شناسهٔ خبر: 40487016 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: بولتن‌نیوز | لینک خبر

روایت محافظ امام خمینی از گفتگوی سید احمد با آیت‌الله خامنه‌ای پس از رحلت امام(ره)

حسین سلیمانی یکی از محافظان امام خمینی(ره) روایتی از اولین گفتگوی سید احمد خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای پس از ارتحال امام(ره) را بیان کرده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش بولتن نیوز، زندگانی رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) ابعاد ژرف و شگفت‌انگیزی دارد که بررسی و واکاوی همه آن‌ها خارج از عهده گفتارها و نوشتارهاست. اما از باب مثل معروف «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» در گفتگویی کوتاه با یکی از محافظان امام در دهه شصت به بررسی روش و منش بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخته‌ایم.

حاج حسین سلیمانی از جمله محافظان امام خمینی است که از 1361 در بیت امام حضور داشته طی یک گفت و شنود صمیمی خاطرات ناب و یادمانده‌های منتشر نشده از زندگی و سیره امام خمینی را برای ما روایت کرده است.

مشروح گفتگوی حاج حسین سلیمانی را در ادامه می‌خوانید.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. ضمن تشکر از جنابعالی که وقتتان را در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار دادید. بعنوان اولین سؤال از طریقه آشنایی‌تان با حضرت امام و ورودتان به حلقه محافظان ایشان مختصری توضیح دهید؟

حسین سلیمانی: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. در ابتدا سالگرد ارتحال امام عظیم‌الشأن و شهادت شهدای قیام 15 خرداد سال 42 را تسلیت عرض می‌نمایم، امیدوارم که بتوانم در این گفتگو گوشه‌ای از سیره امام راحل را برای مخاطبان شما بیان کنم. من در سال 58 به عضویت بسیج مستضعفین و در سال 59 به عضویت سپاه درآمدم. در همان ایامی که من در قم مشغول گذراندن دوره ابتدایی سپاه بودم جنگ تحمیلی آغاز شد بلافاصله بعد از یک ماه آموزش به جبهه اعزام شدم. در عملیات‌های زیادی از جمله «فرمانده کل قوا خمینی روح خدا»، «بیت‌المقدس»، «والفجر2و4» و .... حضور داشتم و مختصری هم مجروح شدم. در همان ایام در بیت حضرت امام تغییراتی بوجود آمده بود و قرار شد چند نفری را به عنوان محافظ شخصی امام انتخاب کنند. یکی از آن گزینه‌ها بنده بودم که توفیق خدمتگزاری حضرت امام را پیدا کردم. من با اشتیاق فراوان این پیشنهاد را قبول کردم و آرزوی قلبی من این بود که در بیت حضرت امام خدمت کنم. از قم به تهران اعزام و در بیت حضرت امام مشغول شدم. از اواخر سال 1361 تا یکسال پس از فوت امام در بیت ایشان خدمت می‌کردم.

در ابتدای گفتگو اشاره به سیره حضرت امام کردید. چه ویژگی اخلاقی در حضرت امام ملاحظه کردید که باعث شد با اشتیاق سال‌ها در کنار ایشان خدمت کنید؟

حسین سلیمانی: در طول این مدت که من افتخار خدمت‌گزاری حضرت امام را داشتم، فضایل اخلاقی زیادی در زندگی شخصی ایشان از قبیل اسراف نکردن، عبادت‌های ایشان ، رفتارهایی که با نزدیکان و مسئولین داشتند را که زبانزد هم بود ملاحظه کردم.

*** ماجرای شکایت خانواده خرمشهری از امام خمینی (ره) ***

امام به شدت قانونمند بودند و خود را مقید به قانون می‌دانستند و احترام به قانون می‌گذاشتند. یکی از موارد قانون‌مداری ایشان را که من به یاد دارم به شکایت یکی از اهالی خرمشهر از حضرت امام مربوط می‌شود. وقتی صدامیان به ایران حمله کردند و خرمشهر و آبادان را محاصره نمودند، امام مردم را دعوت به استقامت و مقاومت کردند. بعد از مدتی یکی از اهالی خرمشهر در دادگاهی از امام خمینی شکایت می‌کنند. فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگی‌مان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد. قاضی دادگاه هم بنا بر وظیفه‌‌ای که داشته است برای حضرت امام احضاریه‌‌ای صادر می‌کند و در آن می‌نویسند که شما شاکی خصوصی دارید. 

