«آرمان» در خصوص رفتار احتمالی واشنگتن در قبال ایران گفتوگویی را با فریدون وردینژاد مشاور رسانهای دفتر رئیسجمهور ترتیب داده که در ادامه میخوانید.
با توجه به آنکه دونالد ترامپ در مصاحبه با شبکه انبیسی مدعی شد که واشنگتن بدون هیچ پیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد اما در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار بگیرد، سناریوی مشخص واشنگتن در قبال تهران چیست؟
بهنظر میرسد بهصورت کلی یک سرگردانی از جهت تعیین مواضع و نحوه تعامل با ایران در کاخ سفید مشاهده میشود. دست کم در کاخ سفید سه جناح وجود دارند که دیدگاههای متفاوتی در خصوص برخورد و تعامل با ایران و منطقه غرب آسیا و شاید هم در حالت کلیتر نسبت به جهان اسلام دارند. دسته اول جناح بسیار تندرویی است که شامل افرادی همچون جان بولتون، رودی جولیانی و برخی از افراطیون جمهوریخواه در کنگره ایالات متحده است که بهدنبال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی تجزیه ایران هستند. معمولا این دسته با گروههای معارض، مخالف و برانداز هم ارتباط نزدیکی دارند همچون مناسباتی که بولتون با سازمان منافقین دارد. معمولا این جناح توسط عربستان و امارات حمایت میشود. همچنین از این گروه تحت عنوان گروه بینام برده میشود و فعالیتهای بسیار زیادی علیه مردم ایران داشته و هزینه بسیار زیادی هم در این راه میکنند. این جناح مشخصا بهدنبال براندازی حکومت در ایران است. جناح دوم تا حدودی نسبت به جناح اول آرامتر است. این جناح شامل افرادی همچون مایک پمپئو است که معمولا دیدگاههای وزیر خارجه آمریکا با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) و پنتاگون هماهنگتر است. این گروه معتقد به فشار به جمهوری اسلامی و تداوم تحریمها و فشار اقتصادی برای آنچه از آن تحت عنوان تغییر رفتار ایران نام میبرند هستند. این جناح معتقد به تغییر مواضع ایران بوده و معتقدند همچنان منطقه میبایستی در تسخیر و سیطره آمریکاییها قرار گیرد. جناح سوم در سیاست آمریکا شامل افرادی همچون شخص ترامپ است که مواضعش بهرغم شعارهای تند و تیزی که بعضا مطرح میدارد به دموکراتها نزدیکتر است. به عبارت دیگر بهدنبال مذاکره و معامله با ایران هستند. به تناسب موضوعات مختلف و در زمانهای گوناگون مواضع متناقضی از کاخ سفید صادر میشود. بهعنوان نمونه بعضا مطرح میکنند که آمریکا حاضر است با پذیرش شروط 12گانه از سوی ایران با تهران مذاکره کند. گاهی اعلام میکنند حکومت ایران باید سرنگون شود. گاهی اعلام میکنند که مردم ایران تروریست هستند. گاهی مطرح میکنند که بدون پیش شرط حاضر به مذاکره هستند. گاهی مساله شماره تلفن را مطرح میکنند و... این مساله به خوبی نشاندهنده سرگردانی بهدلیل عدم تعیین تکلیف سیاست خارجی آمریکا و استراتژی تعامل با ایران و مقوله غرب آسیا و خلیج فارس است. به عبارت دیگر به تناسب هر کدام از این جناحها که میتواند جناح دیگر را قانع کند یک موضعی اتخاذ میکنند. بنابراین روند ثابتی در نوع تعامل آمریکا با ایران مشاهده نمیشود. بعد از امضای برجام تا زمان روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده همواره یک روند سینوسی و غیرشفاف در کاخ سفید مشاهده میشود. بنابراین اینکه ایران قادر باشد چارچوبی را در رابطه با اینکه آمریکاییها در واقع در پی تعامل با ایران هستند تعیین کند را نمیدانیم. همچنین نمیدانیم بالاخره جناح بولتون، پمپئو و یا ترامپ پیروز میشوند یا خیر مشخص نیست. هر زمان که هریک از این افراد موضعگیری میکنند از تندترین تا صلحآمیزترین مواضع در تریبونهای رسمی توسط آنها مطرح میشود. از آنجایی که به هر حال تهران در رابطه با آمریکاییها تجربه بسیار طولانی دارد. ترامپ بهعنوان رئیس آمریکا و تیمش عملا با خروج از برجام به اصطلاح زیر میز مذاکره زدهاند. همگان نیز به خوبی میدانند ایران میز مذاکره را ترک نکرد بلکه این طرف مقابل بود که میز مذاکره را ترک کرد. بنابراین طبیعی است گاهی آن جناح جنگ طلب و تندرو قدرت بیشتری را در کاخ سفید میگیرد و قادر میشود با پشتوانه رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای تندرو عرب حاشیه خلیج فارس بقیه جناحها را اقناع کند.
