به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، «فشتکه» در پنج کیلومتری شهر خمام، حال و هوای بسیاری از روستاهای گیلان را دارد با کمی تفاوت؛ زیر آسمانی که با ابرهای همیشه پرش به زمین چسبیده و در هوایی که بوی دریا و شالیزار میدهد، عطر حصیر نمزده بیش از هرجای دیگری به مشام میرسد. به حیاط هر خانهای که سرک میکشی، دستههای خشک شده لی را میبینی که در پناه سقفی حصیری یا سیمانی روی هم چیده شدهاند و بخشی از خانه تبدیل به کارگاه حصیر بافی شده است.
لی گونهای از نی است که در گیلان به فراوانی یافت میشود. کناره مردابها و رودخانهها، حاشیه زمینهای کشاورزی و جنگل رویشگاه این گیاه است. تیر و مرداد، مردان به درو لی میروند و آنها را خشک میکنند و نگه میدارند برای این موقع سال، برای پاییز که محصول شالیزارها برداشت شده و کیسههای برنج راهی بازار شدهاند و دلمشغولی و سرگرمی دیگری نمانده است جز حصیربافی که چند سالی است تبدیل به کاری برای همه مردم روستای هزار و 500 نفری فشتکه شده است. روستایی که 90 درصد از جمعیت زنان آن به حصیربافی مشغولند.
گلنار 45 ساله سرپرست یک خانواده چهار نفره است. دو دختر و یک پسر دارد که در حصیربافی کمکش میکنند. او این هنر را به آنها آموخته و خود از مادرش یاد گرفته است. گلنار چهار سال پیش شوهرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد و از آن زمان تاکنون وظیفه نانآوری و گرداندن اقتصاد خانواده افتاد روی دوش او و دو دخترش. پسر 18 سالهاش هم در کنار رسیدگی به امور قطعه زمین کوچک شالیزار در اوایل تابستان پی درو کردن لی میرود تا مادر و دو خواهرش برای بافت حصیر نی کم نیاورند. گلنار میگوید: «ماهی 3 میلیون و گاهی وقت ها تا 4 میلیون تومان از حصیربافی درآمد دارم. سفارش کارها را از یکی از اهالی که با خریداران عمده در گیلان و سایر استان ها در ارتباط است میگیرم. حتی لی را هم بیشتر او برایم تهیه میکند هرچند پسرم هم کمک میکند.
سفارشها آنقدر زیاد است که تقریباً در تمام طول سال وقت من و دو دخترم را میگیرد. دختر بزرگم تازه دیپلم گرفته اما قصد ندارد کار دیگری کند. میگوید همین حصیربافی برایم کافی است. در کنار خانوادهام هستم و درآمد خودم را هم دارم.»
جواد افکنده دهیار فشتکه میگوید: «یکی از مهمترین شاخصهای فشتکه این است که 700 حصیرباف دارد. در فشتکه از دختران نوجوان 10 ساله و 15 ساله تا پیران 84 ساله حصیربافی میکنند. 400 نفر از بافندههای روستا مدرک صنایع دستی دارند. مشکل بزرگی که در گذشته داشتیم این بود که دلالها از مازندران و تهران میآمدند و حصیرها را با قیمت پایین میخریدند و با قیمت گزاف در چالوس و بابلسر و آمل و مناطق نزدیک به تهران به مشتریان میفروختند. این وضعیت باعث شده بود که حصیربافی صرفه اقتصادی زیادی برای بافندهها نداشته باشد. چون زحمتش زیاد بود و آخر هم سود کمی عایدشان میشد. از زمانی که فشتکه بهعنوان روستای ملی حصیر ثبت شد، بازار عرضه محصول هم ساماندهی شد. علاوه بر اینکه یک بازارچه دائمی حصیر در روستا ایجاد شد، اهالی هم با تشکیل گروهها و تیمهای کاری و وابسته به هم از ابتداییترین مرحله که درو کردن و برداشت لی است تا مرحله نهایی یعنی بازاریابی و فروش محصول را خودشان انجام میدهند. حضور مستمر در نمایشگاههای عرضه صنایع دستی در تهران و سایر استانها، استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی و فروش اینترنتی محصول بههمراه تشکیل گروههای کاری باعث شده تا زنجیره کامل تولید و فروش در دست مردم روستا باشد و بافندگی حصیر صرفه اقتصادی داشته باشد. درحال حاضر بافندهها در این روستا از یک و نیم میلیون و دو میلیون تومان گرفته تا ماهی 10 میلیون تومان با بافت حصیر درآمد دارند. بسته به اینکه چه تعداد از اعضای خانواده به این کار اشتغال دارند و ماهانه چقدر حصیر میبافند سطح درآمد متفاوت است اما میتوان گفت حداقل دستمزدی که وزارت کار تعیین کرده با بافت حصیر عاید بافندهها میشود.»
