به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، بهمن سال 95، مردی در تماس با یکی از کلانتریهای غرب تهران از کشف جسد عموی 70سالهاش خبر داد. مأموران کلانتری پس از حضور در محل، جسد خونآلود و دستوپابسته پیرمرد را دیدند که کف یکی از اتاقها افتاده و خفه شده بود. در نگاه اول بههمریختگی خانه نیز مشهود بود.
بهاینترتیب تردیدی باقی نماند که قتلی رخ داده است؛ بنابراین بازپرس کشیک قتل در جریان قتل قرار گرفت و او نیز دستور حضور مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران و متخصصان پزشکی قانونی را در محل قتل صادر کرد. با شروع تحقیقات مشخص شد چند ساعت از وقوع قتل گذشته است. برادرزاده مرد 70ساله نیز دلیل مراجعه خود به خانه عمویش را بیخبری از او عنوان کرد و گفت هرچه تماس گرفتم، جواب نداد؛ برای همین به خانهاش رفتم.
برادرزاده مقتول در ادامه گفت: عمویم تنها زندگی میکرد و هرازگاهی به ملاقاتش میرفتم. امروز هم میخواستم پیش او بروم، چند بار با تلفن خانهاش تماس گرفتم؛ اما کسی جواب نداد. ماجرا را به خانوادهام گفتم. آنها نیز دلنگران عمویم شدند؛ بنابراین به خانهاش رفتم تا جویای احوال عمویم بشوم که در را باز نکرد.
او ادامه داد: بهسختی در را باز کردم و وارد شدم. چند بار صدایش زدم و پاسخی نداد. ناگهان جسد را در یکی از اتاقها دیدم و وحشت کردم. با داد و فریاد همسایهها را خبر کردم. وسایل خانه به هم ریخته بود؛ اما وسیله بزرگی سرقت نشده بود.
همزمان با تشکیل پرونده قضائی در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، تحقیق برای رازگشایی از قتل پیرمرد آغاز و چند مظنون دستگیر شدند؛ اما تحقیق از آنها به بنبست رسید.
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه با گذشت سه سال از این جنایت، آذر سال 95 مأموران به سرنخهایی دست یافتند که احتمال دستداشتن زن میانسالی در این جنایت را تقویت کرد. تحقیقات حکایت از آن داشت؛ زنی که مدتی بهعنوان خدمتکار برای مقتول کار میکرده و حتی روز جنایت در حوالی خانه مقتول دیده شده، ممکن است گرهگشای معمای چندساله پرونده باشد.
همین سرنخ کافی بود که این زن تحت تعقیب پلیس قرار بگیرد تا اینکه پس از چند روز بهعنوان تنها مظنون پرونده شناسایی و بازداشت شد.
این زن در بازجوییها گفت: من در این قتل نقشی نداشتم و نمیدانم پیرمرد را چه کسی کشته است. من بهعنوان خدمتکار، مدتی برای نظافت به خانه او در رفتوآمد بودم. بعدازآن بر سر اختلافهایی که میان ما شکل گرفت، به خانه او نرفتم و حتی نمیدانستم به قتل رسیده است. من او را نکشتم و بیگناهم. در پی اظهارات ضدونقیض این زن که بعد از مدتها بهعنوان تنها مظنون پرونده شناخته شده بود، او با دستور بازپرس جنایی بازداشت شد تا تحقیقات مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای کشف حقیقت ادامه یابد.
در ادامه بررسیها تعدادی از ظرف و ظروف مقتول نیز در خانه این متهم کشف شد؛ اما پرونده قتل پیرمرد تنها، با دستگیری خدمتکار نیز وارد مرحلهای تازه نشد؛ چون مدارک و شواهدی مبنی بر دستداشتن این زن در قتل به دست نیامد و او همچنان اظهار بیگناهی میکرد و درباره ظرفها نیز گفت: من این ظرفها را از خانه پیرمرد برداشته بودم؛ چون میهمان داشتم و میخواستم خودنمایی کنم. روز قتل هم میخواستم ظرفها را سر جایش بگذارم که دیدم آنجا شلوغ است و پیرمرد به قتل رسیده است. بههمیندلیل ظرفها پیش من ماند.
بهاینترتیب بار دیگر پرونده با بنبست روبهرو شد تا اینکه مدتی قبل وارثان مقتول با مراجعه به پلیس از انتقال برخی اموال او بدون خبر آنها خبر دادند.
با طرح این موضوع مأموران نیز بررسی خود را آغاز کردند و ردی از یک متهم سابقهدار به دست آوردند که اقدام به دستکاری اسناد کرده بود؛ بنابراین او دستگیر شد و در تحقیقات به دستداشتن در قتل اعتراف کرد. او گفت همراه دو نفر از دوستانش به خانه پیرمرد رفته و با بستن دست و پا و دهان او اقدام به سرقت اموالش کردهاند.
او همچنین مدعی شد قصد قتل نداشتهاند. با این ادعاهای متهم دستگیرشده، دو همدست او نیز شناسایی شدند و مشخص شد یکی از آنها زندان است. در ادامه مشخص شد او به خاطر اسلحهای که از خانه پیرمرد دزدیده بود، بهدلیل نگهداری سلاح غیرمجاز در یکی از شهرستانها در زندان بوده است. او درباره نگهداری اسلحه حقیقت را نگفته و مدعی شده بود که برای نگهبانی از زمینهای کشاورزی خود اسلحه را خریده؛ اما در تحقیقات جدید وقتی دید همدستش حقایق را گفته، مجبور به اعتراف شد.
نفر سوم نیز چند روز پیش دستگیر شد و متهمان در بازجوییها انگیزه سرقت را بهدستآوردن اموال مقتول عنوان کردند. همچنین مشخص شد یکی از آنها با دختری در ارتباط بوده که قصد ازدواج با او را داشته و شرط او برای ازدواج سرقت از خانه مقتول بوده است تا با سرمایه اولیهای که از سرقت به دست میآورند، زندگی مشترکشان را شروع کنند. آنها گفتند آن دختر در خانه مقتول کار میکرد و روز حادثه نیز او در را باز گذاشت تا ما بتوانیم وارد شویم، بعد هم دست و پای او را بستیم و با چاقو چند ضربه به او زدیم تا بترسد؛ اما فکر نمیکردیم که او خفه شود.
متهم آخر در بازجوییها گفت: بعد از قتل من با آن دختر ازدواج نکردم.
بنا بر این گزارش تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد.
نظر شما