ملغمه ائتلاف
«قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم اما آنقدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی و هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظهکار بودند. چند وقت پیش به دوستان به شوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است. وقتی به شما اجازه نمیدهند احزاب جریان سیاسیات فعالیت داشته باشد، مجبور به ائتلاف میشوید.» این اظهارات ابراهیم اصغرزاده، کنشگر اصلاحطلب در اسفند سال 92 است. اظهاراتی از این دست، در شرایطی مطرح میشد که اصلاحطلبان در آستانه انتخابات 92 که اولین انتخابات ریاستجمهوری پس از جنجال سال 88 به حساب میآمد، در اوج پراکندگی و گسیختگی جبههای به سر میبردند و انگیزه و انگیختهای حداقلی برای حضور داشتند. در این میان اما آنها ترجیح دادند به عبای مردی دست یازند که از سال 84، خود را در قطب مقابل محمود احمدینژاد، رییسجمهوری وقت، تعریف کرده بود و با این صورتبندی تازه از خویش، توانسته بود به مرور ایام، نفوذ قابل توجهی در میان اقشار جامعه- به خصوص تحصیلکردگان نخبگانی - به دست آورد.
اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات 92 و خلاف ادعای قبلیاش، در قامت نامزد ریاستجمهوری ظاهر شد؛ اتفاقی که اصلا به مذاق شخص حسن روحانی و حزب اعتدال و توسعه خوش نیامد. پس از عدم احراز صلاحیت هاشمی از سوی شورای نگهبان، اصلاحطلبان با هدف جلوگیری از حذف حتمیشان از معادلات سیاسی ایران، ترسان و لرزان، به سوی گزینه ائتلافی مدنظرِ «شیخ رفسنجان» یعنی حسن روحانی، متمایل شدند. این ائتلاف سه شعبه اصلی داشت: اول، حزب کارگزارانسازندگی که سازمان نزدیک به منویات هاشمی محسوب میشد، دوم، حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی محمدباقر نوبخت که حسن روحانی را پدر معنوی خود میدانست و سوم، اصلاحطلبان نابگرایی که پس از فرمان «روحانی به پیشِ» خاتمی، بالاجبار قید محمدرضا عارف را زدند و در لحظات پایانی، به ملغمه ائتلاف پیوستند. این ائتلاف اما با گذشت زمان دچار حرفها و حدیثهای
بسیاری شد.
شاقول مذاکره
دولت یازدهم را باید دولت ماه عسل «اصلاحطلبان» و «حسن روحانی» بدانیم. درگیرشدن دولت اول روحانی با مذاکرات هستهای، محملی برای همگنی و یگانگی این دو با یکدیگر را فراهم آورد. از این فراتر، هر نیرو و کنشگر سیاسی که صرفا همسوییاش با مذاکرات را اعلام میکرد، در دایره اصلاحطلبی و اعتدالگرایی تعریف میشد و برعکس هر فرد و جریانی که مخالف یا حتی منتقد مذاکرات بود، با شدیدترین و تندترین و کنایهآمیزترین عبارات و الفاظ، نواخته میشد. به بیانی اگر تا پیش از این،
تولی و تبری از شخص محمود احمدینژاد، شاقول تجانس یا عدمتجانس نیروهای سیاسی با اصلاحطلبان بود، زین پس، امر مذاکره و نوع نگاه به سیاست خارجی، این نقش و وظیفه را بازی میکرد، تا جایی که علی لاریجانیِ محافظهکار، از نگاه اصلاحطلبان، در زمره تحولخواهان جای گرفت. از سوی دیگر، نقصانهای دولت اول روحانی تماما ذیل سایه مذاکرات، مکتوم و نادیدنی باقی ماند و اصلاحطلبان به امید پیشرفت مذاکرات و تسری بینش سیاست خارجی به حوزه سیاست داخلی، عیوب روحانی را عامدانه یا غیرعامدانه
ندیدند.
