پسربچهای که مادرش مرتکب قتل پدرش شده بود وقتی در دادگاه با مادرش روبهرو شد، با عصبانیت در برابرش قرار گرفت و گفت هرگز حاضر نیست او را ببخشد.
بر اساس محتویات پرونده، آذر سال 95 خبر مرگ مردی افغانستانی که از سوی همسر ایرانیاش با اسید سوزانده شده بود، به مأموران داده شد.
با بازداشت همسر این زن تحقیقات از وی آغاز شد. این زن قبول کرد روی شوهرش اسید پاشیده است. او گفت: از مدتی پیش با شوهرم اختلاف داشتم و او دائم اذیتم میکرد و با هم شب و روز دعوا داشتیم. از شب قبل از قتل هم دعوا و درگیری ما شدت گرفته بود. تا صبح دعوا کردیم تا اینکه شوهرم خوابش برد. مــن به خودش گفته بودم او را در خواب با اسید خواهم سوزاند ولی به حرفم توجهی نکرد. شب حادثه به انباری رفتم و از آنجا ظرفی پلاستیکی را پر از اسید کردم. وقتی بالا آمدم هنوز خواب بود و بیدارش کردم. وقتی از جا پرید یکدفعه اسید را رویش ریختم. با دیدن شوهرم در آن وضعیت ناگهان پشیمان شدم. او را بغــل و معذرتخواهی کردم. بعد هم بــا پلیس و اورژانس تماس گرفتم ولی افســوس کــه شــوهرم در بیمارستان فوت کرد.
پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. زن جوان مدعی شد در جریان نبود که داخل گالن اسید است و گفت تصور میکرد آب روی صورت شوهرش پاشیده است.
او گفت: شوهرم مرد بداخلاقی بود من را کتک میزد و اذیت میکرد. من خیلی بابت این مسئله ناراحت بودم. ما یک پسر داریم که حالا هم در دادگاه است. روز حادثه شوهرم با من دعوا کرد و دوباره کتکم زد. او به اتاق رفت و دراز کشید و من هم از انباری ظرفی را آوردم. فکر میکردم داخل آن آب است آن را روی شوهرم پاشیدم و بعد متوجه شدم اسید روی او پاشیدهام بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم اما شوهرم جانش را از دست داد. این زن گفت: خانواده شوهرم برای من درخواست قصاص کردهاند. من از آنها میخواهم مرا به خاطر پسرم ببخشند. اولیای دم در دادگاه بر قصاص تأکید کردند و در نهایت قضات رأی بر قصاص صادر کردند.
با ارسال پرونده به دیوان عالی کشور با توجه به اینکه نظریه پزشکی قانونی به اولیایدم ابلاغ نشده بود، نقصی بر پرونده وارد و پرونده به دادگاه برگردانده شد.
روز گذشته جلسه برطرفشدن این نقص تشکیل شد. دادگاه نظر پزشکی قانونی درباره مرگ مقتول با اسید را به اولیایدم ابلاغ کرد. قاضی بابایی خطاب به اولیای دم گفت با توجه به شرایط پرونده و اینکه متهم زنی جوان است، به گذشت هم فکر کنید. وی گفت: نوه شما فرزند متهم است و این بچه بعد از بزرگشدن تحت تأثیر آنچه برای زندگی مادرش رخ داده است، قرار میگیرد.
سپس پسربچه که هشتساله است، به مادرش پرخاشگری کرد و به قاضی گفت: کسی که کشته شده پدر من بود. من این زن را مادر نمیدانم اصلا دلم نمیخواهد او را ببینم یا ببوسمش. قاضی خطاب به کودک گفت: اما تو بچه هستی ممکن است بعد از بزرگشدن پشیمان شوی. پسربچه گفت: من خیلی هم عقلم میرسد. این زن باید بمیرد من از او بدم میآید.
قاضی خطاب به پدر و مادر مقتول گفت: متهم زنی است که مرتکب قتل شده و قتل نیز مجازات مشخصی دارد. شما نباید اینطور ذهن پسربچه را نسبت به مادرش خراب کنید. نباید چیزهایی به این بچه بگویید که اینطور نسبت به مادرش موضعگیری کند. این بچه وقتی بزرگ شد تحت تأثیر مسئله قرار میگیرد. شما در حال تربیت این بچه هستید و نباید طوری تربیتش کنید که از همه چیز و همه کس حتی مادرش اینطور کینه به دل بگیرد و از مرگ مادرش صحبت کند. با این کار سرنوشت بچه را تحت تأثیر قرار میدهید.
مادربزرگ کودک گفت: چون این بچه دیده که مادرش با پدرش چه کرده، ناراحت است ما نمیتوانیم از ناراحتی او کم کنیم و همچنان خواهان قصاص هستیم. قضات با پایان جلسه دادگاه برای تصمیمگیری درباره پرونده وارد شور شدند.
نظر شما