ابلاغیه به شورای عالی قضایی آن زمان می‌رود. در شورا مطرح می‌شود که یک قاضی خوزستانی برای امام احضاریه صادر کرده است. در جلسه شورا به جمع‌ بندی ‌می‌رسند که این قاضی کار اشتباهی انجام داده و در نتیجه باید اخراج شود. یکی از اعضای شورای عالی قضایی به حاج‌احمد آقا زنگ می‌زند و ماجرا را شرح می‌دهد و می‌گوید که شورای عالی قضایی می‌خواهد قاضی را عزل کند. حضرت امام از این قضیه مطلع و به شدت ناراحت شدند. امام سریعا اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد این قاضی را عزل کند، این قاضی وظیفه خود را انجام داده است. این خانواده از من شکایت کرده و من باید رضایت این خانواده را جلب کنم. امام با حاج احمدآقا صحبت می‌کند و می‌گوید که بروید با این خانواده صحبت کنید و رضایتشان را جلب نمایید خسارت را هم از اموال شخصی من پرداخت کنید. این ماجرا دلیلی برای قانون‌مندی امام هست. ما باید امام را بعنوان الگو قرار دهیم و همه تن به قانون دهیم.

*** شجاعت امام در مواجهه با جنگنده‌های بعثی ***

یکی دیگر از نکات شایسته اخلاقی ایشان شجاعت‌شان بود. امام از هیچ کسی به غیر از خدا نمی‌ترسید. ایشان همانند دریایی بودند که اگر سنگی در آن انداخته شود به هیچ وجه دچار تلاطم نمی‌گردد. در ایام جنگ تحمیلی چندین بار هواپیمای بعثی‌ به ایران تجاوز کردند و بالای سر جماران هم آمدند و دیوار صوتی آنجا را شکستند. نیروهای حفاظت هم به منظور جلوگیری از خطرات احتمالی به سمت جنگنده‌های دشمن تیراندازی می‌کردند. صدای عجیب و ترسناک بوجود آمده بود به طوری که هر انسانی را به وحشت می‌انداخت. در همین هنگام امام در اتاق مشغول عبادت ومطالعه بودند و اصلا خم ابرو نیاوردند. اصلا برای امام مهم نبود که وضعیت قرمز هست و هر لحظه امکان دارد که بیت امام را بمباران کنند. یک بار دیگر مجددا هواپیماهای دشمن بر فراز منطقه جماران به پرواز درآمده بودند. صدای تیراندازی و حرکت هواپیماهای جنگی به حدی بود که ساختمان منزل امام می‌لرزید. ولیکن امام در حیاط بدون هیچ ترس و واهمه‌ای قدم می‌زدند و در کمال آرامش گاهی هم به آسمان نگاه می‌کردند. در همان ایام پناهگاهی را برای امام تهیه کرده بودند تا در چنین مواقعی به آنجا بروند ولیکن امام رفتن به پناهگاه را قبول نکرد و تا آخر عمر یکبار هم به آنجا نرفت. امام به جهت ناراحتی قلبی که داشتند بر روی سینه‌شان مانیتوری نصب شده بود که نوسانات قلبی امام را نشان می‌داد. من از پرستاری که روز حمله هواپیماها شیفتش بود پرسیدم آیا موقع حمله هوایی آن روز تغییر در ضربان قلب امام ایجاد شده بود؟ پرستار پاسخ داد اصلا هیچ تغییری صورت نگرفته بود و همه چیز کاملا عادی بود. انگار که چنین حرکتی انجام نشده بود.