لیست موجسوار
امضای برجام در تیر سال 94 و تصویب پرحرفوحدیث آن در دی همان سال در مجلس نهم، همپوشانی اصلاحطلبان با طیف اعتدالی و محافظهکار سنتی را به حداکثر رساند. دیگر نمیشد تشخیص داد که اصلاحطلبی چیست و اعتدالگرایی کدام است؟ این دو یکی شده بودند و از این یکیبودن و سرخوش. همین مستانگی از یگانگی، آنها را به ارائه لیست مشترک در انتخابات مجلس دهم سوق داد. لیست «امید» با مشارکت طیف سیاسی نزدیک به دولت[حزب اعتدال و توسعه]، محافظهکاران نزدیک به لاریجانی و اصلاحطلبان رادیکال بسته شد. اصلاحطلبان در اسفند 94 دوقطبی برجامیان و نابرجامیان را خلق کردند و با موجسواری روی برجام، خود را پیشرو و تحولگرا و حریف را متحجر و مرتجع و با دگمهای خلافِ منافع ملی، ترسیم و تصویر کردند. حجاریان اندیشهورز اصلاحطلب یک ماه بعد از انتخابات اسفند 94، گفته بود: «در این انتخابات بیشتر با تقسیمبندی برجامیان و نابرجامیان روبهرو بودیم
تا اصلاحطلبان و اصولگرایان. با چنین دستهبندیای، عقلای اصولگرا به اصلاحطلبان گرایش پیدا کردند و نابرجامیان ضعیف شدند.» عملیات روانی حول مذاکرات و برجام، نهایتا جواب داد و ملغمه ائتلاف توانست 30 کرسی تهران را به سرلیستی محمدرضاعارف از آن خود کند. این اما تازه اول کار بود.
وکیلالدولگی اصلاحطلبان
اصلاحطلبانی که از بعد از سال 88، وجه اپوزیسیونیشان پُررنگتر شده بود، حالا خود «در قدرت» بودند و با تسخیر پاستور و سپس تصرف بهارستان، دیگر نمیتوانستند از منظری طلبکارانه، کنشگری کنند بلکه باید پاسخگوی کارکردشان در دو قوه از سه قوه حاکمیتی میبودند. لیدری همراه با سکوت عارف از یک طرف و درگیری نمایندگان اصلاحطلب فراکسیون امید با موضوعات دست چندمی نظیر رفع حصر و چالش «آزادیهای یواشکی» و دختران انقلاب و نیز باج و سرویس اصلاحطلبان مجلس به وزرای دولت [که موجب شد بسیاری از طرحهای مربوط به تحقیق و تفحص از سازمانهای اجرایی و استیضاح وزرای دولت از دستور کار نمایندگان خارج شود] باعث شد تا این فراکسیون در منظر و مأوای مردم به خصوص مخاطبان اجتماعی اصلاحطلبان، از اعتبار و شأنیت بیفتد. از سوی دیگر، انشقاق و شکاف در صف فراکسیون امید در همان روزهای ابتداییِ آغاز به کار مجلس دهم که جدایی مسیر چهرههای نزدیک به لاریجانی و سپس ایجاد فراکسیون «مستقلین» را در پی داشت، وجاهت سیاسی این فراکسیون را بیشتر از پیش، مخدوش کرد. همه اینها باعث شد تا اصلاحطلبان دچار ریزش رای عجیبی شوند.
هوس عبور از روحانی
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 96 هنوز معلوم نبود که آیا اصلاحطلبان قرار است مجددا از حسن روحانی حمایت کنند یا خیر. فوت هاشمیرفسنجانی در دی 95 باعث شد تا اصلاحطلبان از وضعیت بیپشتوانگی روحانی برای تحمیل خواستههای خود و گرفتن تضمینهای لازم از او استفاده کنند. در این میان، برخی صداها در جبهه اصلاحات، ایده عبور از روحانی و حمایت از اسحاق جهانگیری، معاون اول را مطرح میکردند. موسویلاری، نایبرییس وقت شورایعالی اصلاحطلبان، 20روز قبل از انتخابات 29 اردیبهشت، گفته بود: «ما از ظرفیت انتخابات برای طرح دیدگاههایمان استفاده کردیم و در نهایت هم مطمئناً ما دو کاندیدا نخواهیم داشت و آقای روحانی و جهانگیری هر دو باقی نخواهند ماند.» با وجود این هوسهای زودگذر، اصلاحطلبان بار دیگر
زیر عبای روحانی رفتند و از روحانی بهعنوان نامزد اصلیشان حمایت کردند.
