شناسهٔ خبر: 34676095 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه همشهری | لینک خبر

احتمال گفت‌وگوی ایرانی- عربی بالاست

رفتار دولت ترامپ باعث شده محاسبات عربستان و امارات در قبال ایران، بدون درنظر گرفتن احتمال جنگ طراحی شود

صاحب‌خبر -


سیاوش فلاح‌پور ـ خبرنگار

رفتارهای اخیر امارات، از خروج یکجانبه از جنگ یمن گرفته تا تغییر لحن چشمگیر این کشور در قبال ایران جنجال بزرگی در رسانه‌های عربی و انگلیسی به راه انداخته است. بسیاری از عقب‌نشینی امارات سخن می‌گویند و در مقابل هستند تحلیلگرانی که تأکید دارند هنوز هیچ تغییر موضع استراتژیکی رخ نداده است. کدام تفسیر به واقعیت آنچه در منطقه می‌گذرد نزدیک‌تر است؟ این موضوع را با محجوب الزویری، مدیر مرکز مطالعات خلیج (فارس) و استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه قطر در میان گذاشته‌ایم.






خروج ناگهانی امارات از جنگ یمن، آن هم درحالی‌که همچنان درگیری‌های میان عربستان با جنبش انصارالله ادامه دارد بسیاری را شگفت‌زده کرده. از دید شما دلایل اصلی این تصمیم امارات چه بوده است؟
پدیده خروج یکجانبه از جنگ‌های مشترک بدون هماهنگی و توافق با کشور یا کشورهای دیگر اتفاق جدیدی نیست و پیش از این نیز توسط قدرت‌های بزرگی همچون آمریکا یا انگلیس صورت گرفته است. بنابراین آنچه درباره این رخداد مهم به‌نظر می‌آید فهم مجموعه حوادثی است که پیش از خروج امارات از جنگ یمن رخ داده و می‌توان قائل به نوعی رابطه میان آنها با تصمیم امارات شد؛ حوادثی ازجمله حمله به نفتکش‎‌ها در نزدیکی بندر فجیره امارات، سقوط پهپاد آمریکایی (که از امارات برخاسته بود) توسط ایران و همچنین حملات پهپادی توسط حوثی‌ها (انصارالله) که مراکزی در امارات و بعد از آن عربستان سعودی را مورد هدف قرار داد. به باور من غیرممکن است که این حوادث سه‌گانه را بی‌ارتباط با خروج امارات از یمن ارزیابی کنیم.
از سوی دیگر مشخص بود که یمن و مخصوصا مناطق جنوبی آن (که عمدتا تحت سیطره نیروهای اماراتی قرار داشت) به‌دلیل هزینه‌های گزاف ژئوپلیتیک و اقتصادی به باری سنگین بر دوش امارات تبدیل شده است. عامل چهارم به باور من مسئله روابط با ایران و اهمیت این روابط برای امارات است. می‌دانیم که روابط اقتصادی قابل‌توجهی میان دو کشور وجود دارد؛ به‌گونه‌ای که ایران بعد از اتحادیه اروپا دومین شریک تجاری امارات بوده و حجم تبادل تجاری میان آنها به 16.2درصد می‌رسد.
با این حال از زمان روی کار آمدن ترامپ، محدودیت‌های گسترده‌ای متوجه روابط اقتصادی 2 کشور شده است. به‌عبارت دیگر، التزام امارات به اجرای تحریم‌های ایران، بخش مهمی از نزدیکی روابط امارات با آمریکا را تشکیل داده است؛ رویکردی که در نتیجه آن شاهد افت ارزش ریال، افزایش چشمگیر تورم در داخل ایران و همچنین ایجاد مشکلات متعدد برای تجار این کشور بودیم. امارات این اقدامات را بخشی از التزام خود به اجرای تحریم‌ها به شمار آورده و در مقابل، ایران آن را بخشی از سیاست افزایش فشار علیه خود می‌داند. بنابراین روشن است که خروج امارات از یمن در نتیجه مجموعه‌ای از حوادث که به آنها اشاره شد صورت گرفته است.
اما از دید من، خروج امارات نه خروجی کامل، بلکه خروجی تاکتیکی برای کاهش خسارت‌های مستقیم بوده است؛ خسارت‌هایی که شامل از دست رفتن سربازان و فرماندهان نظامی و همچنین هزینه‌های اقتصادی حضور این نیروها در خاک یمن می‌شود. این خروج تاکتیکی است چرا که می‌دانیم امارات، مجموعه‌ای از نیروهای شبه‌نظامی وابسته به‌خود در یمن ایجاد کرده که تعداد آنها ده‌ها هزار نفر ارزیابی می‌شود؛ نیروهایی که از قضا درگیری‌های کنونی یمن در شهر عدن را مدیریت می‌کنند. بر این اساس، خروج امارات را خروجی کامل و نهایی نمی‌دانم، به‌عبارت دیگر، همچنان امارات در تحولات یمن تأثیرگذار است؛ اگرچه از طریق نیروهای شبه‌نظامی.