*** وقتی قلب امام می‌لرزید ***

همین امام که در این مواقع در آرامش کامل بودند، گاهی اوقات که توهینی نسبت به حضرت زهرا(س) و خاندان آل الله می‌شنیدند به شدت عصبانی می‌شدند. پرستاران نقل می‌کردند وقتی خانواده‌های شهدا به دیدار امام می‌آمدند و از امام طلب شفاعت می‌کردند و یا رزمنده‌ مجروحی به دیدار امام می‌آمد و به ایشان می‌گفت دعا کنید این دفعه که به جبهه رفتم شهید شوم و وضعیت قلب امام از حالت عادی خارج می‌شد. امام از این طلب شفاعت خانواده‌های شهدا و رزمندگان ناراحت می‌شدند.

یکی از همراهان امام خمینی در پرواز پاریس به تهران سال 57 نقل می‌کرد که وقتی من دست امام را گرفتم تا ایشان از پله‌های هواپیما پایین بیاید دست‌هایم به شدت می‌لرزید ولیکن امام در آرامش کامل بود و اصلا استرسی نداشتند و بدن اینکه تأملی کند خیلی سریع و مستحکم قدم برمی‌داشتند و از هواپیما پایین آمدند.

امام همیشه با خضوع وخشوع خاصی عبادت می‌کردند. در حال قدم زدن همیشه ذکر می‌گفتند. در مواقعی هم که در بیمارستان بودند نماز خواندن و قرائت قرآن‌شان ترک نمی‌شد و در سر وقت مخصوص خود انجام می‌داند. معمولا در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن را ختم می‌‌کردند. امام خیلی به مسائل معنوی توجه زیادی داشتند و سرگرم امور دنیایی نبودند.

*** نصیحت امام به سید حسن خمینی در دوران کودکی ***

سید حسن خمینی حدود 10 ساله بودند که خدمت امام می‌روند و به ایشان می‌گویند که من را نصیحت کنید. امام در پاسخ فرموده بودند: من شما را سه نصیحت می‌کنم اگر انجام دهید خیر دنیا و آخرت شامل حالتان می‌شود. اول اینکه نمازتان را اول وقت بخوانید من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. دوم درستان را خوب بخوانید در آینده کشور و اسلام به افراد باسواد احتیاج دارد. سوم اینکه بازی کنید (ورزش کنید) تا جسم و تن‌تان سالم بماند.

*** پرهیز امام از اسراف ***

امام خمینی به شدت مخالف اسراف بودند و این امر را هم به اهل منزل و هم به کارکنان دفتر تأکید می‌کردند. یکی از خدمتکاران دفتر به نام سید مرتضی یک روز یک کیلو سبزی برای منزل امام خریداری کرده بودند. وقتی که سید مرتضی سبزی‌ها را می‌خواست به داخل خانه امام تحویل دهد امام او را می‌بیند و می‌گوید چرا انقدر سبزی خریده‌ای؟ سید مرتضی می‌گوید آقا این یک کیلو سبزی هست. امام می‌گوید ما دو نفر آدم هستیم، نیم کیلو سبزی برای ما کافی است. نیم کیلو دیگر را بروید پس بدهید. سید مرتضی نیم کیلو سبزی دیگر را می‌برد دفتر و ماجرا را شرح می‌دهد. اعضای دفتر می‌گویند خب ما اینجا سبزی احتیاج داریم و مصرف می‌کنیم. هزینه باقیمانده سبزی را از حساب دفتر پرداخت کردند. حساب منزل امام با حساب دفتر جدا بود. امام معمولا هر چند روز یکبار مخارج دفتر و منزل‌شان را بررسی می‌کردند و اگر هزینه اضافی شده بود سریعا برخورد می‌کردند. امام خریدهای منزلشان را بررسی می‌کردند و اگر موردی خلاف خواسته ایشان خریداری می‌شد فوری حاج‌احمد آقا را صدا می‌کردند و از ایشان توضیح می‌خواستند که چرا زیادتر خرید کردند.