ثبت ملی فشتکه بهعنوان روستای حصیر موقعیت ممتازی است که این روستا را از سایر روستاهای همجوار که آنها هم در کنار شالیکاری بهصورت جانبی به حصیربافی اشتغال دارند، متمایز کرده است. اهالی فشتکه برای حفظ این موقعیت به تنوع محصول، شناخت بازار مصرف و سلایق مشتریان و توسعه بازار روی آوردهاند. انعطافپذیری بالای گیاه لی نسبت به نی باعث شده در بافت حصیر هم بتوانند تنوع به وجود آورند و محصولات متفاوتتر و خلاقانهتری بافته شود.
دهیارفشتکه میگوید: «تا دو سال پیش کل محصولات حصیری در این روستا از کلاه و سفره و زنبیل فراتر نمیرفت اما امروز ما 200 نوع محصول داریم که با حصیر بافته و تولید میشود. یکی از عواملی که باعث شده اقتصاد روستای فشتکه در مدت کوتاهی متحول شود، بهطوری که هیچ فرد بیکاری در این روستا نداشته باشیم، همدلی اهالی برای منافع جمعی است. کار حصیر بافی در این روستا تبدیل به یک کار گروهی و زنجیرهای شده است و هرکسی در هر بخشی از منافع آن بهره مند میشود.»
علی مسافر یکی از اهالی روستاست که سرپرستی یک گروه کاری را که دهیار روستا به آن اشاره کرد برعهده دارد. مسافر با 45 بافنده کار میکند و وظیفه بازاریابی و فروش محصولات آنها را برعهده دارد. او میگوید: «بازار فروش حصیر آنقدر پرجاذبه و رو به توسعه است که برای هر یک از اهالی که اراده کار داشته باشند، فضا هست. محصولات ما علاوه بر ایران، در روسیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم به فروش میرسد و بازار خوبی در این کشورها دارد. حتی یکبار باهماهنگی و کمک سازمان صنایع دستی در نمایشگاهی در اتریش شرکت کردیم و استقبال خوبی از محصولاتمان شد. بهطوری که در همان روز اول همه محصولاتی که به نمایشگاه آورده بودیم فروش رفت. اگر محدودیتها و مشکلاتی که بهخاطر تحریم به وجود آمده و امکان حضور در نمایشگاههای بینالمللی را برای ما محدود کرده نبود، الان در بخش صادرات میتوانستیم موقعیت خوبی داشته باشیم.»
جهاندیده یکی دیگر از اهالی روستاست که به همراه همسرش که مربی سازمان میراث فرهنگی است به حصیربافی، بازاریابی و فروش محصولات حصیری اشتغال دارد. او میگوید: «هرچه زمان میگذرد، به تجربههای تازهای برای بهبود و توسعه بازار حصیر میرسیم. مشتریان داخلی بیشتر بهدنبال محصولات کاربردیاند. ما در پی این هستیم که بسیاری از لوازم پلاستیکی مورد استفاده در آشپزخانه را با حصیر جایگزین کنیم. افزون بر آن تجربه ما در تکنیکهای ترکیببافی هم بیشتر شده است. گلدوزی روی حصیر، ترکیب پارچه و چرم و حصیر و بامبو و رشتی دوزی باعث شده تنوع محصولات ما افزایش پیدا کند. از سوی دیگر در بافت حصیر علاوه بر تکنیک دایره بافی و مورب بافی به تکنیک مسطح بافی هم رسیدهایم که به استحکام حصیر، زیبایی کار و تنوع محصول کمک میکند و باعث میشود محصولات تزئینی و فانتزی مختلفی که بیشتر مورد پسند مشتریان خارجی است تولید کنیم.»
یکی از محدودیتهای عرضه محصولات حصیری وابستگی آنها به رطوبت هواست. در هوای خشک لوازم حصیری ترد و شکننده میشوند و زیاد دوام نمیآورند. توصیه جهاندیده این است که هرازگاهی کسانی که در مناطق خشک از این محصولات استفاده میکنند، لوازم حصیری خود را بشویند یا با مه پاش مرطوب کنند: «درحال حاضر با کمک مرکز علمی و فناوری ریاست جمهوری در جستوجوی راهی هستیم تا به ترکیباتی برسیم که محصولات حصیری در هوای خشک هم دوام خوبی داشته باشند.»