تناقض مواضع گوناگون در کاخ سفید نسبت به تهران نشانه چیست؟ آیا این تناقض رفتاری یک نوع استراتژی است و یا بالعکس این تناقض رفتاری یک حرکت تاکتیکی است؟
همگان مشاهده میکنند که هر روز اقدامات تحریکآمیز واشنگتن بر ضد تهران بیشتر میشود. مواضعی که صلح جویانهتر، آرامتر و یا منطقیتر از جانب آمریکاییها دیده میشود، عمر طولانی ندارد. بنابراین تهران مستنداتی را در اختیار ندارد که به این جمعبندی برسد که کاخ سفید و آمریکاییها تصمیم گرفتهاند که یک رابطه منطقی، برابر و متناسب با اصول و چارچوبهای بینالمللی با ایران داشته باشند. بر این اساس تهران قادر به اطمینان از مواضع آنها نیست. بنابراین با توجه به اقداماتی که آمریکاییها در منطقه انجام میدهند همچون مانورهای نظامی و فشارهای سیاسی و ادامه دادن روند تحریمها تناقض آشکار با شعارهای آمریکاییها دارد. ترامپ از یکسو اعلام میکند که دنبال آن هستم که با ایران وارد بحث و گفتوگو شوم و در پی آن هستم که مسائل را حل و فصل کنم اما از سوی دیگر تحریمهای تازهای را علیه ملت ایران اعمال میکند. بنابراین همان گونه که همگان میدانند فشار این تحریمها به تودههای جامعه ایرانی از نظر غذا، دارو، حمل ونقل و امنیت پروازی است. بنابراین تحریمهای آمریکاییها چه تحریمهای نفتی و چه تحریمهای کالایی در مجموع فشار آن بر روی مردم ایران است. مردم ایران نمیتوانند از نظامی که خودشان آن را بهوجود آورهاند حمایت نکنند. مردم ایران میبینند که تحریمها توسط کشوری که سابقه بسیار بدی نسبت به کشورشان دارد، یعنی از زمان رژیم گذشته بهطور مشخص کودتای 28 مرداد 1332 و نهضت ملی شدن نفت ایران، آمریکاییها همواره در مسائل سیاسی و حکومتی ایران دخالت داشتهاند. تعداد زیادی مستشار آمریکایی به شکل حقوق نابرابر با مردم ایران و بهصورت یک روش ارباب رعیتی در ایران زندگی میکردند و بهطور طبیعی آنها بهدنبال آنند که دوباره آن شرایط را ایجاد کنند. اما آمریکاییها باید بدانند که در ایران یک انقلابی بهوجود آمده و فضا تغییر کرده و مناسبات آمریکا با ایران دیگر نمیتواند مناسبات گرگ و میش باشد.