*** نظارت امام بر مخارج دفتر و منزل ***

معمولا خریدهای منزل و دفتر را ما انجام می‌دادیم. خاطرم هست یک روز دو کیلو گوجه برای یکی از صبیه‌های امام خریده بودیم. در لیست هزینه‌ها نوشتیم دوکیلو گوجه فلان تومان و نام دختر امام را هم نوشته بودیم. امام وقتی لیست مخارج را دیدند گفتند هزینه این قلم را از خودشان بگیرید . حقوق طلبگی من کفاف زندگی خودم را می‌دهد و از بیت‌المال هم نباید خرج زندگی من و اطرافیان بشود. یک روز دیگر ماشین ایشان خراب شده بود و ما یک قطعه‌ای را خریدیم در لیست هزینه‌ها نوشتیم. امام وقتی لیست را دیدند گفتند این هزینه مشخص شود که برای چه موردی بوده است. امام تاکید زیادی داشتند که اسراف نشود. خاطره‌ دیگری که در این زمینه به یاد دارم مربوط به تعمیر شیر آب منزل امام می‌شود. شیر آب منزل امام چکه می‌کرد. مسئول تأسیسات شیر را عوض کرده بود و یک شیر آب نو نصب کرده بود. امام وقتی دیده بودند که شیر آب تعویض شده است بسیار ناراحت شده بودند و از آنجا که با مسائل فنی منزل آشنایی داشتند گفته بودند که چرا شیر نو نصب کرده‌اید شیر آب قبلی مشکلی نداشت فقط باید واشر آن را عوض می‌کردید احتیاجی به تعویض شیر نبود. نهایتا فرد تأسیساتی را وادار کردند تا همان کار را انجام دهند.

آیا به امام توصیه شده بود که منزل‌شان را عوض کنند؟

حسین سلیمانی: همان اوایلی که امام در بیمارستانی در دربند بودند آیت‌الله امام جمارانی اعلام کرده بودند که ما منزلی در روستای‌مان در جماران داریم ، امام بیایند در آنجا مستقر شوند. به امام پیشنهاد آقای امام جمارانی اطلاع داده بودند و امام هم آن منطقه را نمی‌شناخت، به حاج احمد آقا گفتند بروید شرایط منزل پیشنهادی را بررسی کنید اگر آنجا اعیانی و یا شبیه کاخ هست من آنجا مستقر نمی‌شوم. حاج احمد شرایط منزل را بررسی می‌کنند و به امام می‌گویند که این خانه جزء منازل قدیمی منطقه هست. دو تا خانه وجود دارد یکی متعلق به آقای امام جمارانی هست و دیگری هم متعلق به خواهر ایشان است. امام فرمودند منازل را اجاره کنید و قرار داد ببنید، اجاره منزل شخصی من از اموال من پرداخت شود واجاره دفتر هم از حساب دفتر پرداخت شود. امام با این شرایط قبول کردند. ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و به هم اندرونی منزل امام و هم در دفتر تردد داشتیم. خانه ما منزلی قدیمی و کوچکی بود. مجموع مساحت دفتر و منزل امام حدود 160 متر بود. امام تأکید کرده بودند که اگر بنّایی و تعمیراتی قرار هست انجام دهید حتما به مالک خانه اطلاع دهید و با کسب اجازه از ایشان تغییرات را انجام دهید.

این حساسیت را امام نسبت به فرزندان و اقوام خود هم داشتند که از منازل آنچنانی استفاده نکنند؟

حسین سلیمانی: بله. امام مرتبا بر اعمال و رفتار نزدیکان و خانواده‌شان نظارت می‌کردند. مرحوم حاج احمد منزلی را کنار منزل امام اجاره کرده بودند و اجاره را هم خود حاج احمد پرداخت می‌کرد. سه تا از دختران حضرت امام هم منازلی را در نزدیکی بیت امام اجاره کرده بودند که بعدها با فروش منازل‌شان در قم این خانه‌ها را خریداری کردند این منازل بسیار ساده بود. امام با همه فرزندان‌شان شرط کرده بودند که جوری زندگی کنید که با حرف‌های من یکسان باشد و طوری برخورد نکنید که میان حرف و عمل من اختلاف وجود داشته باشد.

