شناسهٔ خبر: 30977255 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

همراه عشق و هراس در سرزمین بلوچستان

صاحب‌خبر - 1 شهرها دیگر آن چیزی نیستند که مردم تجربه می‌کنند یا حتی محققان شهری در مورد آنها صحبت می‌کنند. شهرها مجموعه‌ای از تصاویری هستند که روزنامه‌ها، رادیوها، تلویزیون‌ها، شبکه‌های اجتماعی و دیگر وسایل ارتباط جمعی بازنمایی می‌کنند. عجیب است، اما حتی شهری که در آن زندگی می‌کنیم نیز توسط تصویری که رسانه بازنمایی می‌کند، برایمان شناسانده می‌شود و به این ترتیب است که علاوه‌بر شئون سابقا تسخیرشده فردی و اجتماعی، امروز سرنوشت جغرافیا نیز، با «بازنمایی»‌شان در رسانه‌‎ها رقم می‌خورد. درباره نسبت مفهومی به نام «بازنمایی» با مصداق پرحرف و حدیثی به نام «سیستان و بلوچستان» در چند سال اخیر زیاد گفته و شنیده شده است؛ «بازنمایی» که کلان‌روایتی از انسان بلوچ را در ذهن عموم شکل داد به‌گونه‌ای که نوعی احتیاط عمومی را در مراوده با او ایجاد می‌کرد و همین احتیاط عمومی، طبعا باعث در خود فرورفتن مردمان آن خطه در قلب زندگی روزمره و تحقق همان تصاویری شد که از او در فضای رسانه ایجاد شده بود. در میان رسانه‌ها، سینما با همان شخصیت‌های تیپیکش از سرزمین سیستان‌وبلوچستان، بیش از همه رسانه‌ها به شکل‌گیری شخصیت این مردمان بلوچ دامن زد. تصویرسازی‌های سینمایی طوری بودند که خلاف، قاچاق و کشتار با نام بلوچ به هم پیوند خوردند، تاحدی که اگر آمارها هم نشان دهند که مثلا بلوچستان کمترین آمار خشونت را بین استان‌های ایران دارد، مخاطبان نمی‌توانند چنین چیزی را به آسانی بپذیرند. 2 امسال در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» رونمایی شد. نرگس آبیار در تازه‌ترین اثر سینمایی خود، یک عاشقانه واقعی و البته یک قصه تراژیک را روایت می‌کند و عبدالحمید(با بازی هوتن شکیبا) در «شبی که ماه کامل شد»، قهرمان تراژیک این قصه است. قهرمانی که صرف نظر از اقدامات و قتل‌های وحشتناکی که انجام می‌دهد، یک انسان ترحم‌انگیز است و گاه مخاطب با او همذات پنداری می‌کند. روایت واقعی‌ای که در مورد شخصیت عبدالحمید وجود دارد اینکه او هیچ‌گاه شخصا نمی‌خواست همسرش را به قتل برساند، بلکه صحبت‌های برادرش و هجوم افیونی رفتار تکفیری باعث بروز چنین جنایتی شده است. عبدالحمید در باطن رنج می‌برد و موقعیتی همچون شخص دوم یک گروه تکفیری مشهور بودن، هم به او آرامشی نمی‌دهد و بعد از یک ماه بعد از جنایتی که در حق عشق خود انجام داده از گروه برادرش جدا می‌شود. اما نکته‌ای که فیلمساز فرصت پرداخت به آن را نداشته است و فیلم از این نقطه دچار آسیب می‌شود سرعت تغییر رفتارها و شخصیت عبدالحمید است. تردید و کشمکش درونی عبدالحمید در نقطه اصلی فیلم و رفتن او به پاکستان به خوبی تصویر نمی‌شود. گویا کارگردان پرهیز دارد که به ریشه‌های تغییر شکل یک «عاشق پیشه» به یک «جنایتکار» بپردازد. وقتی فیلمساز از رفتن به سراغ واقعیت‌های الزام‌آور اقلیمی در تغییر شخصیت عبدالحمید پرهیز می‌کند، لاجرم مجبور به ارائه تصویری می‌شود که در ذهن مخاطبان سینمای ایران سال‌هاست از سرزمین بلوچستان شکل گرفته است. سرزمینی که خاک و مردمش باعث تغییر شکل آدم‌هایش می‌شوند. با این وجود در بخش‌هایی از فیلم می‌توان دید که فیلمساز تلاش کرده جداسازی بین رفتار مردمان بلوچ از رفتار یک گروه تکفیری صورت بگیرد. «شبی که ماه کامل شد» منش جوانمردانه مردمان بلوچ را از رفتار یک گروه تکفیری، جدا می‌کند و این را در بخش‌های اولیه این فیلم می‌توان دید و البته دیالوگ‌هایی که از زبان عموی عبدالحمید و مادرش(با بازی فرشته صدرعرفایی) اظهار می‌شود. فیلم خیلی کم به درون استدلال‌های سرکردگان گروهک تکفیری می‌رود با این وجود در بعضی نقاط، به‌خصوص در نشان دادن شب زنده‌داری و گوش دادن مریدان تکفیری به سخنرانی عبدالمالک ریگی و گریه‌های شبانه‌شان برای وضع مسلمانان، توانسته تحلیل‌های مردان تروریست این گروه را تصویر کند. بخش‌هایی از این اظهارات شبیه نمونه سخنرانی مسعود رجوی در بین منافقان است که در فیلم دیگر جشنواره؛ یعنی «ماجرای نیمروز؛ رد خون» تصویر شده است. «شبی که ماه کامل شد» اثری سرپا و جسورانه از یک فیلمساز زن است که سراغ سوژه‌ای خشن و مهم رفته است. اگرچه مختصاتی که فیلم به دامان آن برای روایت قصه‌اش پناه برده است، لاجرم مرد بلوچ را به دام دیگری شدن برای مخاطبان سینمای ایران می‌اندازد ولی فیلمساز در بخش‌هایی از فیلم توانسته به درون روحیات و مسلک این قوم ایرانی برود.

نظر شما