شناسهٔ خبر: 35594474 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: موج | لینک خبر

یادداشت:

دیوار کوتاه خبرنگار

شاگرد آهنگری پس از ساعتی که ایستاده و به دم در کوره می دمید، تخفیف خستگی را از استاد آهنگر پرسید، «بنشینم و بدمم؟» چون ساعتی گذشت و از نشستن نیز رنجه شد گفت: «اوستا ! دراز افتم و بدمم؟» گفت: «باکی نیست دراز افت و بدم.»

صاحب‌خبر -

نادرپرستار_ خبرگزاری موج اردبیل،شاگرد آهنگری پس از ساعتی که ایستاده و به دم در کوره می دمید، تخفیف خستگی را از استاد آهنگر پرسید، «بنشینم و بدمم؟» چون ساعتی گذشت و از نشستن نیز رنجه شد گفت: «اوستا ! دراز افتم و بدمم؟» گفت: «باکی نیست دراز افت و بدم.»

باز چون لحنی بدان حال دمید گفت: «اوستا! چه طور است بخوابم و بدمم؟» استاد بر آشفت و فریاد کرد: «من نمی دانم چه گونه است. اما اگر می توانی بمیری و بدمی ، حالی بمیر و بدم!» قصه خبرنگاران نیز چنین است در این عدم برخورداری از امکانات و دست و پنجه نرم کردن با انواع مشکلات حالا باید، هم وظیفه سنگین اطلاع رسانی را انجام بدهند و هم انواع تهمت ها و اتهامات را بپذیرند و دم نزنند و به بخت خود نفرین بفرستند.

اگر خبرنگاری باجگیر است، اگر خبرنگاری از هیأت های ورزشی حق الزحمه ماهیانه می گیرد تا سکوت اختیار بکند، اگر خبرنگاری دغدغه پاداش و مسایل مادی دارد، اگر خبرنگاری قلمش را می فروشد و اسیر و برده صاحبان زر و قدرت می شود، اگر خبرنگاری صفحات نشریه و سایت و پیام رسان ها را به مغازه دونبش تبدیل می کند پس چرا معرفی اش نمی کنند و همه را به یک چوب می رانند و اتهام سنگینی چون قلم فروشی و باج گیری را شامل همه قلم به دستان می کنند؟

آن مدیری را بی باک، قدرتمند و مدافع حق قلمدادش می کنند که بتواند حرف خود را رک و بدون پوشش بیان بکند . بگوید که کدام خبرنگار را با پول رام کرده و مطیع اش نموده و کدام یک را از درگاهش رانده و در صف مخالفانش قرار داده است؟

مدیر آگاه و علاقه مند به مبارزه با فساد باید بر گردن جامعه مطبوعاتی استان منت بگذارد و در راستای انجام وظیفه و برچیدن بساط باجگیری و سهم خواهی خبرنگاران به معرفی افراد خاطی بپردازد و در سالم سازی فضای رسانه ای استان گام بزرگ و ماندگاری بردارد.

حمله به خبرنگاران منتقد کم کم در سطح استان به یک امر عادی تبدیل می شود. آیا خانه مطبوعات استان نمی تواند برای اثبات همه ادعاها و حمایت از حرمت جامعه خبری قدم پیش بگذارد؟ دیروز در شورای شهر خبرنگار را جیره خوارش نام نهادند، امروز در هیأت کشتی قلم فروشش می نامند و مطمئن اگر چاره ای اندیشیده نشود فردا صفات دیگری را متوجهش خواهند کرد.

خلاصه برای یک مرغ، مراسم عزا و عروسی حاصلی مشابه و یکسان دارد و گویا در همه کشمکش های مدیریتی و تصاحب میز ریاست و رسیدن به قدرت، دیواری کوتاه تر از دیوار خبرنگار پیدا نمی شود.

نظر شما