***حساسیت امام نسبت به نزدیکان در سوء استفاده از جایگاه ایشان***

امام تأکید خاصی به عدم ورود نزدیکانش به صحنه‌های سیاسی داشتند و حضورشان در مناصب سیاسی را منع می‌کردند و معتقد بودند اگر هم می‌خواهند در جایی استخدام شوند همانند مردم عادی ثبت‌نام کنند و آزمون دهند. امام هیچ توصیه‌ای برای نزدیکان خود به مسئولین نمی‌کردند. اگر موردی هم از سوءاستفاده نزدیکانش را ملاحظه می‌کردند به شدت با آن برخورد می‌کردند.

مورد خاصی را دیده بودید که از نزدیکان امام بخواهد از موقعیت ایشان برای کسب مقاصد سیاسی استفاده کند؟

حسین سلیمانی: مورد خاصی را ندیدم . بنی‌صدر با اهدافی که داشت حاج احمدآقا را برای نخست وزیری معرفی کرد. امام مخالفت کردند و گفتند که احمد مسئولیت‌های دولتی را بر عهده نمی‌گیرد و فقط در دفتر خدمت می‌کند.

امام خمینی در مقطعی به نوه‌شان سید حسین خمینی تذکری جدی می‌دهند شما از این ماجرا اطلاع دارید؟

حسین سلیمانی: سید حسین خمینی مخالفت‌هایی را نسبت به مسیر انقلاب داشتند. امام به ایشان اعلام کرد که اگر شما بخواهید از مسیر اسلام خارج شوید اولین کسی که حکم ارتداد شما را امضا می‌کند من هستم. حتی ایشان را در مشهد دستگیر کرده بودند و به اطلاع امام رسانده بودند و امام هیچگونه مخالفتی نکرده بودند. اطراف سید حسین را بعضی افراد نامناسب گرفته بودند که متأسفانه منتج به زاویه‌گیری ایشان با انقلاب گردیده بود. سید حسین در مدتی که امام در جماران بودند از قم به تهران و به دیدار امام می‌آمدند و ساعاتی هم در کنار امام حضور داشتند. در برخی از سفرهایی که مرحوم حاج احمدآقا به نمایندگی از امام به شهرهای مختلف داشتند آقا سید حسین هم در کنار ما حضور داشت. اما امام سید حسین را از دخالت در امور دفتر و کشور منع کرده بودند. سید حسین تقریبا ماهی یکبار می‌آمدند به پدربزرگ و مادر بزرگ سر می‌زدند.

شما اشاره به دیدارهای خصوصی و عمومی امام اشاره کردید اگر از دیدارهای امام با ‌آیت‌الله خامنه‌ای خاطراتی دارید به صورت گذرا توضیح دهید؟

حسین سلیمانی: آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای در دورانی که امام‌جمعه و رییس‌جمهور بودند علاوه بر دیدارهای مناسبتی مسئولین بارها با امام خمینی دیدارهای خصوصی داشتند. حاج احمد آقا به ما گفته بود: امام فرموده هر وقت آقای خامنه‌ای خواستند بیایند اینجا سختگیری انجام ندهید و مزاحمت برای ایشان ایجاد نکنید. در جماران یک درب مخصوص تردد نیروهای حفاظت و خانواده امام بود. این درب مخفی بود. ما هماهنگ کرده بودیم آقای خامنه‌ای از این درب وارد شوند و ماشین‌شان را تا کنار منزل امام بیاورند و بعد از آنجا ایشان را به سمت اندرونی منزل امام و یا همان حسینیه هدایت می‌کردیم. آقای خامنه‌ای هر زمان که اعلام می‌کردند از جانب امام پذیرفته می‌شد و هیچگونه مخالفتی از جانب آقا سید احمد و امام نمی‌شد. در مناسبت‌های مذهبی مانند اعیاد قربان، غدیر و نیمه شعبان مسئولین با امام دیدار می‌کردند قبل از این دیدار سران نظام به صورت خصوصی با امام ملاقات و گفتگو می‌کردند. یکی از مواقعی که امام بشاش می‌شدند دیدار با آقای خامنه‌ای بود. امام همیشه هنگام ورود آقای خامنه‌ای مقید به ایستادن در استقبال از ایشان بودند. آقای خامنه‌ای نمی‌گداشتند که امام از جا بلند شوند و از امام خواهش و تمنا می‌کردند که بلند نشوند. من ملاقات امام با مراجع را دیده بودم ولی امام علاقه‌شان نسبت به آقای خامنه‌ای به گونه‌ دیگری بود. امام با رفتارشان می‌فهماندند که شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای نزد ایشان چقدر ارزشمند است. امام بارها به سید احمد آقا سفارش کرده بودند که از آیت الله خامنه‌ای حفاظت کامل شود، گویی امام دلهره رهبری آینده را داشتند.