با توجه به آنکه پس از انهدام پهپاد ایالات متحده در فضای سرزمینی ایران، آمریکا مدعی شد این پهپاد در فضای بینالمللی مورد اصابت قرار گرفته است. از دیدگاه شما واشنگتن از طرح چنین ادعاهایی چه اهدافی را دنبال میکند؟
واضح است که پهپاد آمریکایی به مرزهای ایران تجاوز کرده چون این اولین بار نیست که آنها دست به چنین اقدامات تجاوزکارانهای میزنند. قطعاتی که از این پهپاد پیدا شده در آبهای سرزمینی ایران بوده است. شاید بهترین رویکرد از جانب ایران این باشد که خبرنگاران بینالمللی را دعوت کند تا آنها ببینند چه اتفاقی در ایران بهوقوع پیوسته است. به هیچ عنوان از آمریکاییها بعید نیست که تجاوز به سرزمین و آسمان ایران کنند. چون بارها و بارها چنین مسالهای رخ داده و آنها هیچ ابایی هم از چنین مسالهای ندارند. آنها میدانند اگر وارد یک برخورد سخت با ایران شوند ممکن است آغازگر آن باشند اما حتما پایاندهنده آن نخواهند بود. چنین وضعیت احتمالی منطقه را به آتش خواهد کشید. حتی ممکن است خارج از منطقه هم امنیت کشورهای مختلف بهدلیل درگیری احتمالی تهدید شود. ایران تا به امروز بسیار خوددار بوده و هیچگونه اقدام خارج از عرفی انجام نداده است. همچنین ایران در رابطه با برجام به طرفهای مقابل فرصت داده است. در حال حاضر حدود بیش از یک سال است که ایران کمترین بهره را از مواهب برجام داشته است. یعنی هیچیک از تعهداتی که طرفهای امضاکننده متعهد شده بودند که در برجام با ایران عملیاتی کنند به هیچیک از وظایف و تعهداتشان عمل نکردهاند. اما ایران با متانت، بردباری، شکیبایی و صبوری قبول کرده و این مسیر را ادامه داده است. اما ادامه این مسیر بیش از این امکانپذیر نیست. بنابراین اگر قرار است که همه کشورها از مواهب برجام منتفع شوند باید ایران هم از این منافع بهرهمند گردد، اما اگر آمریکاییها از این مدار خارج شدند این آنها هستند که میبایستی که خسارت خروج خودشان را در برجام بپردازند. بنابراین بهنظر میرسد هیچ راهی وجود ندارد به غیر از اینکه آمریکاییها تحریمهای ظالمانه خودشان علیه مردم ایران را متوقف و مجددا به میز مذاکره بازگردند. باید بر اساس اصول و حقوق برابر در چارچوب برجام سوءتفاهمهای احتمالی میان دو طرف برطرف گردد. در غیراین صورت راهی جز مقاومت وجود ندارد و قطعا دوره تحریمها دوره کوتاهمدتی خواهد بود و ایران از این گردنه بدون شک عبور خواهد کرد. بهنظر میرسد آمریکاییها تا به امروز از اقداماتی که میخواستند علیه ایران عملیاتی کنند ناامید شدهاند. بهدلیل آنکه آنها در هر برههای اعلام کردند که فشارهای تحریمی، ایران را از پای درخواهد آورد. همچنین آنها مدعی بودند فشارهای تحریمی رفتار ایران را تغییر خواهد داد، اما استراتژی کلی آمریکاییها بهطور قطع در بلندمدت مبارزه با جمهوری اسلامی و مردم ایران است. بهدلیل آنکه آمریکاییها یک سابقه بهرهمندی بسیار گسترده از خان نعمت ایران در پیش از انقلاب داشتهاند. با وقوع انقلاب اسلامی تامین منافع آمریکاییها در ایران از میان رفته است. بنابراین آنها بهدنبال بازسازی شرایط گذشته هستند و آن را در قبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران میدانند. آنها همچنین معتقدند با توجه به آنکه ملت ایران ملت بزرگی هستند این ملت بزرگ را تضعیف کرده و یکی از راههای تضعیف آن است که آنها بهدنبال از هم گسستن و تجزیه ایران هستند. بنابراین باید این مساله را بدانیم که آمریکاییها اگر فرصتی پیدا کنند بهدنبال چنین مسالهای هستند. اما چون زورشان نمیرسد بهدنبال استراتژی فاز دو که همانا تغییر رفتار ایران باشد آن را دنبال میکنند. اگر آمریکاییها حتی نتوانند تغییر رفتار ایران را دنبال و محقق کنند بهدنبال استراتژی فاز سوم که همانا سرگرم کردن ایران و از دست دادن فرصتهای موفقیت ایران است. درگیر کردن مردم ایران با یکدیگر و ایجاد فضای درگیری و مخالفت میان جریانهای مختلف سیاسی و مسائلی از این دست از دیگر سناریوهای آنها در قبال مردم ایران است. بنابراین این مساله را باید بدانیم که آنها با هر توانی که دارند بهدنبال آن هستند که به هر ترتیبی ضربه خودشان را به مردم ایران بزنند و کشور را تضعیف کنند، اما مردم و مسئولان باید با وحدت، انسجام، همراهی، تجمیع امکانات و توان ظرفیت ملی مناسبات خوبی را با همسایگان برقرار نموده تا بتوان به بهترین شکل ممکن از فشار تحریمها عبور کرد. باید منتظر ماند تا در آینده وضعیت چه خواهد شد.
