نکند.
گاهی اوقات رسیدگی والدین به کودک بیش از حد است به طوریکه او طلب یک لیوان آب می کند و مادر یا پدر سراسیمه برایش می برند چون او درس دارد و نباید کار اضافه ای انجام دهد.کودک و نوجوان باید بدانند که کارهایی مثل ایجاد نظم در اتاق یا مراقبت از لوازم شخصی و یا نظافت خود وآراستگی در لباس و کفش ، همچنین برنامه ریزی جهت درس خواندن یا شرکت در تیم ورزشی یا آموختن موسیقی، مسئولیت هایی است که باید به عهده بگیرند و والدین هم بر آن نظارت داشته باشند و مطمئن شوند که فزندان نسبت به انجام آنها متعهدانه رفتار می کنند؛ متاسفانه والدین و حتی نزدیکان با حمایت و توجه بی حد خود، به مرورآنها را به خود وابسته می کنند. مادری که خود به تنهایی اتاق را مرتب می کند و لباس یا اسباب بازی های کودک را جمع می کند، آرام آرام او را تنبل و تن پرور و در نهایت پرتوقع بار می آورد به طوریکه او در بزرگسالی و بخصوص در زندگی مشترک آسیب جدی خواهد دید. مادر می تواند از طریق بازی و سرگرمی های متنوع کودک را با مسئولیت هایش آشنا کند. مثلا به کودک بگوید:” جمع کردن لگو های قرمز با شما و لگوهای آبی و زرد رنگ هم با من” و در لابلای این جمع آوری و نظم دهی از یک سرود کودکانه هم استفاده شود، خلاقیت و در دل آن تشویق می تواند مسئولیت شناسی را برای کودک شیرین تر کند. همینطور در مورد نوجوان باید مسئولیت ها را کم کم گوشزد کرد، مثلا نوجوان ده یا دوازده ساله اکنون می تواند با تنظیم ساعت، برای بیدارشدن و مدرسه رفتن خود را آماده کند زیرا نیازی به دیگران ندارد. والدین هم بادقت لازم، شرایط را نظارت کنند و در صورت لزوم حمایت مناسب را ارائه دهند.
تشویق و پاداش های نادرست
مفهوم پاداش یا به نوعی تشویق، در واقع پاسخی به رفتار مطلوب تلقی می شود که مورد استفاده بسیاری افراد از جمله والدین، معلمان و مدیران قرار می گیرد.
در اینجا به نقش والدین و نحوه تشویق آنها پرداخته شده است. همان طور که می دانید رابطه کودک با پدر و مادر بسیار مهم و باارزش است، او میداند که موفقیتش در درس و کسب نمره خوب و عالی و یا موفقیت در ورزش و یا انجام کاری، پدر و مادرش را خوشحال می کند و والدین هم رضایت از کودک خود را با درآغوش کشیدن او یا گفتن کلماتی مثل آفرین، خیلی عالیه، … یا با دادن هدیه یا انجام خدمات نشان می دهند. البته نباید از تاثیر تشویق و پاداش و نقش پررنگ آن در تکرار رفتارهای مطلوب، همچنین ایجاد انگیزه و خلاقیت در کودک و نوجوان غافل شویم. اما متاسفانه گاهی اندازه و مقدار پاداش با عملکرد کودک یا نوجوان تناسبی ندارد، مثلا مادر می گوید:” اگر غذایت را بخوری ترا به شهربازی می برم”، یا “اگر در ریاضی یا علوم نمره۲۰ بگیری برایت یک کامپیوتر شخصی می خرم”. اگر شما شرایط تحصیلی را مهیا کرده اید، متعهدبودن و مسئولیت پذیری او همان خوب درس خواندن است؛ مگر شما برای غذا درست کردن و پرورش فرزندان منتظر پاداش هستید؟ مگر معلم کودک شما که هر روز با عده ای محصل کار می کند و آموزش می دهد، در انتظار پاداش است؟ با این روش یعنی استفاده از تشویق ها و پاداش های نامناسب و نابجا، وظیفه شناسی لوث می شود و پس از مدتی مسئولیت پذیری به باج خواهی تبدیل خواهد شد. والدین قطعا باید در هماهنگی و تناسب پاداش هایشان نسبت به کودک و نوجوان خود بسیار دقت کنند.
هم نشینی با افرادی که از سطح مالی خود بالاتر هستند
معاشرت ها و هم نشینی ها بر روان ما اثر می گذارد. اگر با خانواده هایی که در سطح پایین تر از شما هستند معاشرت کنید، ویژگی شکرگزاری در شما تقویت می شود ولی اگر با افرادی که سطح درآمد و سطح زندگیشان از شما بالاتر است هم نشین شوید، احساس حقارت بروز می کند و کم کم نسبت به داشته های خود بی تفاوت خواهید شد. در چنین شرایطی کودک و نوجوان مدام به مقایسه برخواهند آمد و شروع به ناسازگاری و بهانه گیری می کنند زیرا می خواهندکه از امکانات بالاتری برخوردار باشند.
قطعا در این گونه معاشرت ها باید تجدید نظر شود زیرا کودک و نوجوان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. چه بهتر که معاشرین ما با شرایط اقتصادی و فرهنگی ما هماهنگ باشند و والدین بتوانند کنترل و نظارت لازم را در پرورش فرزندان داشته باشند.
والدین برای فرزندان الگو هستند، آنها زمانی فرزندان سالمی به لحاظ جسمی و روانی خواهند داشت که از دانش و مهارت لازم جهت رشد خود و رشد آنان بهره مند شوند.
نظر شما