در رابطه با عزل آیت‌الله منتظری خاطره‌ای از امام راحل دارید؟

حسین سلیمانی: در اواخر عمر امام و زمان ماجرای مهدی هاشمی بود که آقای منتظری به دیدار امام آمدند. همانطور که گفتم مانیتوری روی سینه امام نصب شده بود که حالت قلب ایشان را نشان می‌داد یکی از زمان‌هایی که امام قلب‌شان دچار نوسان شدید شده‌ بود هنگام همین دیدار آقای منتظری بود. ما آن زمان در آنجا حضور داشتیم و از پشت درب شیشه‌ای حیاط صحنه گفتگو را ملاحظه می‌کردیم. امام سرشان را پایین انداخته بودند و صحبت‌های آقای منتظری را گوش می‌دادند. آقای منتظری با لحن بد و با صدای بلند با امام صحبت می‌کردند. مواقعی هم که امام می‌خواستند پاسخی بدهند آقای منتظری اجازه صحبت به امام را نمی‌دادند و ناراحتی‌های خودشان را با صدای بلند بیان می‌کردند و امام متواضعانه گوش می‌دادند. چند کلامی هم که امام صحبت کردند ایشان اصلا قبول نکردند و یا به نوعی گوش ندادند. در نهایت با بی‌احترامی جلسه را ترک کرد. آقای منتظری یک از شخصیت‌هایی بود که واقعا به امام جفا کردند.

*** ماجرای نگارش رنجنامه سید احمد آقا ***

پرونده مهدی هاشمی را آقای ری‌شهری وزیر اطلاعات وقت خدمت امام آورده بودند تا امام مطالعه کنند. امام پرونده را خواسته بودند و با دقت پرونده و اعترافات سید مهدی هاشمی را ملاحظه کردند. موضع‌گیری‌های امام در ماجرای مهدی هاشمی با دقت و پس از مطالعه تمام اعترافات و جنایات آن‌ها بود. در همین ایام سید احمد آقا منزلی را به مدت دو هفته در یکی از شهرهای شمالی اجاره کردند و رنجنامه را نوشتند. پرونده مهدی هاشمی که پرونده قطوری هم بود را با خود به شمال بردیم و سید احمد در آنجا یکی هفته‌ای را صرف مطالعه آن نمود ، پس از مطالع دقیق پرونده شروع به نگارش رنجنامه کرد. بعد از اتمام نگارش رنجنامه امام آن را مطالعه کردند و گوشه‌هایی از آن را هم اصلاح کردند. آن رنجنامه را حاج احمد به من دادند و گفتند که این را به دست خود آقای منتظری برسان و اگر یکی از اطرافیان‌شان خواست آن را بگیرد به آن تحویل ندهید. من هم رفتم قم و رنجنامه را به دست خود آقای منتظری رساندم. باز هم تکرار می‌کنم یکی از لحظاتی که قلب امام به درد آمد همان ملاقات آقای منتظری با امام بود. تمام افرادی که از داخل حیاط ملاقات آن روز را مشاهده می‌کردند بسیار ناراحت شدند و گفتند که این رفتار آقای منتظری اصلا در شأن استاد و شاگرد و قائم‌مقام رهبری با رهبر نبود. امام پیش از آن که آقای منتظری به این وضعیت دچار شود بارها به ایشان تذکر داده بود و اصلا دوست نداشتند که وضعیت آقای منتظری اینگونه شود. آقای منتظری نصایح امام را گوش نداند.

آیا موارد دیگری هم شما شاهد بودید که اینگونه امام را هتک حرمت نمایند؟

حسین سلیمانی: نه اصلا کسی چنین هتک حرمتی به امام نکرده بود. من دیدارهای مراجع تقلید با امام را دیده بودم. وقتی ارادت دوطرفه مراجع با امام را با دیدار آقای منتظری مقایسه می‌کنیم آدم واقعا شرم می‌کند.