با توجه به آنکه برخی از کارشناسان بر این نظر هستند که ترامپ تا قبل از انتخابات در آمریکا به هیچ عنوان از گزینه ماجراجویانه علیه تهران استفاده نخواهد کرد. لذا اگر ترامپ در سال 2020 مجددا بر اریکه قدرت در کاخ سفید قرار گیرد آیا این امکان وجود دارد که سناریوی جنگ را نسبت به ایران دنبال کند؟
بهنظر میرسد اگر ترامپ بهدنبال آن است که در انتخابات آینده موفق باشد میبایستی علاوه بر موفقیتهای داخلی باید یک دستاورد بینالمللی نیز داشته باشد. این دستاورد بینالمللی به خصوص با رقابتی که میان ترامپ، اتحادیه اروپا و کشورهای صنعتی وجود دارد و از سوی دیگر درگیریهایی که دونالد ترامپ از یکسو با اتحادیه اروپا بهعنوان جنگ تعرفهها دارد و از سوی دیگر با کانادا، مکزیک، چین و سایر کشورها درگیری دارد، باید یک دستاورد قابل تکیه بینالمللی برای انتخابات آینده داشته باشد. این دستاورد بینالمللی حتما جنگ نیست. حتما یک صلح و دستاوردی شبیه به برجام با مدل ترامپ خواهد بود. بنابراین بهنظر میرسد با سه کشور ایران، کره شمالی و یا چین میتواند چنین دستاوردی را داشته باشد. با چین بدون شک چنین مسالهای غیرممکن است. بهدلیل اختلافی که با تایوان دارند. با کره شمالی احتمالش بسیار ضعیف است بهدلیل آنکه در شبه جزیره کره، ژاپن و چین و میان دو کره (شمالی و جنوبی) زمینههای گفتوگو و رسیدن به نتیجه در شرایط فعلی آماده نیست. در منطقه خلیج فارس مناسبترین شرایط است. اما مشکلی که ترامپ دارد آنچه که میبایستی به آن عمل کند با توجه به شعارهایی که از قبل داده است تناسب و همخوانی ندارد. یعنی از یکسو ترامپ شعار داده که وارد جنگ جدیدی نخواهم شد، اما از طرف دیگر مشاوران و وزرایش مرتبا سخن از حمله، تهدید و امکان نظامی را مطرح میکنند که چنین مسالهای تناقضی آشکار است. از سوی دیگر اعلام کرده که نیروهای نظامی آمریکا را از منطقه خارج خواهم ساخت. اما این درحالی است که در برخی از مناطق به نیروهایش افزوده است. از سوی دیگر اعلام کرده که من بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده پول مالیاتدهندگان آمریکایی را در خارج از آمریکا صرف نمیکنم. اما این سوال در اینجا مطرح میشود که پایگاه الحدید در قطر، کویت، پایگاه دریایی در منطقه، حضور نظامی در بحرین، آیا این مسائل برای ملت آمریکا هزینه دربر ندارد؟ حضور نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق برای مردم آمریکا هزینهای دربر ندارد؟ این مسائل تماما تناقض است. بنابراین دونالد ترامپ اگر بخواهد دست به حرکتی بزند که دستاورد قابل ملاحظهای برای انتخابات آینده در آمریکا داشته باشد، یکی از آنها این است که با ایران به توافق برسد. اگر ترامپ نتواند دستاوردی پیش از انتخابات داشته باشد به هیچ عنوان این اطمینان بهرغم نظرسنجیها در آمریکا وجود ندارد بار دیگر در کاخ سفید بهعنوان رئیسجمهور حضور داشته باشد. به هیچعنوان رفتار مردم آمریکا در انتخابات قابل پیشبینی نیست. بسیاری از نظرسنجیها در گذشته در آمریکا نشان داده است که بهعنوان نمونه انتخابات پیشین که رقابت میان دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون بود، هیچیک از نظرسنجی در آمریکا نشان نمیداد که کدام یک آرای بیشتری دارد. بنابراین نظرسنجیها چندان قابل تکیه نیست. جنگ، ناامنی و یا اتفاقی پیشبینی نشده میتواند آرای ترامپ را با ریزش شدید مواجه کند. ترامپ و تیم مشاورانش در کاخ سفید هیچ راهی جز این ندارند که به تعهدات پذیرفته شدهشان بازگردند و اگر حرفی از گفتوگو مطرح میکنند، آن را در عمل نشان دهند و به شکل برابر و در چارچوب برجام با ایران سخن بگویند. آنها راهی جز این ندارند و نهایتا این مسیر را خواهند پیمود.
سناریوی تحریم نفت ملت ایران توسط ایالات متحده تا کجا میتواند ادامه یابد و واشنگتن تا کجا میتواند به این سناریو ادامه دهد؟
در رابطه با نفت و مساله انرژی چند نکته حائز اهمیت است. اول مساله خرید و فروش نفت است. دوم مساله حملونقل نفت است. سوم مسائل بیمهای، امنیت تولید، عرضه و انتقال نفت است. آمریکاییها و مشتریان نفت به خوبی میدانند که اگر قرار باشد یک کشوری را که عضو سازمان ملل متحد است و دارای حقوقی تحت عنوان تجارت آزاد است. استفاده از آبهای آزاد، خرید و فروش بینالمللی، انتقال پول و امکانات از طریق سیستم بانکی اگر قرار باشد کشوری را از حقوقش محروم کرد نمیشود بقیه از امنیت و آبراهههای بینالمللی و مواهب بنادر و امکانات بانکی و سوئیفت بینالمللی استفاده کرده و کشور دیگری را بر اساس زورگویی یک کشور قدرتمند محروم کنند. بنابراین ناامنی مرز نمیشناسد. اگر قرار باشد برای ایران انتقال نفت، گمرکی نفت، بیمه نفت و تجارت بینالمللی نفت ناامن شود هیچ تضمینی وجود ندارد که برای دیگران امن باشد. بنابراین سایر کشورها این مساله را میدانند که باید حقوق بینالمللی برای تمامی کشورها در نظر گرفته شود. لذا فشار آمریکاییها قابل تداوم نیست. از سوی دیگر اینکه درست است که آمریکاییها به نفت خلیج فارس تا حدودی نیاز ندارند اما بازار بینالمللی علاقهمند به انحصار تعیین قیمت و عرضه و تامین امنیت نفت توسط آمریکاییها نیست. بنابراین چینیها، ژاپنیها، کرهایها، هندیها، روسها و کشورهای عربی علاقه مند به ایفای نقش در چنین مسالهای هستند. طبیعی است که ایران هم در این زمینه ایفای نقش خواهد کرد. لذا بهنظر میرسد این مسیر قابل ادامه در طولانیمدت نخواهد بود.
نظر شما