 تغییر رفتار امارات نسبت به ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا واقعا می‌توان از عقب‌نشینی امارات برابر ایران سخن گفت یا خیر؟
اجازه دهید پاسخ به این سؤال را با یک یادآوری تاریخی شروع کنیم. بعد از توافق موقت هسته‌ای در سال2013، نخستین وزیر خارجه‌ای که به ایران سفر کرد، عبدالله بن‌زاید، وزیر خارجه امارات بود. او این توافق را توافقی تاریخی توصیف کرد که به ثبات و استقرار منطقه کمک خواهد کرد. این در حالی است که پیش از حصول توافق، روابط 2 کشور چندان دوستانه نبود! روابطی که بعد از ورود ترامپ به کاخ سفید مجددا تغییر کرد. بنابراین چنین چرخش‌هایی در مواضع امارات نسبت به ایران مسئله جدیدی نیست. به‌عبارت دیگر، روشن است که بخش مهمی از روابط میان امارات با ایران را عامل خارجی (مشخصا تغییرات در آمریکا) شکل می‌دهد.
همه ما می‌دانیم که توافق هسته‌ای از زمان ترامپ دچار بحران شد و عربستان و امارات در کنار دولت ترامپ، نوعی ائتلاف سه گانه را در تقابل با این توافق شکل دادند، ائتلافی که اسرائیل نیز به آن پیوست. به‌عبارت دیگر، همه آنها بر سر این ایده که اوباما گزینه مناسبی برای طراحی توافق با ایران نبوده به نقطه‌ای مشترک رسیدند؛ چرا که توافق هسته‌ای منجر به حمایت اقتصاد ایران و در نتیجه به باور آن‌ها، تقویت نقش منفی ایران در منطقه می‌شد. بر این اساس امارات سیاست‌هایی را اتخاذ کرد که روابط تجاری این کشور با ایران (مخصوصا دبی) را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داد. پس می‌توان تغییر رفتارهای امارات در قبال ایران (که عمدتا مراد از آن سفر هیأت گارد ساحلی این کشور به تهران است) را موردی شبیه به سفر عبدالله بن‌زاید به تهران بعد از توافق هسته‌ای دانست.
این در حالی است که به‌نظر می‌رسد پیام‌هایی تهدیدآمیز به امارات درباره تبعات هرگونه تنش نظامی در منطقه ارسال شده است و بر این اساس، سفر هیأت گارد ساحلی را می‌توان در قالب تلاشی از سوی این کشور برای آرام کردن اوضاع منطقه نیز ارزیابی کرد.
از سوی دیگر نباید مسئله رایزنی‌های داخلی امارات را هم نادیده گرفت. مداخله امارات در پرونده‌های متعدد منطقه‌ای، از یمن گرفته تا لیبی، مصر و... هزینه‌های گزافی برای این کشور به همراه داشته و در نتیجه، نوعی رایزنی‌های داخلی به‌منظور بازنگری در مواضع سیاسی امارات را ایجاد کرده است. به اعتقاد من این تحولات داخلی نیز در تغییر مواضع امارات نسبت به ایران بی‌تأثیر نبوده است.
اما تأکید می‌کنم که همچنان برای قضاوت نهایی زود است و باید منتظر تحولات آینده ماند. روابط میان امارات و ایران بعد از سفر گارد ساحلی به تهران تا چه اندازه پیشرفت می‌کند؟ آیا سفرهای دوجانبه تا سطوح عالی‌تر، برای مثال وزرای خارجه ادامه می‌یابد؟ اکنون آمریکا از تشکیل ائتلافی متشکل از 60کشور برای تنگه هرمز سخن می‌گوید. آیا امارات در این موضوع کنار آمریکا خواهد ایستاد؟ در این صورت معنای رفتارهای اخیر این کشور در قبال تهران چیست؟ پاسخ این سؤال‌‍‌ها را باید در تحولات روزهای آینده جست‌وجو کرد.
در سایه تحولات اخیر می‌توان انتظار شکل‌گیری گفت‌وگوهای عربی-ایرانی، مشخصا سعودی-ایرانی را داشت؟
روابط تهران با ریاض و ابوظبی تحولات بسیار زیادی داشته و بر این اساس احتمال شکل‌گیری گفت‌وگو میان طرفین را کاملا وارد می‌دانم، اگرچه ممکن است این گفت‌وگوها پشت درهای بسته و دور از رسانه‌ها رخ دهد. باید توجه داشت که اکنون تقریبا همه طرف‌ها بر سر اینکه وقوع تنش نظامی به نفع هیچ‌کس نیست به اجماع رسیده‌اند. علاوه بر این تصور می‌کنم عربستان سعودی دچار نوعی یأس و ناامیدی نسبت به سیاست‌های ترامپ در قبال ایران و منطقه شده است و این مسئله نیز می‌تواند در تغییر مواضع عربستان و بازطراحی محاسبات این کشور، بدون درنظر گرفتن احتمال وقوع درگیری نظامی مؤثر باشد.

 

نظر شما