آقای اراکی که بعد از امام مرجعیت را قبول کردند به دیدار امام آمدند. امام سفارش کره بودند که هر وقت آقای اراکی آمدند به من اطلاع دهید تا حاضر شده باشم و بیرون از اتاق به استقبال ایشان بیایم. وقتی آقای اراکی وارد محوطه حسینیه جماران شدند حاج احمد آقا به امام اطلاع دادند و امام بلند شدند به ایوان بیرونی رفتند و از آقای اراکی استقبال کردند. این دو عالم همدیگر را در آغوش گرفتند. آقای اراکی اظهار شرمندگی کردند که چرا امام بیرون از منزل به استقبال‌شان آمده‌اند. آیت‌الله اراکی امام را در آغوش گرفتند و ایشان را با لفظ یابن رسول‌الله خطاب می‌کردند. مراجع همه در دیدار با امام همواره تواضع می‌کردند.

از روزهای ارتحال حضرت امام خاطراتی را بفرمایید.

حسین سلیمانی: وقتی امام راحل دار فانی را وداع گفتند حاج سید احمدآقا با بیت آیت‌الله گلپایگانی تماس گرفتند و با فرزند ایشان آقا سید جواد صحبت کردند و از آیت‌الله گلپایگانی برای اقامه نماز بر پیکر امام دعوت کردند. فرزند آقای گلپایگانی اعلام کردند که با حاج آقا صحبت می‌کنم و اطلاع می‌دهم. آیت‌الله گلپایگانی هم بدون درنگ قبول کردند. حاج احمد به بیت آقای گلپایگانی اعلام کردند که ماشین شخص امام را به قم می‌فرستند تا آیت‌الله گلپایگانی با آن به تهران بیایند. من خودرو امام را به قم بردم و به منزل آیت‌الله گلپایگانی رفتم. همراه با آیت‌الله گلپایگانی، داماد ایشان آیت‌الله صافی و فرزندشان سید جواد به تهران آمدند. آیت‌‌الله گلپایگانی در طول مسیر همواره ناراحت و چشمانش اشک‌آلود بود. ایشان عمامه از سر برداشته بودند عزاداری می‌کردند و این جملات را می‌گفتند: «این مرد اسلام را زنده کرد. این مرد اسلام را به رخ جهانیان کشانید. ایشان خیلی برای اسلام وکشور زحمت کشیدند»

وقتی پیکر امام را به سمت مصلی می‌بردیم هرچه به مصلی نزدیک می‌شدیم، تراکم جمعیت بیشتر می‌شد. مردم از مسافت‌های طولانی از چهار سمت شهر سیاهپوش خود را به سمت مصلی می‌رساندند. ما به سختی توانستیم پیکر امام را به مقصد مورد نظر برسانیم. پیکر امام را در خودروی هایس گذاشته بودیم ولی مردم اطلاع نداشتند. من به همراه آقایان رسولی محلاتی، توسلی ، شیخ حسن صانعی، سید حسن و انصاری پیکر امام را به مصلی انتقال دادیم. در طول مسیر پرده خودرو را که کنار می‌زدم مردم سیاهپوش با چهره‌های خاک‌آلود و چشمان اشکبار را می‌دیدم. میلیون‌ها انسان امام را از مصلی تا بهشت زهرا بدرقه ‌کردند.