پایان ماه عسل
دولت دوازدهم برخلاف دولت یازدهم را باید آغازی بر تقابل اصلاحطلبان و روحانی بدانیم. معرفی وزرا به مجلس برای گرفتن رای اعتماد، از اولین سایشهای سیاسی میان ایشان بود. اصلاحطلبان بابت معرفی مجدد رحمانیفضلی و علی ربیعی یا بابت ارائه اسامی جدید با سوابق امنیتی خاص نظیر آذریجهرمی، فغانشان درآمد. ترکیببندی دولت دوازدهم، این گزاره جدی را میان اصلاحطلبان صاحب پژواک کرد که روحانی، مشغول عبور از اصلاحطلبان و گذار به سمت اصولگرایی است. اعتراضات دیماه 96 و نابسامانی بازار ارز در نیمه اول سال 97 موجب شد تا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بهطور همزمان دچار سقوط شود. این سقوط، اصلاحطلبان را بر آن داشت تا برای حفظ ظاهر هم که شده، ایده پیشینی خود یعنی «نقد در خلوت و حمایت در جلوت» را معکوس کرده و در عیان، به دولت مورد حمایت خود حمله کنند. این حمله، مشخصا با ایجاد دوقطبی میان جهانگیری و واعظی همراه بود. اصلاحطلبان معتقد بودند که افرادی همچون واعظی و نوبخت در دولت، اجازه کنشگری موثر به اصلاحطلبانی نظیر جهانگیری را نمیدهند و معاون اول رییسجمهوری برای حفظ آینده سیاسیاش باید سریعا از جمع یاران پاستور، کناره بگیرد. جهانگیری برای همراهشدن با تبلیغات اصلاحطلبان، درباره بیاثریاش در مجموعه دولت، چنین گفته بود: «تا این لحظه، اجازه برکناری منشی خود را هم پیدا نکردم.»
بیعملی اصلاحطلبان، سوغات حمایت از دولت
حمایت بیچون و چرا از کارنامه دولت[با وجود برخی نقدهای پراکنده] و از طرفی، عملکرد نامساعد فراکسیون امید در مجلس دهم، موجب ریزش پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شد و آگاهی نسبت به این مساله از سوی نخبگان اصلاحطلبی، آنها را بر آن داشت تا برای جلوگیری از شکست در انتخابات مجلس یازدهم و در نتیجه مراقبت از وجهه سیاسی خود، طرح همیشگیشان یعنی «مشارکت مشروط» و حمله به نظارت استصوابی شورای نگهبان را در دستور کار قرار بدهند. اصلاحطلبان با تلقین بستهبودن عرصه مشارکت سیاسی و بدون اشاره به کاهش مقبولیت اجتماعیشان، به جز ارائه چند لیست، انتخابات را تحریم کردند. پس از انتخابات مجلس یازدهم نیز جبهه اصلاحات دچار اختلافات عمیق با موضوعیت نوع راهبرد در آوردگاه «دوم اسفند» شد. بهطور مثال حزب کارگزاران سازندگی که به همراهی همیشگی با قدرت معروف است، طیف اطرافیان خاتمی را به دلیل ندیدن مقتضیات زمانی مورد هجمه قرار داد و در مقابل، یاران خاتمی نیز کارگزاران را به شارلاتانیسم و دونبشگرایی در سیاست و معامله با قدرت متهم کردند.
ناامیدیای که ناشی از عملکرد دولت روحانی است
این منازعات همیشگی، ناامیدی سیاسی اصلاحطلبان را به همراه داشته است. اصلاحطلبانی که روزگاری با امید رسوخ در ارکان قدرت و بازگشت شکوهمندانه به عرصه سیاست ایران، از روحانی حمایت کردند، امروز و پس از هفت سال از آن حمایت، سرخوردهتر از هر زمان دیگری به نظر میرسند؛ آنقدر که بعد از کنارهگیری از انتخابات مجلس یازدهم، معلوم نیست آیا قرار است در انتخابات 1400 نامزدی داشته باشند یا خیر. این ناامیدی به شکل اَتَم آن در اظهارات اخیر صادق زیباکلام، قابل رویت است. زیباکلام اخیرا درباره برنامه برخی اصلاحطلبان برای حمایت از جهانگیری در انتخابات بعدی، گفت: «مردم در انتخابات 1400 حتی به خود خاتمی هم رای نمیدهند، چه برسد به جهانگیری. چرا که، بدنه اجتماعی، اعتقادی به اصلاحطلبان ندارد.»
برخلاف انتظارهای اولیه، ائتلاف با دولت نتوانست موجب تقویت سیاستورزی اصلاح طلبان شود
غروب اصلاحات در عصر روحانی
هفتمین سالگرد به قدرت رسیدن حسن روحانی در قامت ریاستجمهوری اسلامی ایران است. اصلاحطلبان که در برهه انتخابات 92، حامی تمام و کمال «شیخ دیپلمات» بودند، قصد داشتند با این کار، زمین و زمینهای برای بازگشت مجددشان به عرصه سیاسی ایران فراهم کنند. امروز و پس از سالها از آن خوشخیالیها اما جبهه اصلاحات در وضعیت ناامیدی و سرخوردگی قرار دارد.
صاحبخبر -
∎
نظر شما