محمد علی جاوید در سال ۱۳۹۳ در یادداشتی با عنوان «آیا دری و فارسی دو زبان است؟!» در سایت شبکه اطلاع رسانی افغانستان نوشت:
تا تصویب قانون اساسی افغانستان در سال ١٣٤٣ شمسی، زبان گفتاری و دیوانی (به جز زبان پشتو و ازبکی و امثال آنها) به نام زبان فارسی یاد میگردید.
در کتابهای مکاتب دولتی نیز کتابی به نام “مضمون فارسی”در مکاتب تدریس میگردید و عامهی مردم اکثرا لفظ دری را نشنیده بودند و سخن خود را فارسی مینامیدند. برای نخستین بار در قانون اساسی افغانستان در سال ١٣٤٣ زبان فارسی را طرد کرده به جای آن زبان دری را یکی از دو زبان رسمی کشور به تصویب رساندند. در فصل اول، ماده سوم آمده بود، از جمله زبان های افغانستان، پشتو و دری زبانهای رسمی میباشد. از اینکه چرا افغانستانیها از پارسی دوری گزیده و دری را جانشین آن ساختند، چیزی نمیگوییم و فقط اشاره می کنیم که این تبدیل و تغییر تنها انگیزههای سیاسی و تاریخی داشته است و بس.
لازم به یادآوری است که آنچه اغلب مردم ایران، افغانستان، تاجکستان، سمرقند، بخارا و در گذشتهها از شبه قارهی هند تا عراق عرب و آناتولی، بدان سخن میزدند، به دو نام پارسی و دری یاد میگردید اما در چند دههی اخیر، افغانستانیها زبان خود را دری و ایرانیها فارسی و تاجکستانیها تاجیکی مینامند. با قطعیت میتوان گفت: اینکه سه کشور مذکور، نامهای خاصی را برای زبان پارسی -دری در سه حوزهی پارسیگوی، در انحصار خود گرفتهاند، جز عصبیت تنگ و ناسیونالیستی کور دلیل دیگری ندارد.
در واقع افغانستانیها و ایرانیها و تاجیکها با یک زبان و اما لهجههای مختلف و کمی واژههای متفاوت حرف میزنند و اینگونه تفاوتها را میتوان در افغانستان بین لهجه کابلی و هراتی و هزاره گی و در ایران میان لهجه مشهدی و تهرانی و شیرازی و در تاجیکستان و ازبکستان در لهجه سُغدی و ختلانی، و سمرقندی و بخارایی، به وضوح مشاهده نمود ولی در واقع همه، لهجههای یک زبان هستند. البته نام گذاری لهجه فارسی در تاجکستان به نام تاجیکی بر می ردد به دوران اشغال این کشور توسط اتحاد جماهیر شوروی و قبل از آن تاجیکها هم زبان خود را پارسی مینامیدند اما نام گذاری این زبان به دری و فارسی (پارسی) ریشه در پیشتر از هزار سال دارد. حکیم ناصر خسرو بلخی قبادیانی میگوید:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را
فرخی سیستانی شاعر در بار سلطان محمود غزنوی سروده است:
اندر عرب،دٓرِ عربی گویی او گشاد
او باز کرد پارسیان را دٓرِ دری
حافظ گفته است:
زنظم دلکش حافظ کسی شود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
حکیم فردوسی بیش از هزار سال پیش در شاهنامه گفته است:
بفرمود تا پارسی دری
نبشتند و کوتاه شد داوری
و نیز حافظ اشعار خودرا پارسی مینامد. آنجا که میگوید:
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
کمتر از شاعران قدیم را می توان یافت که اشعار خود را گاه پارسی و گاه دری نگفته باشند اما در وجه تسمیه پارسی و دری اختلاف نظرهای ژرفی وجود دارد. بعضی زبان پارسی را منسوب به پارس (ایران کنونی) میدانند و نویسندگان میهن دوست ایرانی میکوشند همین نظریه را به اثبات برسانند و برخی دیگر از نویسندگان ایرانی چون مرحوم دهخدا و دیگران، خاستگاه زبان پارسی – دری کنونی را در شرق ایران کنونی به ویژه بلخ باستان میدانند. گویا وجه تسمیه ی زبان پارسی انتساب آن به پارتها (پرثو ها) یا اشکانیان میباشد که پس از انقراض امپراطوری هخامنشی در حوالی خراسان بزرگ حکومتی تشکیل دادند و زبان آنها به نام پهلوی و پارتی (یا پارثی) یاد میگردید و به مرور زمان به پارسی تلفظ گردید و پس از تسلط مسلمانان عرب در حوزه زبان پارسی آن را فارسی تلفظ کردند اما اینکه چرا زبان پارسی را دری هم میگویند، باز هم نظرات و گمانه زنیهای فراوانی موجود است.
بعضی آن را زبان در بار شاهان میدانند (به ویژه شاهان پارس- ایران کنونی) که اکثر نویسندگان محترم ایرانی میکوشند همین نظر را اثبات کنند و به همین جهت دری میخوانند. یعنی: زبان در باری و برخی هم آن را زبان دهاری که بعد از تسلط مسلمانان به تخاری تصحیف گردید به حساب آورده اصل آن را دهاری دانستهاند.
دهارها قومی بودند که بعد به تخاری یاد شدند و تخارستان مسکن آنان بوده و شامل ولایات بغلان، قندوز و تخار فعلی افغانستان بوده است. بنا بر این نظریه “دهاری” با گذشت زمان به دری تحول یافته است. اگر این نظر درست باشد، باید منشا پیدایش زبان دری را در حوالی تخارستان و کوه پایههای هندوکش می جستجو کرد و بعضی هم زبان دری را به دره نسبت دادهاند و معتقدند که چون این زبان از درههای بلخستان و تخارستان پدید آمده است، به نام دری یاد میگردد. همانگونه که کبکهای درهها را کبک دری میگویند. هرچه باشد زبان پارسی – دری، از شرق ایران کنونی مثل افغانستان و ماورا النهر برخاسته و رشد و بالندگی یافته است و تقارب و تقارن چندانی با پارسی کهن که هخامنشیان بدان سخن میزدند، ندارد. به همین جهت است که نخستین شعرای پارسی گوی مثل حنظلهی بادغیسی، محمد بن وصیف سکزی، رابعهء بلخی، عنصری بلخی و رودکی سمرقندی، از مشرق ایران کنونی و از افغانستان و ازبکستان برخاستند و اشعار پارسی- دری، سرودند.
انتهای پیام
∎
نظر شما