***حالات عرفانی امام در روزهای آخر عمر شریف‌شان***

امام در ایامی که در بیمارستان بستری بودند همان اعمالی را انجام می‌دادند که در بیرون از بیمارستان انجام می‌دادند. نمازهایشان اول وقت بود . قرائت قرآن امام ترک نمی‌شد و نوافل‌شان را هم مرتب می‌خواندند یک از لحظه از عبادت غافل نبودند. در ایامی که امام از دید ما در حالت اغما و نزدیک به وفاتشان بود آقای انصاری می‌آمدند وقت نماز را اعلام می‌کردند امام با آن وضعیت واکنش نشان می‌دادند. دکترها می‌گفتند اصلا همچنین چیزی بی‌سابقه هست. نماز خواندن برای امام خیلی ارزشمند بود. بعضی از شب‌ها که شیفت من بود با توجه به کسالتی که امام داشتند در جماران نزدیک ایشان می‌خوابیدم تا اگر مشکلی برای ایشان پیش آمد سریع مطلع شویم. در همان ایام می‌دیدم که امام نیمه شب برای نماز شب بیدار می‌شدند. همین رویه را امام در اواخر عمرشان نیز ادامه می‌دادند. خلوص نیتی که امام داشتند ایشان را به اینجا رساند.

امام در سال 64 به دلیل کسالتی که داشتند در بیمارستان بستری شدند . آن ایام همزمان با ماه رمضان بود. ما هر وقت به بیمارستان می‌رفتیم طبق روال نمازهای یومیه را پشت سر ایشان به جماعت می‌خواندیم . امام هنگام نماز مغرب و عشا به دلیل اینکه ما روزه‌دار بودیم نمازشان را سریع‌تر از قبل می‌خواندند تا رعایت حال ما را کرده باشند.

***گفتگوی سیداحمد خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای پس از رحلت امام***

یک ساعت پس از فوت امام بود که سید احمد آقا من را صدا کردند و گفتند: به سران قوا بگویید سریعا خودشان را به اینجا برسانند. من هم با آقایان خامنه‌ای، هاشمی و اردبیلی تماس گرفتم و ماجرا را اطلاع دادم. جلسه‌ای خصوصی با حضور سران قوا و سید احمد آقا برگزار شد. من هم به واسطه اطمینانی که سید احمد به من داشت در آن اتاق حضور داشتم. حاج احمد آقا خطاب به آقای خامنه‌ای گفتند: شما چندین بار شنیدید که امام فرمودند بعد از ایشان شما باید رهبری را بر عهده بگیرید و توانایی رهبری را دارید و آقای هاشمی هم شاهد حرف من هستند. ما نمی‌توانیم انقلاب‌مان را به دست نااهلان بسپاریم. آقای خامنه‌ای ناراحت شدند و گفتند این حرف را دیگر تکرار نکنید من این مسئولیت را قبول نمی‌کنم.

***ولایتمداری سید احمد خمینی***

بعد از وفات امام مرحوم سید احمد آقا بارها به تبعیت از آقای خامنه‌ای تأکید می‌کردند. در مسیر مرقد امام که بودیم حاج احمد گفت: آقای خامنه‎‌ای مانند امام هستند اگر امروز به من بگوید که خانم من بر من حرام هست حکم ایشان را باید اجرا کنم برای من و پیروی از ایشان بر من واجب هست. من آقای خامنه‌ای را ولی‌فقیه می‌دانم همانطور که امام ولی من بود و هر حکمی که می‌داد اطاعت از آن بر من واجب بود. سید احمد به دوستانشان و خانوداه‌شان هم می‌گفت که اطاعت از آقای خامنه‌ای بر همه ما واجب است. ارادت قلبی به آقای خامنه‌ای داشتند. سید احمد در جلسات خصوصی به دوستانشان می‌گفت: کم‌لطفی به آقای خامنه‌ای کم‌لطفی به امام هست. ایشان پشتیبانی مستحکمی برای مقام معظم رهبری بودند و سفارش می‌کردند که حرف آقای خامنه‌ای نباید بر روی زمین بیافتد و به دوستانشان می‌گفتند ایشان را کمک کنید. حیف که متأسفانه عمرشان بیش از این کفاف نداد. آقای خامنه‌ای بارها این جمله را گفته بودند که حاج احمد آقا امین واقعی امام بودند و اگر حرفی می‌زدند حرف امام بود.

حاج آقا اگر نکته پایانی دارید بیان کنید.

حسین سلیمانی: غم فراق امام برای ما خیلی سخت بود و اندوه جانسوز بر دل ما گذاشت. انتخاب شایسته آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به رهبری جامعه اسلامی داغ ما را سبک کرد. ایشان الحق والانصاف راه امام را به نحو احسن ادامه دادند.