صاحبخبر - «رجب طیب اردوغان» شنیده است که وقتی آهن داغ است باید پتک را کوبید، اما به این تجربه تاریخی توجه ندارد که با تعصبهای ایدئولوژیک و گرایشهای توسعهطلبانه نمیتوان برای مدت طولانی یکهتازی کرد. بیسمارک، صدراعظم قدرتمند پروس، سدهها پیش و با نگاه به تجربههای پیش از آن هشدار داده است: «وای بر رهبری که استدلالهایش در پایان جنگ، چون اول جنگ قابل تقدیر نباشد.»
رئیسجمهوری ترکیه این روزها فرصت را غنیمت شمرده و نظامیانش را با توپ و تانک بر سر مردم کُرد سوریه آوار کرده است تا به زعم و ادعایش در اندک زمان ممکن و با بهره گرفتن از نبود سقف حاکمیت مستحکم در این کشور، نواری به طول 450 و به عمق 35 کیلومتر از این کشور را اشغال کند. توجیه او ایجاد نوار امنیتی در نزدیکی مرزهایش است تا به این وسیله خطر کردها را از تمامیت ارضی ترکیه دور کند. این اقدام تجاوزکارانه که اصلیترین آن نقض حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه است، فاقد هرگونه مشروعیت اخلاقی است؛ بهویژه که اکنون مردم غیرنظامی و بیدفاع کرد، هدف بیرحمانهترین حملات از سوی نیروهایی هستند که تعصبات کور خود را با قتلعام وحشیانه مردم به نمایش گذاشتهاند.
اگرچه شرط لازم برای تحقق اهداف تجاوزکارانه ارتش ترکیه، اشغال بخشی از خاک سوریه در شمال شرقی این کشور در اسرع وقت است ولی شرط کافی، حفظ مناطق اشغالی و ادامه اشغالگری با الگویی است که رجب طیب اردوغان در سودای آن است. تجربههای تاریخی و قرائن موجود چنین چشماندازی را نشان نمیدهد. بهعبارت دیگر ممکن است ارتش ترکیه در کوتاهمدت، اشغالگری موفق باشد اما در درازمدت بازنده اصلی خواهد بود. بحران مشروعیت تنها یکی از پیامدهایی است که نظام سیاسی ترکیه نزد جامعه جهانی با آن روبهرو است اما اصلیترین مشکل نظامیان اشغالگر، ورود در جنگ بیپایان و فرسایندهای است که چریکهای کرد با حمایت اخلاقی جامعه جهانی بر آنان تحمیل خواهند کرد. نظامیان ترکیه که دومین ارتش بزرگ ناتو را به نام خود ثبت کردهاند، حالا نه در قاعده جنگ متعارف، بلکه در جنگ چریکی و نامتقارن درگیر شدهاند. آنان چنین جنگی را در درون مرزهای خود تا پیش از این تجربه کرده و هنوز هم مبتلابه آن هستند. کارنامه جنگی ارتش ترکیه در مناطق کردنشین این کشور محدود است به بمبارانهای هوایی و برخی عملیاتهای ایذایی که هرگز پایانبخش جدال مدتدار و کشنده در دهههای پس از 1921 تاکنون نبوده است. آرامش در این مناطق تنها هنگامی مستقر بود که دولت مرکزی و کردها اراده گفتوگو و تعامل را جایگزین چانهزنیهای خشونتآمیز کردند.
دولت ترکیه بیش از هر دولت دیگر تجربه کرده است که مفهوم پیروزی و شکست در جنگ چریکی قواعد خود را دارد. نیروهای ارتش چریکی تا وقتی نفس میکشند، پیروزند. درحالیکه ارتشهای متعارف پیروزی را در کسب کنترل مناطق هدف تعریف میکنند. بدیهی است وقتی ارتش متعارف به اهداف خود به تمامی دست نیافته، همچنان ناکام است. در جنگ چریکی نمیتوان معادلات را به سادگی جنگهای متعارف حلوفصل کرد، بهویژه که دولتهای درگیر باید خود را برای جنگهای بلندمدت و فرساینده مهیا کنند.
داشتن عنوان ارتش دومِ ناتو کافی نیست تا بتوان آن را ضامن پیروزی در جنگ نابرابر با نیروهای محدود چریکی دانست. تجربه روزهای اخیر بهدرستی نشان داده است که همان نیروهای محدود میتوانند ضربات مرگبار بر ارتش تا دندان مسلح وارد کنند. ارتش ترکیه فراموش کرده است که کردهای سوریه به تازگی از جنگی سخت با داعش عبور کردهاند و حالا نباید تجربه سرسختی آنان را در این بزنگاه نادیده گرفت. تجربههای دور و نزدیک در تاریخ سیاسی جهان نشان داده که حتی قدرتهای بزرگ چون آمریکا، انگلیس، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی سابق، قادر به حل معمای جنگ چریکی نبودهاند. آنچه سرانجام دولتهای مهاجم را وادار به عقبنشینی از تعصبات و عصبیتهای نخستین کرده؛ همانا بازگشت به میز گفتوگو است که وضع منطقی و مطمئن را تضمین میکند.
اکنون ارتش ترکیه در هیبت اشغالگر مطمئن در خاک همسایه خود شلتاق میکند، اما همه قرائن بر نااطمینان بودن از استمرار آن حکایت دارد. دوران فرسایش برای دولت ترکیه به سرعت آغاز شده است. آیا اردوغان خواهد توانست در آیندهای نهچنداندور همانگونه از استدلالهایش برای نقض حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه دفاع کند که حالا برایش حنجره پاره میکند؟∎